سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • + به بعضی ها باید گفت *نقد می‌کنی یا نق می‌زنی؟!*انتقاد کردن این است که شما یک نقطه‌ى منفى را پیدا کنید، با تکیه‌ى بر نقطه‌ى مثبتى که وجود دارد، آن نقطه‌ى منفى را نشان بدهید و مغلوب کنید.اما نق زدن یعنی آدم یک نقطه‌ى منفى را بگیرد، همین طور هى بنا کند آن را تکرار کردن.
  • + "آخوند خراسانی از آقای نخودکی خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی گفت: آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی ؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم. مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور نباید برنجم؟ اقای نخودکی گفت: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی. "
  • + دقت کردین !؟ قصه‌ها واسه ” بیدار کردن ” آدما نوشته شده اما ما واسه ” خوابیدن ” ازشون استفاده می‌کنیم !
  • + خدا نکند برسیم به جایی که برایمان* « از دست دادن »* از *« دست دادن »* عادی تر شود ...
  • + بیچاره *گل فروش* تنها کسی است که،وقتی با *گل* وارد خانه میشود همه *غمگین* میشوند...
  • + بوی *دود* می آید به گمانم جمـــــاعتی پای *دنــیــــــآی مجآزی* می سوزانند عمــــــــــر خویش را!!! مارو میگه هااا :(
  • + موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید. به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد! ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید. از مرغ برایش سوپ درست کردند. گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند. گاو را هم برای مراسم ترحیم کشتند! و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد!:)
  • + مو سر زمین بودم *با تراکتور* - بعد جنگ رفتم سر همو زمین *بی تراکتور *( عباس در آژانس شیشه ای )
  • + گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن! به رفتن ک فکر می کنی اتفاقی می افتد که منصرف می شوی… میخواهی بمانی، رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی! این بلاتکلیفی خودش کلــــی* جهنـــــــــــــــم* است
  • + دعای باران چرا؟ دعای صبر بخوان این روزها دلها تشنه ترند تا زمین خدایا کمی صبر ببار

بلای عظیم

انتظار معنای قشنگی است اگر با تمام وجود آن را لمس کنی .

شاید سخت باشد که بفهمیم انتظار یعنی چه .

اما وقتی با قرآن و اهل بیت حرکت کردیم می رسیم به خط بلا.

و در این خط بلاست که دوری از حجت حق را بالاترین بلا می بینیم:

الهی عظم البلاء و برح الخفاء وانکشف الغطاء

شاید این معنا را از حرف شهید بزرگوار بروجردی فهمیدم آن وقتی که گفت:

مبادا این جمله را بی توجه بگویید . باید رسیده باشید به اینکه دوری از امام زمان بلای عظیمی است..

 



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   جمعه 91 دی 8   در ساعت 12:2 عصر   بدست سید مرتضی


جستن از خانواده و رسیدن به بیگانه!

حرف از آنهایی است که رها شدند ، کجا می روند ؟ راهی را انتخاب می کنند؟ با که می نشینند؟ گاهی آنقدر مشغول سرگرمی ها یا مشغولیت های خود می شویم که اطرافمان را فراموش می کنیم.

آقایی که صبح تا شب و گاهی شب را تا به صبح به فکر کار و سرگرمی است توقعی نباید داشته باشد که خانواده اش را گم کند و این خانواده راهی و کسی دیگر را برای ارضای خواسته هایش پیدا کند.

برادر و پدری که تمام توانش را صرف خود و خواسته هایش می کند ، نباید توقع داشته باشد که خواهر و یا دخترش ، تمایلات و کمبودهایش را در محیط خانه جستجو کند .

همه ی حرفها همین است . ای انسان اگر ، نزدیکترین و عزیز ترین انسان زندگی ات را رها کردی و خودت را پرورش دادی و به فکر او نبودی ، دیگری او را پرورش خواهد داد و بزرگش خواهد کرد.

مگر از دختری که توقعات و کمبودهایش در خانواده رفع نمی شود می توان انتظاری داشت؟ هر انسانی در هنگام مواجهه با مشکلات و خواسته ها می تواند نا توان شود.

