سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • + به بعضی ها باید گفت *نقد می‌کنی یا نق می‌زنی؟!*انتقاد کردن این است که شما یک نقطه‌ى منفى را پیدا کنید، با تکیه‌ى بر نقطه‌ى مثبتى که وجود دارد، آن نقطه‌ى منفى را نشان بدهید و مغلوب کنید.اما نق زدن یعنی آدم یک نقطه‌ى منفى را بگیرد، همین طور هى بنا کند آن را تکرار کردن.
  • + "آخوند خراسانی از آقای نخودکی خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی گفت: آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی ؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم. مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور نباید برنجم؟ اقای نخودکی گفت: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی. "
  • + دقت کردین !؟ قصه‌ها واسه ” بیدار کردن ” آدما نوشته شده اما ما واسه ” خوابیدن ” ازشون استفاده می‌کنیم !
  • + خدا نکند برسیم به جایی که برایمان* « از دست دادن »* از *« دست دادن »* عادی تر شود ...
  • + بیچاره *گل فروش* تنها کسی است که،وقتی با *گل* وارد خانه میشود همه *غمگین* میشوند...
  • + بوی *دود* می آید به گمانم جمـــــاعتی پای *دنــیــــــآی مجآزی* می سوزانند عمــــــــــر خویش را!!! مارو میگه هااا :(
  • + موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید. به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد! ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید. از مرغ برایش سوپ درست کردند. گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند. گاو را هم برای مراسم ترحیم کشتند! و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد!:)
  • + مو سر زمین بودم *با تراکتور* - بعد جنگ رفتم سر همو زمین *بی تراکتور *( عباس در آژانس شیشه ای )
  • + گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن! به رفتن ک فکر می کنی اتفاقی می افتد که منصرف می شوی… میخواهی بمانی، رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی! این بلاتکلیفی خودش کلــــی* جهنـــــــــــــــم* است
  • + دعای باران چرا؟ دعای صبر بخوان این روزها دلها تشنه ترند تا زمین خدایا کمی صبر ببار

پاداش متدین صبور در برابر تمسخر

هر ساله در ابتدای سال تحصیلی با مشکلی مواجهیم که ناشی از تفاوت فرهنگی و نوسانات تقید مذهبی در میان دانشجویان یک دانشگاه و رشته و ورودی است. و هرچه فاصله فرهنگی زادگاه و دانشگاه بیشتر باشد، مشکلات ناشی از این تفاوت فرهنگی بیشتر خواهد بود.

هفته قبل خانمی از دانشجویان ورودی امسال یکی از دانشگاه‌های تهران در همین راستا زنگ زده بود و مشاوره و راهنمایی می‌خواست؛ مخصوصاٌ راه‌حلی برای واکنش صحیح در مقابل طعنه‌ها و تمسخر دیگران به خاطر دقت در رعایت پوشش شرعی!

نکات متعددی که به ذهنم می‌رسید و از جاهای مختلف خوانده بودم،‌ برایش شرح دادم و در نهایت به ایشان گفتم، هر بار که چنین طعن و تمسخری شنید،‌ آیات آخر سوره مؤمنون را بخواند. (آیات 101 تا 111) و حتی توصیه کردم تلاش کند این آیات را حفظ کند.

پس از گذشت چند روز، مجدداً‌ تماس گرفت و تشکر کرد و مخصوصاً به خاطر توصیه قرآنی. می‌گفت گویا تاکنون که بارها قرآن را ختم کرده بودم، این آیات را نخوانده بودم!

مناسب است در این یادداشت، آیات محل بحث را نقل کنم:

فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ (101) فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (102) وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ (103) تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ (104)
ترجمه:
101- هنگامى که در" صور" دمیده شود هیچگونه نسبى میان آنها نخواهد بود، و از یکدیگر تقاضاى کمک نمی‌کنند (چون کارى از کسى ساخته نیست).
102- کسانى که ترازوهاى (سنجش اعمال) آنها سنگین است آنان رستگارانند.
103- و آنها که ترازوهاى عملشان سبک باشد کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده در جهنم جاودانه خواهند ماند.
104- شعله‏‌هاى سوزان آتش همچون شمشیر به صورتهاشان نواخته مى‏شود و در دوزخ چهره‏‌هاى در هم کشیده دارند.

