"مساجد سنگر است". جمله به یاد ماندنی امام راحل است که دارای عقبه سیاسی و فرهنگی است .آقای ابوترابی را که می شناسید ؟ او هم گفته بود : "اگر مسجد سنگر است ،مسجد جامع خرمشهر سنگر تمام سنگرها است."
خرمشهر زیرآتش بود رزمندگان ایرانی که از شهر دفاع می کردند. تمام راه ها نیز به مسجد جمع نیز ختم می شد.آنجا قلب تپنده شهر بود.عراقی ها که حمله کردند.مسجد جامع شد مرکز برنامه ریزی های مقاومت خرمشهر،نه،بگو مرکز تمام ایران !سلاح ها را جمع کرده بودنددر مسجد جامع،ومردم،حتی زن ها،می آمدند شناسنامه شان را می دادند،سلاح تحویل می گرفتند.هرکس سلاح،مهمات و آب و غذا میخواست ،به مسجد جامع می رفت.هماهنگی بین نیروها وپایگاه ا از طریق مسجد جامع انجام می شد .در مسجد زن ها و دخترها به پخت و پز مشغول بودند و جیره جنگی آماده می کردند تا مدافعان خسته شهر را یاری کنند.هرکسی مجروح می شد،می بردنش مسجد جامع.شهدا را هم از آنجا می بردند به جنت آباد و دفن می کردند.
مسجد جامع خرمشهر ،قلب شهر بود.مادری بود که فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود و در بی پناهی پناه داده بود و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود و آنگاه نیز که خرمشهر بود .همه ی ایران ،مسجد جامع با تمام جراحاتش ایستاد تا اسطوره مقاومت مردم باشد تا روزی بار دیگر نوای نماز و صدای مناجات فرزندانش را بشنود.
و چه زیباست نماز خواندن در "مسجدی که سنگر است"و آن هم سنگری که" سنگر تمام سنگرهاست"
شهر تمام شد.
اینجا هر قطعه ای یک منطقه است و هر منطقه یک ایستگاه بهشتی.
یادمان باشد فرصتمان کوتاه است .تا بازگشتن فاصله چندانی نیست.اگر بخواهیم پیش از آنکه برگردیم ،از هر آنچه بوده ایم برگردیم،باید خیلی حواسمان را جمع کنیم.شاید سالهاست که خیلی هایمان دنبال بهانه ای برای خوب شدن هستیم،حالا وقتش رسیده !
نفسی تازه کنیم ،اشکی بر دامان طبیعت بیفشانیم و رذیلتها را دمی به خاک بسپاریم.نیرو بگیریم،تازه تر شویم بلکه پیش از بازگشت به میان مردم شهر بوی عطر خوبیها را به ارمغان بیاوریم و از این تجربه زیبا ،برای گذار از میان آهنها و سختیهای هوس مدد بگیریم.
منطقه محلی است که یادآور شهداست.جایی که انان با تحمل سختیها و فشارها،نفس سرکش را آرام مینمودند و برای پرواز به سوی بینهایت مهیا میگشتند.برای همین بود که بی تاب میشدند.شبها گریه می کردند و دیگر دوست نداشتند به شهر برگردند.اکنون که بار سنگین حفظ دین و انقلاب بر دوش ماست ،حالا که ما،مانده ایم و انها رفته اند ،چه خوب است که اخلاق ورفتار خود را مانند انان کنیم.بیاییم در طول این سفر کوتاه و مقدس با وضو باشیم،از لغویات و سخنان بیهوده،چه رسد به گناهان!بپرهیزیم.زمان اقامه نماز ،وقت خواندن قرآن و مخصوصا هنگام عزاداری ،به حقیقت هستی توجه پیدا کنیم و از ائمه اطهار (ع) و شهدا مدد جوییم.
هر چند دروازه های عظیم شهادت به معبری تنگ و باریک مبدل شده و ما را به ان مراتب راه نمیدهند ،اما می توان با خلوص نیت بر سر این راه نشست و کاروان سالار را صدا زد.
شاید از این کوچه کسی گذر کند !شاید همین آرزوی جهاد بتواند درهای شهادت را بگشاید.
شاید همین مسافرت بتواند رفاقت با شهیدان را به ارمغان بیاورد.
با اعزام حدود 1000 تن از نیروهای مزدور نظامی عربستان به بحرین و سرکوب خونین مردم بحرین مردم بحرین در التهاب در خیابانهای شهر ها شب را به صبح سر کردند.در این بین از از اولین ساعات دخالت عربستان حدود 6 تن از نیروهای مزدور عربستانی در دست فرزندان بحرین به اسارت درامدند و پیام این عمل این خواهد بودکه جوانان بحرینی نخواهند گذاشت بیگانگان در امور کشورشان دخالت کنند مخصوصا دخالت نظامی و تا پای جان در بر اندازی حکومت دیکتاتوری بحرین ایستاده اندو در این بین دیروز 6 تن از جوانان برومند خود را به این انقلاب هدیه کردند و شماری بسیاری از جوانان بحرینی زخمی شده اند که در بیمارستانهای مخصوصا بیمارستان سلیمانیه بحرین بستری هستند .مزدوران عربستانی همراه با نظامیان بحرینی به بیمارستانها یورش برده اند و در این بین مادران و زنان بحرینی را از ضرب و شتم و هدف قرار دادن مستقیم تیر بی نصیب نگذاشته اند. سانسور خبری این جنایات درسایتهای خبری کشورهای به اصطلاح طرفدار حقوق بشر و دمکراسی نیز بیداد میکند در سایت یوتیوب نیز از انتشار فیلم های این جنایات خود داری کرده و در از بین بردن این نوع فیلم هاکمک زیادی به پادشاهی بحرین کرده است. همچنین استفاده از تیر های ساچمه ای که بیشتر به سمت سرو گردن تظاهر کنندگان شلیک گردیده است نشانگر عمق خشونت مزدوران نسبت به سرکوب مردم بی دفاع بحرینی می باشد. در کشورهای مختلف عربی مردم جلوی سفارت خانه های بحرین تجمع کرده و این وحشیگری را نسبت به مردم بحرین محکوم کردند. در همین جا از دوستان وبلاگ نویس درخواست میکنم برای همراهی و کمک به پیروزی مردم بحرین بر سر در وبلاگهای خود نام این جمله را بنویسند (زنده باد انتفاضه مردم بحرین) و نسب بنر این جنبش در هر همه فضای سایبری مخصوصا شبکه های اجتماعی و همچنین مطلب و مقاله در همین زمینه . من الله توفیق
بسم الله الرحمن الرحیم
لینک نامه دانشچویان
وزیر محترم امور خارجه جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای صالحی
همانطور که رهبری معظم انقلاب اسلامی نوید داده بودند موج بیداری اسلامی و ظلم ستیزی با الگویی ایرانی و اسلامی منطقه خاورمیانه را درنوردیده است.