آن استاد عزیز می فرمود : «گمان نکن که تو از قتل پسر رسول خدا(ص) دوری ، این حرف ، فقط حرف است . آنجا که حسین(ع) با خواسته های تو و نیازهای نفسانی تو مخالفت کند ، تو هم می شوی شمر ، تو هم می شوی یزید .»

دختری که نیازش در خانواده تأمین نشد ، نباید توقع داشت که در بیرون ازخانواده خلافی و اشتباهی از او سر نزند. پسری که به خواسته هایش دیر رسیدگی شود و زودتر به نتیجه نرسد ، یقینا در پرتگاه قرار می گیرد.

این کلام ، کلام حضرت امیر(ع) است که : آن را که نزدیک واگذارد، یارى بیگانه بسیار دور ، را دریابد



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 91 مهر 10   در ساعت 1:3 عصر   بدست سید مرتضی


وقتی چمران از دل می نویسد!

گاهی با عقل می نویسم، آرام آرام ، وقت می گیرد و قلم به کندی پیش می رود و عقل در زحمت یافتن جملات و عبارات است و مدت ها دستم منتظر می ماند تا فرمان عقل فرا رسد و او امر عقل را بر روی کاغذ منتقل کند.

اما گاهی دل می نویسد، احساسات طغیان می کند ، روح به پرواز در می آید ، بدن می سوزد ، رگ ها به جوش در می آید . افکار و دنیایی از ناگفتنی ها به سرعت ِ برق از وجدان وجودم می گذرد که سریع ترین قلم ها به گرد پایش نمی رسد.

عرفان احساسات به سرعت وجودم را در هم می پیچد که فرصت ثبت آن را ندارم ، آتشفشان وجودم با سرعتی عجیب به آسمان می رود که هیچ قدرتی قادر به کنترل آن نیست . روحم به سرعت ِ برق به آسمان ها پرواز می کند که هیچ بادپایی به گردَش نمی رسد.

جسمم می جوشد، پوستم می سوزد ، وجودم آتش می شود و قلمم خاموش و منجمد ، قادر به ثبت آنچه می گذرد نمی شود.

من می سوزم ، حیاتم سوختن است، زندگی ام فدا شدن است،دل من همان دلی است که در کودکی داشته ام. همان احساسات لطیف ، همان شور و شوق و عشق ، همان پاکی و خلوص ، همان احساس فداکاری ، همان پرستش ، همان احساس و همان نیاز...

آنچه امروز یافته ام وسیله ای است به نام علم که با آن مسلح شده ام ، ولی دل من هرگز محصول علم و عقل نیست.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   یکشنبه 91 شهریور 12   در ساعت 2:36 عصر   بدست سید مرتضی


ماه خدا به آخر رسید...!


یک ماه بندگی و عشق بازی با خدا ، چقدر زود به آخر خط رسید.چقدر زود مدت مهمانی خدا تمام شد . از وقتی اطلاعیه زدند و اعلان کردند ، از دو ماه قبلِ مهمانی ، خودمان را آماده کردیم تا مهمان کریم بشویم .

چقدر رنگ خدا گرفتیم ! چقدر آسمانی شدیم! چقدر دلهای ما زمینی ها عطر بهشتی گرفته است . حیف نیست این رنگ را از دست بدهیم؟ امروز که آخرین روز ماه خداست ، هنوز نرفته دلمان تنگ آمدنش شد. ترسم از این است که تا سال بعد ، تنها اسممان بر زبان ها افتاده باشد . ترس دارم که این صبغة الله را تا سال بعد از دست دهیم و معنویتمان کم شود.

با خودم فکر می کردم که اگر این معنویت را حفظ کنیم چه می شود؟ یعنی امکان این است که تا آخر همین طور پاک بمانیم؟

به یاد حدیث نبوی افتادم که شخصی از رسول خدا پرسید: چه می شد این معنویت و این لذت حضور در مقابل پروردگار را در ماه های دیگر هم حفظ می کردیم؟
- اگر معنویت و خودسازی ماه مبارک رمضان را حفظ می کردید ، می دیدید آنچه من می بینم و می شنیدید آنچه من می شنوم .