أَ لَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ (105) قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنَّا قَوْماً ضالِّینَ (106) رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ (107) قالَ اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ (108) إِنَّهُ کانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبادِی یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ (109)
فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّى أَنْسَوْکُمْ ذِکْرِی وَ کُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ (110) إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ (111)
ترجمه:
105- آیا آیات من بر شما خوانده نمی‌شد و آن را تکذیب مى‏کردید؟! 106- مى‏گویند: پروردگارا! شقاوت ما بر ما چیره شد و ما قوم گمراهى بودیم.
107- پروردگارا! ما را از آن بیرون بر، اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعا ستمگریم (و مستحق عذاب).

108- می‌‏گوید دور شوید در دوزخ، و با من سخن مگویید.
109- (فراموش کرده‌‏اید) گروهى از بندگان من می‌گفتند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، ما را ببخش و بر ما رحم کن، و تو بهترین رحم کنندگانى.

110- ولى شما آنان را به مسخره گرفتید، تا [دل مشغولى شما به مسخره آنان‏] یاد مرا از خاطرتان برد، و شما همواره به [ایمان، عمل و دعاهاى‏] آنان می‌خندیدید!!

111- ولى من امروز آنان را به خاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم آنها پیروز و رستگارند.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   سه شنبه 92 مهر 23   در ساعت 1:3 عصر   بدست جواد پور روستایی


ما و روزگار برادرها

همه برادر بودند. برادر ارتشی برادر پاسدار برادر بسیجی؛ کوچک و بزرگ ، فرمانده و سرباز، عالی رتبه ترین مدیران و خدمه های ساده، همه با هم برادر بودند.

برادرانی که اخوت و برادری با ایثار و از خود گذشتگی آمیخته بودند. برادر رجایی(نخست وزیر)، برادر تندگویان (وزیر)، برادر صیاد (فرمانده ارتشی)، برادر کلاهدوز(فرمانده سپاهی)، برادر همت، برادر خرازی، برادر کاظمی، برادر عاصی، برادر زفاک، برادر خیرخواه و برادر…

از عناوین دیگر چون تیمسار، امیر، سردار و جناب یا سرکار و … خبری نبود و خوشایند ترین عنوان این عنوان بود “برادر” 

بکارگیری عناوین مصطلح چنان سبب ناراحتی مخاطب می شد که احساس می کرد او را غریبه پنداشته اند. پاسخشان این بود “آقا خودتی برادر!! “ 

پرشمارترین واژه، واژه برادر بود. برادرها همیشه درکنارهم بودند و فقط در ایثار از هم سبقت می گرفتند.

از این برادرها یکی برادر فرمانده بود یکی برادر رزمنده دیگری برادر تدارکاتچی آن یکی برادر راننده. از این برادر ان همه نگهبانی می دادند. همه شهردار می شدند، شهرداری به نوبت بود ولی بعضی ها خیلی زرنگ بودند قبل از اینکه شهردار از خواب بیدار شود پستش را می گرفتند. گاهی اوقات چند روز مداوم شهردار افتخاری می شدند حتی پوتین های همه را واکس زده بودند همه در تمام کارهای سنگر همکاری می کردند.تبعیت محض از فرمانده داشتند.

برادر امدادگر برادر بیسیم چی برادر تعاون برادرهای … این برادران همه برای خدا آمده بودند. چون مؤمن بودند و به مصداق “انما المؤمنین اخوه”

برادرهای تبریزی برادرهای اهوازی و خراسانی و … با یک هدف و پیرو یک مکتب و یک رهبر بودند. بعضی برادرها زرنگتر بودند مثل برادر بزرگترها نبودند ولی  به دیگران کمک می کردند. 