امت ها بیدار تر از گذشته یکصدا احیای حکومت اسلامی را فریاد میزنند و طاغوت ها همپیمان و همسفره می کوشند تا بر چهره ماه و خورشید قیام جهانی مسلمین خاک بپاشند.
قتل عام و فجایع انسانی و حمله ناجوانمردانه برخی از همدستان منطقه ای استکبار به شیعیان بحرین فاجعه ای بزرگ و لکه ننگین سیاهی است بر کارنامه مدافعین دروغین حقوق بشر که میرود وارد مراحل جدید دیگری شود.
اگر چه این سلسله اقدامات جسورانه علیه امت اسلامی راهی به پیروزی بر کفار علیه مسلمین باز نمیکند ، لکن ما دانشجویان ایران اسلامی همصدا با برادران و خواهران دانشجو و آزاده مسلمان و شیعه در بحرین اعلام میکنیم که آماده ایم تا تحت امر رهبری معظم انقلاب اسلامی برای دفاع از کیان و مال و جان و ناموس شیعیان بحرین عازم میدان نبرد دشمنان انسانیت و حقوق حقه بشر شویم.
ما دانشجویان وبلاگ نویس به نمایندگی از جامعه بزرگ دانشجویی کشور آماده ایم تا دوشادوش برادران و خواهران شیعه بحرینی ،طومار نکبت بار استکبار جهانی و همدستان عربشان را در منطقه به هم بپیچیم و آنان را روانه زباله دان تاریخ بشر کینم.
با اینکه از جنایت علیه شیعیان بحرین روزهاست که خونین دل و خونین دیده ایم ، لکن به حکم وظیفه شرعی تا اعلام فرمان جهاد آماده و ایستاده ایم و چنانچه ولی امر مسلمین جهان به جهاد حکم نمایند حاضریم سفره هفت سین امسال را با برادران و خواهران بحرینی ،شریک شویم و چه زیباست همزمانی عید نوروز با عید نابودی همدستان نادان استکبار جهانی در منطقه ای که باید تریبون اسلام و حق طلبی باشد ونه پایگاه جولان حرامیان صهیونیست.
حال که دستان استکبار و صهیونیسم بین الملل از آستین نکبت بار و خیانت پیشگان منطقه ای اینان بیرون آمده است ، مادانشجویان ایران اسلامی آماده ایم تا ظرف 48 ساعت خاک بحرین را از لوث وجود نحس دشمنان صهیونیست تبار شیعیان پاکسازی کنیم.
اسلام بالا می رود و چیزی بر آن برتری نمی یابد
الله اکبر خامنه ای رهبر، مرگ بر اسرائیل مرگ برآمریکا
دانشجویان وبلاگ نویس ایران اسلامی
اسفند ماه 1389
آقای حداد عادل تعریف می کردند:« سال 77، خانمی به خانه ما زنگ زده بود و گفته بود که: می خواهیم برای خواستگاری خدمت برسیم. خانم ما گفته بود دختر ما در حال حاضر سال چهارم دبیرستان است و می خواهد ادامه تحصیل دهد. ایشان دوباره پرسیده بودند که اگر امکان دارد ما بیاییم دختر خانم را ببینیم تا بعد. اما خانم ما قبول نکرده بودند.
بعد خانم ما از ایشان پرسیده بودند که اصلا شما خودتان را معرفی کنید. و ایشان هم گفته بودند: من خانم مقام معظم رهبری هستم. خانم ما از هول و هراس دوباره سلام علیک کرده بود و گفته بود:« ما تا حالا به همه پاسخ رد داده ایم. اما شما صبر کنید با آقای دکتر صحبت کنم، بعد شما را خبر می کنم». آن زمان خانم من مدیر دبیرستان هدایت بود.
بعد از صحبت با من قرار بر این شد که آنها بیایند و دخترمان را در مدرسه ببینند که هم دخترمان متوجه نشود و هم اینکه اگر آنها نپسندیدند، لطمه ای به دختر ما نخورد. طبق هماهنگی قبلی، خانم آقا آمدند و در دفتر مدرسه او را دیدند و رفتند. چند روز گذشت و من برای کاری خدمت آقا رفتم. آقا فرمودند:« خانم استخاره کرده اند، جوابش خوب نبوده است».
یک سال از این قضیه گذشت. مجددا خانواده آقا تماس گرفتند و گفتند که ما می خواهیم برای خواستگاری بیاییم.خانم بنده پرسیده بودند که چطور تصمیمتان عوض شده؟ آقا گفته بودند:« خانم ما به استخاره خیلی اعتقاد دارد و دفعه اول چون خوب نیامده بود، منصرف شدند» و خانم آقا هم گفته بودند:« چون دخترتان، دختر محجبه،فرهیخته و خوبی است، دوباره استخاره کردم که خوب آمد و اگر اجازه بدهید، بیاییم.»
آن زمان دخترمان دیپلم گرفته بود و کنکور هم شرکت کرده بود. پس از مقدمات کار، یک روز پسر آقا و مادرش با یک قواره پارچه به عنوان هدیه برای عروس آمدند و صحبت کردیم و پس از رفتن آقا مجتبی، نظر دخترم را پرسیدم، ایشان موافق بودند.
بعد از چند روز خدمت آقا رفتیم. آقا فرمودند:« آقای دکتر! داریم خویش و قوم می شویم.» گفتم:« چطور؟» گفتند:«خانواده آمدند و پسندیدند و در گفتگو هم به نتیجه کامل رسیده اند، نظر شما چیست؟» گفتم:« آقا! اختیار ما دست شماست.»