تمام حرف همین است که پاک بمانیم . تمام حرف همین است که بتوانیم آنچه در سه شب قدر و در این ماه عزیز بدست آورده ایم را حفظ کنیم. شب هایی که با العفو العفو به صبح رساندیم و با ناله و گریه استغفار کردیم .

باید بتوانم این معنویت را حفظ کنیم .یادمان نرود که در میهمانی خدا ما را پاک کردند و لایق ملاقات با خدا.

لذت و شور زندگی ما زمانی است که بدانیم خدا از ما راضی است و بیچارگی ما آن زمان است که در گناه دست و پا بزنیم .

 می ترسم از اینکه یک لحظه رهایم کنی وبلغزم . باید به ریسمان محکم تو چنگ بزنم .باید همچون رسولت که در سجاده اش دستها را به سوی تو بلند کرد و ضجه زد و گریه کرد و با دلی ترسان صدا می زد : الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا ، تو را بخوانم . خدایا پاکم کردی ،‌پاکم نگهدار




  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   شنبه 91 مرداد 28   در ساعت 9:39 صبح   بدست سید مرتضی


عبودیت و بندگی

بسم الله الرحمن الرحیم


بندگی و عبودیت اساسی ترین هدف خلقت انسان است. هدفی که بالاتر از همه چیز هست به گونه ای که حتی از مقام نبوت هم بالاتر است. اگر با دقت ببینیم ، خواهیم فهمید که حتی در تشهد نماز می گوییم : اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُه وَ رَسُولُهُ . این عبودیت و بندگی است که پیش تر از نبوت نقش نمایی می کند. یعنی حتی رسیدن به مقام نبوت هم بدون بندگی و عبودیت امکان پذیر نیست.


بندگی آن هدفی است که 124000پیغمبر برای انسانهای کره ی زمین به ارمغان آوردند . همان که خداوند متعال در کتابش فرموده : وَ مَا خَلَقْتُ الجِْنَّ وَ الْانسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ(56/ذاریات):( من جن و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند)برای درک بهتر این آیه ، بهتر است با معنا و مفهوم عبد و عبودیت بیشتر آشنا شویم :
" عبد" از نظر لغت عرب به انسانى می گویند که سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، اراده‏اش تابع اراده او، و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالک چیزى نیست، و در اطاعت او هرگز سستى به خود راه نمی دهد.


این معنا ، همان معنای واقعی است که به نظر از هر مقامی بالاتر و ارزنده تر است .یعنی آنجا که حضرت آیت الله العظمی بهجت حاضر نمی شوند با لفظ آیت الله خطاب شوند ، بی علت نیست که می دانند مقام و مفهوم عبودیت و بندگی خیلی بالاتر از مقام آیت اللهی است.
بنا بر این عبودیت نهایت اوج تکامل یک انسان و قرب او به خدا است.
عبودیت نهایت تسلیم در برابر ذات پاک او است.
عبودیت اطاعت بى قید و شرط و فرمانبردارى در تمام زمینه‏ هاست.


و بالآخره عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعى یعنى کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غیر او است فراموش کند، حتى خویشتن را!
و این است هدف نهایى آفرینش بشر که خدا براى وصول به آن میدان آزمایشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده، و نتیجه نهائیش نیز غرق شدن در اقیانوس" رحمت" او است.
از خداوند متعال خواستاریم در این ماه پر از عظمت و معنویت دلهای ما را آماده ی بندگی و عبودیت خود کند و درهای لطف و رحمت خود را در غیر این ماه عزیز بر ما مبندد.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   پنج شنبه 91 مرداد 12   در ساعت 12:9 صبح   بدست سید مرتضی


انسانهای مسخ شده

بسم الله الرحمن الرحیم.


شنیدم که می گفتند از زمان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)به این طرف کسی مسخ نشد یعنی آن رسول رحمت از خدا خواست تا دیگر کسی مسخ نشود.

شاید کسی مسخ شدن را نداند ، پس مختصر شرحی : در زمان انبیاء کرام ، وقتی قوم پیامبری در انجام فرمانهای الهی کوتاهی می کردند ، آن نبی قوم در انتهاء دست به نفرین بر می داشت و این بود که به اذن الهی ، عده ای از لباس انسانیت خارج و به مقام حیوانات تنزل می کردند . عده ای میمون ، عده ای سگ ، عده ای خوک و این مسخی بود که شامل حالشان می شد.

نشنیدیم و ندیدیم که پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کسی مسخ شده باشد اما هم شنیدیم و هم خواهیم دید که عده ای روحشان مسخ می شود. وقتی به گناهی اُنس گرفت و جزئی از وجودش شد ، روحش شکل حیوانی را می گیرد که خصلت آن حیوان اینگونه است. بطور مثال شنیده ایم که عده ای هنگام غضب می گویند : آن روی سگم را بالا نیاور . بقول استادم : معلوم می شود آن چهره را هم داری ، اما هنوز ظاهرش نکرده ای . معلوم می شود روح تو ،‌همچون سگ جلوه ی غضب و درندگی پیدا کرده است.

در بالای کوه عرفات با امام سجاد نشسته بود که گفت : ما اکثر الحجیج (چقدر حاجیان زیاد شده اند الحمدلله)
امام سجاد فرمودند : ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج(اینطور نیست بلکه چقدر ناله ها زیاد است اما حاجیان اندک)
و با اشاره ی آن ولی خدا پرده ها کنار رفت و دیدم که صحرای عرفات سراسر پر است از حیوانات وحشی ، جز عده ی کمی که انسان بودند.

حقیقت است که مردم در قیامت به شکل های گوناگون محشور می شوند. عده ای انسان ، عده ای سگ ، عده ای عقرب ،‌عده ای همچون مار ، عده ای چون میمون ووو

و این است که نیتها در دنیا جلوه ی روح را در آخرت نقاشی می کنند. یُحشَرُ الناسُ عَلَی نِیَاتِهِم(مردم بصورت نیت هاشان محشور می شوند)



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   جمعه 91 مرداد 6   در ساعت 8:25 عصر   بدست سید مرتضی


روزه داران واقعی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ماه مبارک رمضان هم رسید .به ما یاد دادند که این ماه ، ماه خودسازی و عروج انسان است به جایگاه قرب . آنجا که ملک نای رفتنش نیست. در فرصت ماه مهمانی او بدنبال پناهگاهی هستیم که ظرفیت وجودمان را زیاد کند. و از یازده ماه بُعد و دوری از خدا در یک ماه قرب بخدا را بدست بیاوریم.


ماه رمضان را به روزه اش می شناسند. روزه ای که ظاهرش نخوردن و ننوشیدن است ،‌ اما باطنش مهمتر از اینهاست . که هدف هم باطن این روزه داری هست نه ظاهر که ما جلوه ی ظاهر را گرفته ایم و باطن فروش شده ایم. راستی ! اگر هدف تنها جسم بود که نخوریم و ننوشیم ، چه فایده ای در بر داشت؟


اگر نخورم و ننوشم ولی دهان روح را باز گذارم و هررنگ و هر نوع نوشیدنی و خوردنی ضرر بار روح را با جان و دل میل کنم ، روزه ام چه تأثیری می تواند در زندگیم داشته باشد؟ اصلا دیگر فاید ای هم دارد؟ مثل آن بیچاره که پرسید : آقا اگر در حال روزه داری نگاه به نامحرم کنم روزه ام چگونه است؟جواب این بود که روزه ات صحیح است اما.....


پشت این اما همه چیز هست . خشم و غضب الهی ، بی ارزش شدن روح آدمی و یا هزاران حرف دیگر که خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .فقط می توان گفت : تنها اثر روزه ات انجام واجبی است از واجبات اما این روزه با این عظمت در زندگی نقشی نخواهد داشت.


مثل آن زن روزه داری که آمد خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و‌آله). رسول خدا شیر به او تعارف کرد.
رد کرد و گفت یا رسول الله روزه ام .
تو چگونه روزه داری حال آنکه گوشت برادر یا خواهر مومنت را یک ساعت پیش خوردی (غیبت کردی)؟می خواهی ببینی که تو گوشت خوردی؟ قی کن!
و لخته های گوشت از دهانش بیرون آمد .