آقا فرمودند:« نه! شما، دکتر و استاد دانشگاهید و خانمتان هم همین طور. وضع زندگی شما مناسب است، اما زندگی من اینطور نیست. اگر بخواهم تمام زندگی ام را بار کنم، غیر از کتاب هایم یک وانت بار می شود. اینجا هم دو اتاق اندرون و یک اتاق بیرونی است که آقایان و مسئولین در آنجا با من دیدار می کنند. من پول ندارم خانه بخرم. خانه ای اجاره کرده ایم که یک طبقه مصطفی و یک طبقه هم مجتبی زندگی می کند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند حالا که عروس رهبر می شود، چیزهایی در ذهنش باشد. ما این طور زندگی می کنیم. اما شما زندگی نسبتا خوبی دارید. حالا اگر ایشان بخواهد وارد این زندگی شود، کمی مشکل است. مجتبی معمم هم نیست. می خواهد قم برود و درس بخواند و روحانی شود. همه اینها را به او بگو، بداند.»
من هم به دخترم گفتم و ایشان هم قبول کرد. آقا در زمان قبل از رئیس جمهوریشان، در جنوب تهران خانه ای داشتند که آن را اجاره داده اند و خرج زندگی شان را از آن در می آورد؛ ایشان حقوق رهبری نمی گیرند و از وجوهات هم استفاده نمی کنند.
هنگام صحبت در مورد مراسم عقد و مهریه و ... آقا فرمودند:«در مورد مهریه، اختیار با دختر شماست. ولی من برای مردم خطبه ی عقد می خوانم، سنت من این بوده که بیشتر از 14 سکه ، عقد نخوانم و تا حالا هم نخوانده ام، اگر بخواهید، می توانید بیشتر از 14 سکه مهریه معین کنید، ولی شخص دیگری خطبه عقد را بخواند. از نظر من اشکالی ندارد. چون تا حالا بیش از 14 سکه برای مردم عقد نخوانده ام، برای عروسم هم نمی خوانم.»
من گفتم آقا! این طور که نمی شود. من با مادرش صحبت می کنم، فکر نمی کنم مخالفتی داشته باشد.» در مورد مراسم عقد هم گفتند:« می توانید در تالار بگیرید، ولی من نمی توانم شرکت کنم.» گفتم:« آقا هر طور شما صلاح بدانید.»
فرمودند :« می خواهید این دو تا اتاق اندرونی و یک اتاق بیرونی را با هم حساب کنید. هر چند نفر جا می شوند، نصف می کنیم؛ نصف از خانواده ما و نصف از خانواده شما را دعوت می کنیم.» ما حساب کردیم و دیدیم بیشتر از 200-150 نفر جا نمی شوند. ما حتی اقوام درجه اولمان را هم نمی توانستیم دعوت کنیم، اما قبول کردیم.
آقا غیر از فامیل، آقای خاتمی، آقای هاشمی و آقای ناطق و روسای سه قوه و دکتر حبیبی را دعوت فرمودند. یک نوع غذا هم درست کردیم.قبل از اینها صحبت خرید بازار شد. پسر آقا گفت: «من نه انگشتر می خوام و نه ساعت و نه چیز دیگری.» آقا گفتند: خوب نیست. من هم گفتم:« حداقل یک حلقه بگیرند.» اما آقا فرمودند: «من یک انگشتر عقیق دارم که یکی برای من هدیه آورده، اگر دخترتان قبول می کند، من آن را به ایشان هدیه می دهم و ایشان هم به عنوان حلقه، به مجتبی هدیه دهد.» قبول کردیم و انگشتر را گرفتیم و بعد به آقا مجتبی دادیم. کمی بزرگ بود. به یک انگشترسازی بردیم تا کوچکش کند و خرجش 600 تومان شد. خلاصه خرج حلقه داماد 600 تومان شد.
به آقا گفتیم در همه این مسایل احتیاط کردیم، دیگر لباس عروس را به ما بسپارید و آقا هم فرمودند: «آن را طبق متعارف حساب کنید.» در همان ایام، ما خودمان برای پسرمان عروسی می گرفتیم و یک لباس عروس برای عروسمان سفارش داده بودیم بدوزند.
خلاصه قبل از اینکه عروسمان استفاده کند، همان شب دخترمان استفاده کرد. بعد آقا گفتند: «من یک فرش ماشینی می دهم، شما هم یک فرش بدهید.» و به این ترتیب مراسم برگزار شد. برای عروسی هم درو پیکان از اقوام ما و دو پیکان هم از اقوام آقا آمده بودند. مراسم در خانه ما تا ساعت 1 طول کشید.
خانواده آقا آمده بودند که عروس را ببرند، البته آقا ظاهرا کاری داشتند و نیامده بودند. اما وقتی عروس را به خانه آوردیم، دیدیم آقا هنوز بیدار نشسته اند و منتظرند که عروس را بیاورند. فرمودند: « من اخلاقا وظیفه خود می دانم برای اولین بار که عروسمان قدم به خانه ما می گذارد، من هم بدرقه اش کنم و به اصطلاح خوش آمد بگویم.»
ما خیلی تعجب کرده بودیم و فکر نمی کردیم آقا تا آن ساعت شب بیدار باشند، حتی آقا آن شب هم غذا نخورده بودند. چون خانواده آقا سرشان شلوغ بود، به آقا غذا نداده بودند. آقا گفتند: «دکتر! امشب شام هم نداشتیم، من به یکی از پاسدارها گفتم شما چیزی خوردنی دارید؟ آنها گفتند که غیر از کمی نان چیز دیگری نداریم. گفتم: همان را بیاورید. می خوریم.»
بعد هم که عروس وارد شد، آقا چند دقیقه ای برایشان در مورد تفاهم در زندگی و شرایط و اهمیت زندگی زناشویی صحبت کردند و تا پای در خانه، عروس را بدرقه کردند و خوش آمد گفتند. رعایت آداب حتی تا چنین جایگاهی چقدر ارزش دارد. اینها از برکت انقلاب اسلامی و خون شهداست.
ایشان دستور دادند حتی از ریزترین وسایل دفتر استفاده نشود، چون مال بیت المال است. حتی اگر مشکل وسیله نقلیه هم پیش آمد، اجازه ندارند از وسایل دفتر استفاده کنند.