انسان روزه بگیرد و غیبت کند یعنی دهان جسم خودش را از غذای حلال ببندد و دهان روح خود را برای غذای حرام باز کند



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   شنبه 91 تیر 31   در ساعت 9:0 عصر   بدست سید مرتضی


جلوه ی انسان کامل

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از حرفها و حدیث ها میرسم به انسان ، انسان کامل ، انسانی که نمونه است . انسانی که روحش به بالاترین نقطه ی عروج دست یافته است. برای پیشرفت و تعالی انسان ، شناختن این انسان راه را باز می کند و هموار. انسان کامل انسانی است که افعال و اعمال وجودش با قرآن این کتاب رحمت مأنوس است و با کلام امام همراه . نه پیشی می گیرد و نه عقب می ماند.

در حقیقت انسان کامل وجود مبارک حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امیر(سلام الله علیه) و اهل بیت مکرم حضرت رسول(علیهم صلوات الله) هستند که اساس زندگیشان با برنامه ی الهی منطبق است.

وقتی من این انسان کامل را ، این علی(علیه السلام) را شناختم ، شناختی که به اسم و مشخصات شناسنامه ای ختم نمی شود ، راهش را پیدا می کنم و می فهمم . رسیدن به نقطه ی اوج امیر مومنان (صلوات الله علیه) کاری نیست که هر کسی از عهده ی آن بر آید اما همراه علی(صلوات الله علیه)  شدن برای انسانی که به حقیقت علی(صلوات الله علیه)  دست یافته است و علی(صلوات الله علیه)  را با صفات و اعمال و افعالش شناخته است کار دشواری نیست.

این انسان با این شناخت ، خودْ حرکت می کند و ساکن نمی شود که معرفت علی(صلوات الله علیه)  خودْ او را حرکت می دهد . اینجاست که شیعه ی علی(صلوات الله علیه)  هم معلوم می شود . شیعه و کسی که ادعای شیعه بودن دارد ،‌ راهی دارد به این عظمت . شیعه ی علی(صلوات الله علیه)  باید با علی(صلوات الله علیه)  همراه شود .



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   جمعه 91 تیر 30   در ساعت 10:0 صبح   بدست سید مرتضی


لحظه هایی که پوچ رفت !

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام . این نوشته صرفا جهت اطلاع ِ نَفْسهایی است که عمری سر در لاک غفلت کرده اند  و آیات و نداهای رحمانی هنوز بیدارشان نکرده است. از جمله ی آن نفس ها این وجود حقیر است. و اما وقتی ساعتها و روزها را آرام به بهای هیچ و پوچ می فروشیم تازه به حقارت خودمان پی می بریم. وقتی لذت زندگیمان تنها شمارش آمار وبلاگ هست ، وقتی هدف از زنده بودن و زندگی کردن تنها بودن است و بودن ، نه شدن ؛ وقتی ثانیه ها ، ساعتها و روزها هیچ فرقی برایمان ندارد؛ تازه می فهمیم از این خانه ی وسیع و گسترده ی وجود ، تنها اکتفا به مستراحش کرده ایم و بس.

راستی ارزش ما این است ؟؟؟ این است آن عظمت انسانی که خدا در عظمتش فرمود : فَتَبَارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخَالِقین؟؟؟نه ، هستی بزرگتر از این یافته های من است و انسان پس از هزاران سال هنوز که هنوز است ناشناخته است. ارزش فرصت ها و زمان هایی را که با طلا هم نمی توان بدست آورد را ندانستیم و شاید تا آخر نخواهیم دانست. حرفهای من به این سطرها خلاصه نمی شود که هستی و وجودی با این عظمت هیچ گاه به ارزش خود پی نخواهد برد.