در یکی از کلاسهای خالی از جمعیت دانشکده در حال خواندن مجله ،منتظر دوستم نشسته بودم که جمعی از دختران وارد کلاس شدند و صحبت هایشان توجه من را جلب کرد .صحبتهایی که کمتر دختر و پسر جوانی این روزها از آن غافل است .در مورد جراحی پلاستیک صحبت میکردند همه ی انها بینی، گونه و لبهایشان را جراحی کرده بودند،در جمع آنها یک نفر هنوز اقدام به این عمل فاجعه انگیز نکرده بود،که بقیه سعی میکردند او را راضی به این خفت بزرگ کنند .کم کم داشتند در مورد جراحی های زیبایی دیگری هم صحبت میکردندکه بماند ....باورم نمیشد اینها مهندسین ایران اسلامی هستند دخترانی که 21-22 سال سن دارند و هنوز مجردند!!!به چه فکر میکنند؟؟بدون اهمیت به حرفهایشان خودم را سرگرم خواندن مجله کردم و طبق عادت از آخر مجله شروع کردم که متاسفانه تبلیغات زننده ی ترمیم و کاشت مو و جراحی و زیبا سازی پلاستیک فکرم را به هم ریخت!چه میدیدم مجله ی مورد علاقه ام که تامدتی قبل از مجله های دسته اول ایران در مسائل روانشناسی به حساب می آمد تمام تبلیغاتش را صرف جراحیهایی کرده که تا چندی پیش نهی اش میکرد؟
بدون شک تمام افراد دوست دارند که زیبا باشند و برای زیباتر شدن تلاش میکنند اما گاهی افراد با اینکه چهره خوبی دارند دست به تغییر چهره خود به امید زیبایی بیشتر میزنند و بجای زیبا شدن، اما غافل از اینکه زشت تر میشویند!دختران و پسران جوانی که به جای بارور کردن استعدادها و شکوفایی سیرتشان سعی در برجسته سازی زیبایی صورتشان و جلب توجه دارند.جوانانی که به جای الگو یابی از ائمه اطهار بازیگران و خواننده های ایرانی و غیر ایرانی را الگوی خود قرار میدهند.کسانی که بعدا قربانیان جراحی پلاستیک نام میگیرند.
قربانیان جراحی پلاستیک که سونامی ها و زلزله هایی شدید تر از ژاپن را در ایران پدید می اوردند.
با عرض پوزش از ارائه ی این تصاویر :
شهید حجت الاسلام مصطفی ردانی پور
اولین آرزو
- مصطفی یک سوال ازت بپرسم جواب می دی ؟
- تا چی باشد .
- اولین آرزویی که دوست داری به آن برسی چیست؟
- دوست دارم که شهید بشوم.
- تو که دوست داری شهید شوی زن گرفتنت چی بود؟
- خانمم سیده ، می خواستم آن دنیا به حضرت زهرا محرم شوم شاید به صورتم نگاه کند.
شهید حاج حسین خرازی
انتخاب
می خواستی بروی یا بمانی این فدایی بود خطاب به حاج حسین خرازی ، می خواهی بروی یا بمانی نمی توانی انتخاب کنی –
حاج حسین به یاد بچه ها افتاد : «نه آن ها خیلی به من احتیاج دارند می خواهم بمانم.»
حاج حسین برگشت . برگشت اما با یک دست.
شهید آیت الله اشرفی اصفهانی
چهارمین
وصیت نامه را که باز کردند نوشته بود : «می خواهم چهارمین شهید محراب باشم» و آیت الله اشرفی اصفهانی چهارمین شهید محراب بود.
شهید حجت الاسلام علی اکبر اژه ای
پرونده سفید
قبل از پیروزی انقلاب یک روز احضاریه ای از ساواک به دستش رسید : «اکبر اژه ای و محمد اژه ای جهت ادای پاره ای توضیحات به اداره اطلاعات واقع در خیابان کمال اسماعیل مراجعه کنید» به همراه برادرش به آنجا رفت . نادری بازپرس وقت ساواک بازجویی را آغاز کرد . از نامش پرسید و از پدرش. ناگهان سربازی آمد و در گوش او چیزی گفت . گویا تلفنی مهم از تهران بود . نادری بیرون رفت و او از فرصت استفاده کرد و پرونده روی میز نادری را ورق زد. برگشت و در گوش برادرش گفت : «محمد نترس . پرونده کاملا سفید است . فقط کاغذ سفید! هیچ اطلاعی از ما ندارند ، هر چه الان بگوییم سابقه مان می شود.»
مهمانی مجلل
انقلاب اسلامی پیروز شد ، یک روز به تهران رفت و منزل آیت الله خامنه ای . نماینده امام (ره) در شورای عالی دفاع و امام جمعه تهران . با ایشان گفت و گوی خصوصی داشت . شام را هم مهمان بود. سفره را پهن کردند . شام را آورند : برای مهمان و میزبان دو عدد سیب زمینی ، یک کره و یک قرص نان . در راه بازگشت به اصفهان به میهمانی مفصل امام جمعه تهران فکر می کرد .
شیهد حبیب الله خلیفه سلطانی
عروسی از نوع دیگر
می دانید مهریه عروس چه بود؟ شما چه فکر می کنید ؟ نه ، خیلی ساده تر از این حرف ها بود که شما فکر کنید.
یک جلد قرآن ، یک جلد نهج البلاغه ، صحیفه سجادیه و یک دوره چهار جلد اصول کافی.
روز عروسی هم به تمام مدعوین یک جلد کتاب هدیه دادند. پشت جلدش نوشته شده بود : هدیه از طرف عروس و داماد . خانم عسکری و سید حبیب الله خلیفه سلطانی.
شهید احمد کاظمی
بار بم
شاید کسی باور نکند فرمانده نیروی هوایی سپاه ، بیش از 100 ساعت را شبانه روز و در سرمای شدید نیمه شب های بم در باند فرودگاه کرمان سپری شد و علاوه بر مسئولیت خود ، بارها فعالیت جانبی دیگر را که به دلایل گوناگون بر روی زمین مانده بود ، مخلصانه به دوش کشیده است.
در روز چهارم ، دیگر قادر به صحبت کردن نبود و در حالی که باد سرد کویر بر مقاومت بسیاری از امدادگران و مسوولان حاضر در فرودگاه غلبه کرده بود حاج احمد همچنان پیگیر کمک رسانی بود که اگر نبود این پیگیری ها ، انتقال صدها هزار تن تجهیزات و کمک های امدادی و هزاران نفر امداد گر به بم ، با امکانات ناچیز نیروی هوایی ، در مقایسه با دیگر مراکز هوایی کشور میسر نمی شد. البته کاظمی متواضع تر از آن بود که راضی به انتشار این چند سطر هم شود ، اما «دانستن حق مردم است » و صرف نظر از استودیوهای پر زرق و برق تلوزیونی و تیترهای بزرگ مطبوعاتی ، افکار عمومی باید بدانند که بار اصلی حادثه بم بر دوش چه کسانی بود.
شهید حجت الاسلام عبدالله میثمی
انگشتر
دیدمش انگشتر به دست نداشت . تعجب کردم . هیچ وقت عبدالله میثمی را بدون انگشتر عقیق ندیده بودم . علت را از او پرسیدم . گفت : جوانی را دیدم انگشتر طلا در دست داشت ، انگشتر عقیقم را در دستش کردم و گفتم : آن انگشتر طلا را بگذار در جیبت.
نماز جماعت را سریع می خواند. نماز فرادایش را به آهستگی و با سجده های طولانی. بعضی وقت ها قبل از غروب ، در بیابان سرگردان می رفت ، داد می زد و گریه می کرد و این شعر را می خواند :
«گفتم خدا من بهترم یا ارمنی
گفتش که هر دو از منید»
آخرین بار که حاج حسین را دیدم در عملیات کربلای پنج بود . در شرق ابوالخصیب.
وقتی از این کانال ها که سنگرهای دشمن را به یکدیگرپیوند می داده است بگذری،به فرمانده خواهی رسید ، به علمدار...
او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت . چه می گویم؟ چهره ی ریز نقش و خنده های دلنشینش نشانه ی بهتری است.
مواظب باش!!!
آن همه متواضع است که او ر ا در میان همراهانش گم می کنی.
اگر کسی او را نمی شناخت هرگز باور نمیکرد که با فرمانده ی لشگر مقدس امام حسین (ع) روبه روست.
ما اهل دنیا از فرماندهان لشگر همان تصوری را داریم که در فیلم های سینمایی دیده ایم. اما فرمانده های سپاه اسلام امروز همه ی آن معیارها را در هم ریخته اند .
حاج حسین را ببین!!!
او را از آستین خالی دست راستش بشناس...
جوانی خوش رو،مهربان و صمیمی. با اندامی نسبتا لاغر و سخت متواضع.
افسوس که چشم ظاهربین راهی به سوی باطن اشیا ندارد ، اگر نه سجده ی ملائک را در برابر عظمت او می دیدی. و آن آیه ی مبارکه را دیگر بار میشنیدی:
(( انی اعلم مالا تعلمون))
امروز در شرق ابولخصیب ، نزدیک بصره،و ده سال
یش در مدرسه ی شبانه ی نمونه .
خدایا چه رخ داده است؟
چگونه می توان این همه را باور کرد؟
از مدرسه ی شبانه ی نمونه و امتحان طبیعی تا تا مدرسه ی عشق و امتحان صبر و شهاوت و جهاد ، راهی هزار ساله است که حسین خرازی در د ه سال پیمود.
از شاگرد مکتب ولایت اهل بیت جز این انتظار نمی رود.
علمدار لشگر امام حسین(ع) در سال هزار و سی صدو پنجاه و پنج در رشته ی علوم طبیعی دیپلم گرفت و به سربازی رفت و در سال هزار و سی صد و پنجاه و هفت با فرمان حضرت امام امت از سربازی گریخت و به خیل عظیم امت در انقلاب پیوست و از آن پس از کردستان تا خرمشهر ، ازحاج عمران تا فاو، حضوری دائمی و همیشگی...
(( یکی از بچه ها شیرینی تولد بچه اش را آورده بود. تعارف کردیم ؛ حاجی یکی برداشت.
گفتم:خب حاجی، شما کی شیرینی تولد بچه تون رو می آورید؟
گفت: من نمیبینمش که شیرینی هم بیارم.))
یادگار حاج حسین خرازی پسری است که بعد از شهادت او به دنیا آمده است و نامش آن چنان که او وصیت کرده بود مهدی گذاشته اند.
مهدی جان!
پیش از آن که تو آن همه بزرگ شوی که اسلحه به دست بگیری و علم پدر شهیدت را برداری ، نجف و کربلا آزاد شده است.
اما مهدی جان ، این قرن قرنی است که حق در کره ی زمین به حاکمیت خواهد رسید. آینده در انتظار توست...
کجا از مرگ می هراسد آن کس که به جاودانگی روح در جوار رحمت حق آگاه است؟
و این چنین ، اگر یک دست تو نیز هدیه ی راه خدا شود . باز هم با آن دست دیگری که باقی است به جبهه ها می شتابی. وقتی که اسوه ی تو آن تمثیل مطلق وفاداری، عباس بن علی (ع) باشد چه باک اگر هر دو دست تو نیز هدیه ی راه خدا شود؟
آن آستین خالی که با باد این سوی و آن سوی میشود ، نشانه ی مردانگی است و این که تو به عهدی که ابوالفضل بسته ای وفاداری.
چیست آن عهد؟
(( مبادا امام را تنها بگذاری!))
دست نوشته های رتبه نخست کنکور پزشکی سال64، ساعتی قبل از شهادت
آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود.
و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ نموده و گذر می کند.
حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده؟ کدام گریبان پاره می شود؟
کدام کودک در انزوا و خلوت اشک می ریزد؟ و کدام ................؟ توانستید؟؟؟؟؟؟؟؟؟! اگر نمی توانید این مسئله را ا کمی دقت بیشتر حل کنید: هواپیمایی با یک ونیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت در جاده مهران- دهلران حرکت می نماید، مورد اصابت موشک قرار می دهد، اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود. معلوم نیست کدام تن می سوزد؟ کدام سر می پرد؟ چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟ چگونه باید آنها را غسل داد؟ چگونه بخندیم و نگاه عزیزان را فراموش کنیم؟چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم ؟ چگونه می توانیم درها را به روی خودمان ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟ کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی ؟ به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟ از خیال، از کتاب، از لقب شاخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت در کیفت می گذارد؟ کدام اضطراب جانت را می خورد؟دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟ دلت را به چه چیز بسته ای؟ به مدرک، به ماشین، به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟ بسم رب الشهدا و الصدیقین: چه کسی می داند جنگ چیست؟ چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟ چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش یعنی گریز به هرجا، به هرجا که انجا نباشد. یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شده؟ به راستی ما کجای این سوال ها و جوابها قرار گرفته ایم؟ کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود، از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گرو سپردند. کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟ چه کسی در هویزه جنگیده،کشته شده و در آنجا دفن شده؟ چه کسی است که معنی این جمله را درک کند : نبرد تن و تانک؟! اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟ چگونه سر 120 دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟
* صدای تیراندازی شنیده میشه/هلیکوپتر ها از ارتفاع پایین پرواز میکنن/با توپ پینتبال و باتوم مردمو میزنن./آمبولانس ها هم آژیر کشان حرکت میکنن...