علی(علیه السلام) با اینکه لحظه لحظه و تمام سرمایه های خود را به کار انداخت اما در آخر فریاد :‌آه مِن قِلَّةِ الزَاد و بُعدِ الطَّریق سر داد و از هستی گذشت. او علی بود که داغ کم و اندک بودن توشه زجرش می داد و این مائیم که عمر محدود خود را محدود ِ محدودها کرده ایم و نه تنها غصه ای نداریم که خوشحالیم از حال خود . خوشحالیم از اینکه خودمان را داده ایم و چند بارک الله و چند تا خانه و چندتا ماشین و چند تا فلان و فلان گرفته ایم و فرار هم می کنیم که نکند طرف معامله را بهم بزند.

این خریدارها از دلم گرفته تا دل مردم تا جلوه های دنیا و وسوسه های دشمن همه شان پیسی گرفته اند و چیزی ندارند . مرا زیاد نمی کنند ، خودشان زیاد می شوند و از من می ربایند و شاهکارشان اینکه فکر و محاسبه ی من را چنان مشغول کرده اند که نمی فهمم چقدر بوده ام و چقدر باخته ام. خلاصه ی کلام اینکه غافلیم ؛ غافل از اینکه اینها قیمت یک لحظه ی ما نیست. چی می گویم ! نه اینها که تمام الماس ها و نفت ها و طلاها و نقره ها و تمام زمین و حتی بهشت قیمت یک لحظه ی ما نیست. ما در یک لحظه می توانستیم بیش از زمین و بیش از بهشت بدست بیاوریم می توانیم به رضوان و لقاء دست بیابیم.

این حرفها حرفهای من نیست که از لبی بیرون آید و بر گوشی نشیند. این حرفها ، سوز و گداز عمری است که اگر دیر حرکت کنیم از دست می دهیم.خدا رحمتش کند آن مرد با عظمت را که عشق را اینگونه تفسیر کرد(علی صفایی حائری - عین صاد)

وَ مَا هَذِهِ الحَیَاتُ الدُنیَا إلا لَهوٌ وَلَعِبٌ وَ إنَّ الدَّارَ الاخِرَةَ لَهِی الحَیَوان لَو کانُوا یَعلَمُون(عنکبوت 64)

این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازیچه نیست و اگربدانند ، زندگی حقیقی همان سرای آخرت است



آه از توشه ی کم و دوری راه آخرت 

 



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   پنج شنبه 91 تیر 29   در ساعت 5:7 عصر   بدست سید مرتضی


آنجا که سبقت از هر طرف مجاز است

بسم الله الرحمن الرحیم

گاهی سبقت گرفتن خطرناک هست و جرم محسوب می شود اما گاهی برای رسیدن به یک هدف مقدس از هرطرف سبقت بگیری خوبه و اتفاقا پاداش بزرگی بخاطرش میدهند.

گاهی هشدار می دهند که سبقت نگیریم و گاهی انسان را ترغیب می کنند به سبقت گرفتن. باید همیشه آماده باشیم . باید دیدمان را خدایی کنیم تا مثل او ببیبنیم یعنی هرچه او می گوید همان کنیم و بس ، نه اینکه هرچه نفس می گوید.

وقتی دیدمان خدایی شد ، سبقتها را می فهمیم و حرکتها را کنترل می کنیم . می فهمیم کجا باید سرعت را زیاد کنیم حتی بیشتر از 120 کلیومتر در ساعت و درک می کنیم کجا باید سرعت خود را کم کنیم حتی کمتر از 10 کیلومتر در ساعت .

آنجا که سبقت گرفتن ترغیب است و تشویق حتی بیشتر از حد مجاز :

سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ

سبقت بگیرید برای رسیدن به مغفرتی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش همچون پهنای آسمان و زمین است.

و اینجاست که در مغفرت و بهشتِ رضای او ، مسیر حرکت ،‌بیش از حد گسترده می شود و دیگر خطری برای سبقت گرفتن نیست . پس تا مغفرت و جنت او سابقوا .



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 91 تیر 21   در ساعت 8:14 صبح   بدست سید مرتضی



 
________________
______
__
 
بازدید امروز : [46] ، دیروز: [37] ، کل بازدیدها:[825274]

استفـاده از مطالب این وبـلاگـ، در وبگاه های دیگر، با ذکر منبـع و البتـه حفظ امـانت، بلامانع می باشد.