* حضور گسترده جوانان در کرمانشاه بنابراخبار رسیده شلوغی مناطق مصدق و نوبهار و خیابان منتهی به پاساژ ارگ توسط جوانان تأیید شده است نیروهای یگان ویژه در مصدق و نوبهار مستقر شده اند . این گزارش می افزاید سطح شهر کرمانشاه ملتهب و مردم از طرق مختلف اخبار حوادث تهران را دنبال می کنند .یک شاهد عینی از استقرار چند دستگاه ماشین یگان ویژه در نوبهار خبر می دهد .از میدان مصدق نیز خبر می رسد افراد پلیس در پیاده رو و میدان حضور دارند .
* آغاز در گیری ها در میدان امام حسینبه گزارش خبرنگار ندای سبز آزادی از تهران؛ باتوجه به حضور مردم در میدان امام حسین و تجمع کثیر آنها مامورین گارد ویژه و لباس شخصی ها برای متفرق کردن جمعیت مجبور به در گیری شدنداین گزارش حاکیست در گیری ها در خیابان 16 آذر و میدان آزادی و میدان انقلاب نیز مشاهده شده است
* ممانعت مامورین از شکل گیری تجمع مردمی در رشت مامورین امنیتی با یورش به مردم حاضر در خیابانهای رشت از تجمع آنها جلوگیری کردندبه گزارش خبرنگار ندای سبز آزادی؛ در حالیکه مردم شهر رشت قصد داشتند تا همگام با دیگر مردم ایران در شهرهای مختلف اقدام به برگزاری راهپیمایی در جهت محکوم کردن استبداد و دیکتاتوری در منطقه و حمایت از مردم تونس و مصر را نمایند با یورش و ممانعت نیروه های امنیتی از شکل گیری این تجمع خوداری شدبنا به گزارش رسیده تا کنون حدود ده نفر از افراد حاضر در آنجا دستگیر و روانه بازداشتگاه شده اند
* لحظه به لحظه به سیل خروشان ملت در خیابانها افزوده می شود به گزارش خبر نگار ندای سبز از تهران؛ در حالیکه مامورین امنیتی از شدت ترس و خیل عظیم مردم اقدام به در گیری با آنها نموده اند وسعی در متفرق کردن آنها را دارند ، اما مردم در خیابانهای تهران همچنان ایستاده و لحظه به لحظه به سیل خروشان این ملت افزوده میشود به گزارش شاهدان عینی جمعیت حاضر در مسیر راهپیمایی تداعی کننده 25 خرداد 88 را در ذهنها نموده است ومردم با امید دلگرمی از حضور یکدیگر در مقاب برخوردهای مامورین ایستادگی میکننداین گزارش حاکیست که مردم بادر دست گرفتن مسیر چهار راه ولیعصر تا انقلاب قصد دارند که به سمت میدان آزادی بروند
* 17:21: یک شاهد عینی به زمانه گفت: «جمیعت سر خیابان جمال زاده حدود پنج هزار نفر است، اول سکوت بود، اما بعد از حمله نیروهای ضد شورش برای متفرق کردن مردم شعار مرگ بر دیکتاتور سر داده اند،نیروی ضد شوری اقدام به اعمال خشونت می کند اما کسی را بازداشت نمی کنند و فقط با باتوم و شوکر مردم را میزنند.»
* گزارش از مشهد: مشهد کاملا شلوغ شده از میدان تقی آباد تا سه راه راهنمایی و از فلکه پارک تا راهنمایی پر ماشین در سه راه راهنمایی مردم واستاده بودن جلوی مبلمان بلوط جمعیت 20 نفری به حالت اعتراض واستاده بودن که بشدت سرکوب شدند
* تظاهرات در خیابان مطهری رشت به خشونت کشیده شد ساعت 4 : رفته رفته به جمعیت حاضر در خیابان مطهری افزوده شد. تعدادی از موتورسواران پلیس و بسیجی به چشم می خورند. ساعت4.10 : تجمعاتی پراکنده توسط مردم شکل گرفته است.ساعت 4:15 : در سه راه بادی الله تجمع خیل مردم توسط موتور سواران بسیجی به خشونت کشیده شد. به گفته ی شاهدان عینی بسیجیان به یک مرد میانسال که به آنها معترض بود حمله ور شدند و متعاقبا مردم وارد عمل شدند. تعداد زیادی از بسیجیان به سمت مردم حمله ور شدند و اقدام به ضرب و شتم مردم کردند.نیروهای سرکوب از گاز فلفل نیز استفاده کردند. در همین هنگام موتور سواران بسیجی وحشیانه با سرعت زیاد درون پیاده رو ها حرکت کردند تا مردم را متفرق کنند. صدای بوق ممتد خودرو ها شنیده می شود. ماموران بسیجی و یگان ویژه ی پلیس تعدادی از جوانان را دستگیر کردند. صداهای شبیه شلیک گاز اشک آور از نقاط دیگر خیابان به گوش می رسد.ساعت 4:30 : تعداد زیادی کارگران نارنجی پوش شهرداری اقدام به جمع کردن سطل های زباله ی پلاستیکی کل خیابان مطهری نمودند. کامیون های شهرداری همه ی سطل های زباله را جمع آوری نمودند.ساعت 5 : مردم هنوز به تعداد بسیار زیاد در خیابان مطهری حضور دارند و فضا بسیار متشنج است.
* یک شاهد عینی به بی بی سی گفت: "در خیابان آزادی، با گاز اشک آور، سعی در پراکندن مردم دارند، مردم در کوچه های اطراف هستند، و دوباره جمع می شوند، ولی به محض جمع شدن، مورد حمله قرار می گیرند، یک نفر جانباز که یک پایش را در جنگ از دست داده بود، به شدت کتک خورد، که این صحنه خیلی مردم را متأثر کرد. مردم از راه های مختلف به سمت آزادی در حرکتند، ترافیک زیاد است و ماشین ها بوق می زنند .در همه تقاطع ها نیروهای انتظامی زیادی مستقر هستند."
* به نقل از یک شاهد عینی: "میدون فردوسی پر مامور و آدم و ماشینه. تو اتوبوسا پر آدم اه. مردا میگفتن یا حسین. زنا میگفتن میرحسین! این اتوبوس میگفت الله اکبر. اون یکی جواب میداد. چهارراه ولیعصر پر ماموره. ?سر صبا لباس شخصیا باتوم درآوردن و حمله کردن به مردم. مردم یه کم متفرق شدن ولی برگشتن دوباره. خلاصه درگیری شدید سر صبا،سر وصال. درگیری جمعیت به هم وصل شدن. تا قدس دم دانشگاه یه هو لباس پلنگیا شروع کردن شلیک تیر هوایی. ?درگیری بسیار شدید، جلوی دانشگاه. ملت گیر کرده بودن و کتک می خوردن شدید. چون دو طرف ماشین بود و گیر کرده بودن. اشک آور میزدن این رفیق من هم حسابی اشکآور خورده و همینجوری سرفه میکنه ?تو وصال. بین انقلاب و طالقانی مردم شعار میدادن. ولی باز ریختن وسطشون و متفرق کردن ?مامورا مخفیان. یه کم که مردم جمع میشن. یه هو میریزن وسط جمعیت و اصلا نمیذارن تجمع شکل بگیره. تعداد مردم خیلی خیلی زیاده. ولی نمیذارن تجمع شکل بگیره.خیابونا هم قفله از ماشین ?مردم مخفی نمیکنن که دارن میرن تجمع. قیافهها و تیپا تابلو اه و شعار میدن و وی نشون میدن بسیجیا همه صورتاشون رو پوشوندن، ?بیشتر نیروهای سرکوب لباس شخصی و لباس پلنگی هستن لباس سیاهای نیروی انتظامی نیستن."
* تعداد مردم در میدان فردوسی تا زیر پل کالج به سرعت قابل افزایش است و باور کردنی نیست.
* این ساعت 2:30 تا 3:30 حداقل 10 نفر در چهارراه ولیعصر و 2 نفر در مقابل درب دانشگاه دستگیر شدند.دستگیر شدگان مقابل دانشگاه با ضرب و شتم شدید و درحالیکه صورت هر دو فرد دستگیر شده پر از خون بود دستگیر شدند. * 17:44 : گزارشهای رسیده به زمانه حاکی از قطع موبایل و سرویس پیام کوتاه در اطراف میدان انقلاب است.
* 17:36: یک شاهد عینی از تهران می گوید که لباس شخصی ها با لباس مبدل در بین مردم هستند و اقدام به بازداشت تجمع کنندگان می کنند. هرانا از بازداشت دست کم ده نفر در تجمع امروز خبر داده بود.
* 17:33: مردم شعار در برخی خیابانهای تهران شعار می دهند: « نترسید، نترسید، مصر هم همینجوری بود»
* 7:28: خیابان اسکندری شمالی درگیری مردم و نیروهای ضد شورش گزارش شده است، یک شاهدی عینی به خبرنگار رادیو زمانه گفت نیروهای ضد شورش با پرتاب گاز اشک اور تلاش دارند مردم را متفرق کنند، بنا به این گزارش درگیری زیاد است و پلیس و لباس شخصی ها حضور دارند
* خیابان طالقانی تا جمهوری درگیری های شدید. حمله با باتوم، تلفن های ایرانسل در این مسیر فطع می باشد .
* 17:50: یک شاهد عینی میگوید: «در خیابان شادمان تهران گاز اشک آور شلیک شده است و مردم در خیابان آذرباییجان آتش روشن کردهاند، مردم شعار می دهند و پلیس و لباس شخصی ها مردم را کتک می زنند و با موتور سیکلت به میان تجمع کنندگان می ایند. »
* 18:44: وب سایت جرس از درگیری بین دانشجویان و ماموران امنیتی در خیابان 16 آذر خبر داده است. این گزارش همچنین حاکی از وقوع درگیری در خیابان امیر آباد و شلیک گاز اشک آور در بلوار کشاورز است. *
18:40: به گفته یک شاهد عینی: «مردم با تشکیل زنجیر انسانی اتوبان یادگار امام را بسته اند.»
* 18:04: شاهد عینی از تهران می گوید: « بین امام حسین تا آزادی شلوغ بود، ساعت سه جلوی تئاتر شهر بودیم، . مردم شعار می دادن، و در حال رفت و آمد بودند. پلیس با گازاشک آور مردم را متفرق می کرد. »
* 18:02: تلفنهای همراه شهر تهران با اختلال مواجه شده و امکان تماس تلفنی از طریق موبایل وجود ندارد. سایت های سحام نیوز و کلمه نیز مورد حمله قرار گرفته اند و دسترسی به آنها ممکن نیست. * حداقل در محدوده خیابان انقلاب نیرو ها دارند کم میارند. ما را تنها نگذارید. جمعیت منتظر حضور شماست. مردم من و تو نیز هستیم که در خانه نشسته ایم. هرکجا که هستید حداقل از منزل خود خارج شوید. please. please.
* درگیری شدید در نواحی مرکزی، مرکز به سمت غرب و میدان ولیعصر … ایران صدایت می کند هموطن//جمعیتی در حدود هزار نفر تقاطع خ شادمان و آزادی ایستاده اند و شعار می دهند چهارراه ولیعصر و وصال، نیروهای بسیجی و گارد با موتور و تمام لوازم سرکوب، بسیار زیاد با حملههای آنی پی در پی//درگیری شدید نیروهای نظامی با مردم در خیابان جمالزاده، نزدیک میدان انقلاب تهران و شلیک گاز اشکآور/به آتش کشیدن وانت سپاه حامل بسیجی ها زیر پل حافظ تقاطع انقلاب//درگیری های وسیع در خیابان های منتهی به انقلاب و آزادی//تجمع حداقل 7000 هزار نفری تو میدون ولیعصر
* درگیری در خیابان امیرآباد تهرانجرس: گزارش منابع خبری جرس از امیرآباد تهران حاکی از حملات به تجمع کنندگانی است که قصد داشتند به طرف خیابان انقلاب و مسیر تظاهرات حرکت کنند.، مزمان درگیری هایی در ابتدای خیابان 16آذر بین دانشجویان دانشگاه تهران و ماموران بوقوع پیوسته است.این گزارش از پرتاب گاز اشک آور در بلوار کشاورز خبر داده است.هم اکنون خیابان های انقلاب و آزادی، شاهد تجمعات مردمی و همزمان آرایش نیروهای نظامی است.
جرس: در جریان درگیری ماموران با راهپیمایان هوادار جنبش سبز گزارشها از شلیک گلوله به یک زن معترض در خیابان آذربایجان تهران حکایت دارد. شاهدان عینی به جرس گفته اند که این زن از ناحیه دست راست مورد اصابت مستقیم گلوله قرار گرفته است.بنابراین گزارش مردم تلاش کرده اند که این زن را به محل امنی منتقل کنند. این اولین گزارش از شلیک گلوله به سوی مردم در جریان تجمع امروز است.
* 18:52: یک شاهد عینی دیگر به زمانه گفت در منطقه عباس آباد تهران، سلاح هایی در دست نیروی انتطامی بوده که از بابت بزرگی مایه شگفتی مردم شده بوده است.
* 18:51: یک شاهد عینی در تماسی به رادیو زمانه گفت بخش عظیمی از میدان آزادی با ماشین های سیاه رنگ نیروهای امنیتی پر شده بوده است و هرکس در حال صحبت با تلفن همراه بوده دستگاه او گرفته می شده است.
* 18:49: آخرین گزارشهای رسیده از تهران حاکی از شلیک تیرهوایی و گاز اشک اور در خیابان انقلاب تقاطع شباهنگ است. به گزارش یک شاهد عینی این تقاطع مملو از جمعیت است و برق منطقه پنج دققیه پیش قطع شده است.
* میدان آزادی مملو از جمعیت شده است به گزارش خبر نگار ندای سبز آزادی از تهران؛ میدان آزادی مملو از جمعیت شده است. این گزارش حاکیست مردم علی رغم برخوردهای شدید مامورین امنیتی و لباس شخصی موفق شدند در خیابان و میدان آزادی قرار بگیرند.
* با تاریک شدن هوا، گروههای تازهای در حال ورود به خیابانها هستندندای سبز آزادی: با نزدیک شدن به غروب آفتاب به وقت تهران برخی از گزارش ها حاکی از پیوستن شمار تازه ای از مردم معترض به راهپیمایی است.به گزارش خبر نگار ندای سبز آزادی با تاریک شدن هوا، ترس افراد بیشتری از مردم ریخته و گروه های تازه ای در حال ورورد به تجمعات اعتراضی هستند.
* شمار تظاهرکنندگان نسبت به صبح، در حال افزایش است خبرگزاری فرانسه و سی ان ان تعداد تظاهر کنندگان در ایران را هزاران نفر برآورد کرده اند.شاهدان عینی می گویند بعضی از موتورها و ماشینها رایگان یا ارزان مردم معترض را جابهجا میکنند.منابع خبری می گویند شمار تظاهرکنندگان نسبت به صبح، در حال افزایش است.
* حمله نیروهای امنیتی به تجمع آرام اصفهانیها در میدان انقلابنیروهای امنیتی به تجمع آرام اصفهانی در میدان انقلاب یورش برند و بیش از چهل نفر را دستگیر کردند.بر اساس گزارش های رسیده به ندای سبز آزادی ? میدان انقلاب این شهر در ساعت 15 مملو از افرادی شد که با وجود فضای امنیتی شدید شهر? خود را به این نقطه رسانده بودند.یکی از افراد حاضر در این تجمع به خبرنگار ما گفت: نیروهای امنیتی به اجبار مغازهها و پاساژهای اطراف را بسته بودند و پارکینگ گوشه کناری میدان به محل استقرار دهها اتوبوس از نیروهای گارد ویژه بود.وی افزود: مردم تجمع کاملاض آرامی در میدان انقلاب داشتند و هیچگونه شعاری هم داده نشد ولی بلافاصله پس از تجمع? موتورهای دارای شوک الکتریکی و چندین گروه از نیروهای گارد ویژه و لباس شخصی به سمت مردم یورش بردند و تعداد زیادی را دستگیر کردند.همچنین جو میدان انقلاب? سی و سه پل و خیابان چهارباغ همچنان ملتهب است و احتمال شکلگیری تجمع مجدد وجود دارد.
* محاصره منزل عبدالله نوری و محمد خاتمی جرس: به گزارش منابع خبری جرس، روز دوشنبه 2? بهمن و همزمان با برگزاری تظاهرات حامیان جنبش سبز در پشتیبانی از قیام های منطقه، منزل محمد خاتمی (رئیس جمهور سابق) و همچنین منزل عبدالله نوری (وزیر کشور دولت اصلاحات)، توسط نیروهای امنیتی به محاصره درآمده است.این گزارش حاکی است، منزل مهدی کروبی و منزل میرحسین موسوی نیز، از شامگاه روز پنجشنبه گذشته تحت کنترل نیروهای امنیتی - انتظامی بوده و امروز برای خروج رهنورد و فاطمه کروبی از منزل مانع ایجاد شده و همزمان میرحسین موسوی امکان خروج از منزل را نداشته و حتی ماموران امنیتی محافظ وی را تهدید کردند.از مهدی کروبی هم بدلیل قطع تمامی ارتباطات، خبری در دست نمی باشد.
* تجمعات مردمی در اصفهان، نجف آباد و خمینی شهر همزمان با استقرار جو پلیسی و نظامی جرس: روز دوشنبه 2? بهمن و همزمان با برگزاری تظاهرات حامیان جنبش سبز در شهرهای مختلف ایران، اصفهان، نجف آباد و خمینی شهر نیز، از بعد از ظهر امروز شاهد آرایش نظامی و حاکمیت جو پلیسی و ارعاب توسط نیروهای بسیج و انتظامی در شهر بود.به گزارش منابع خبری جرس، در میدان امام خمینی (باغ ملی) نجف آباد و در چهار راه های اصلی شهر - بخصوص در اطراف حسینیه اعظم و چهار راه بازار و در روبروی مسجد بازار، همزمان با حضور مردم، نیروهای لباس شخصی و گارد ضد شورش نیز مستقر شده اند.در شهر خمینی شهر هم جو امنیتی حاکم است و هرگونه تردد و تحرکی توسط نیروهایی که از شهرهای دیگر به آنجا آورده شده اند، کنترل می شود.در اصفهان نیز، تجمع مردم در میدان انقلاب و سی وسه پل و خیابان چهارباغ شدیدا زیاد شده و نیروهای لباس شخصی و نظامی نیز، تمامی منطقه را تحت محاصره قرار داده اند.این گزارش حاکیست، اگر در خیابان چهارباغ به سمت دروازه دولت حرکت کنید صدای های الله اکبر را خواهید شنید . در سی و پل هم گاهی فریادهای اعتراضی شنیده می شود و ترافیک شدیدی در خیابانهای کمال اسماعیل و چهارباغ در هر دو سمت بوجود آمده است . همچنین مردم دسته دسته در اطراف زاینده رود بخصوص از پل فردوسی تا پل فلزی ایستاده اند."