یاد کنیم از برادر زفاک که هرگز اورا در حال استراحت دیده نمی شد، قبل از همه بیدار بود، هر وقت از سنگر بیرون می آمدید چای آتیشی اش براه بود. لبخندهای این برادر در خاطر همه رزمندگان ماندگار شده است. اما امروز آن برادرها رفتند نزد پروردگارشان و این برادرها هنوز منتظر هستند.

آهای برادرهای دیروزی خسته نباشید. آهای برادرهای امروزی بیاین کمک، به خدا کار خیلی سخته، بار سنگینه.برادر قدمی ها توانشان محدوده، اگه همه ما برادرها دوباره دست به دست هم بدیم در سال حماسه ها کارهای خیلی بزرگ انجام می دیم. اگه می خواهی آن برادرهای رفته پیش خدا خوشحال بشن بیاین برادری کنین برادرا

نویسنده: حاج علی حمامی



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   یکشنبه 92 مهر 7   در ساعت 11:46 صبح   بدست جواد پور روستایی


بیچاره من و شمای محترم!

درباره وضعیت این روزهای دلار آزاد دو نکته عرض می‌کنم:

یکی این که حالا که نرخ دلار در حال پایین آمدن است، رئیس محترم بانک مرکزی افاضه فرمودند که کاهش بیشتر نرخ دلار منطقی نیست! (نقل به مضمون). این فرمایش یعنی ارزش پول ایران بیشتر از این قابل افزایش نیست و باید با دست خودمان جلوی افزای ارزش پول ملی را بگیریم. این سخن را کسی گفته که متولی اصلی افزایش ارزش پول ملی است! (برخی سایت‌ها به طنز یا جد گفته‌اند که لابد حضرت ایشان دلار آفتاب‌نخورده (!) زیاد دارند!!!!)

دوم این که بازاریان محترم و از جمله خودروسازان، نرخهای خود را روی دلار بالای 3500 تومان بسته‌اند و با اندک افزایشی در این نرخ مرتب نق می‌زدند که ضرر می‌کنیم! اما اکنون که بیش از ششصد تومان از این نرخ کاهش پیدا کرده، جیکی بلند نمی‌شود!!!!

همه برای جیب خود می‌دوند؛ بیچاره من و شمایی که به نام "مردم" خوانده می‌شویم!



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 92 مهر 3   در ساعت 10:49 صبح   بدست جواد پور روستایی


بدون روتوش

مروری که خبرگزاری فارس بر روزنامه اطلاعات 33 سال پیش در چنین روزی داشته،‌ بس و فوق‌العاده خواندنی و عبرت‌آموز و جالب است.

یک ثروتمند در کشور با ثروت حلال وجود ندارد!

موسوی خوئینی ها نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی گفت : یک نفر از این ثروتمندان بزرگ ثروتشان حلال نیست ما در دادگاه ثروت این افراد را بررسی می کنیم . وی اظهار داشت : با محتکران و گرانفروشان باید مانند قاچاقچیان مواد مخدر رفتار کرد.

موسوی خوئینی ها گفت : شنیده ام که در اتاق بازرگانی تجار و ثروتمندان درجه اول نشسته اند ، من نمی فهمم کسی که سرمایه دار و ثروتمند در آن حد است که اگر یقینا بخواهد از راه های مشروع اسلامی ثروت به دست آورد نمی تواند این ها چطور رفته اند و آنجا نشسته اند که بازرگانی ایران را به نفع طبقات محروم سر و سامان دهند ؟

سرمایه داران را تنبیه کنیم بقیه آدم می شوند !

وی در ادامه گفت : اگر چهار نفر از این سرمایه داران و کارخانه دارانی که حقوق کارگر را نمی دادند و به جای وام دادن به آنها تنبیهشان می کردند بقیه آدم می شدند ، مسئله امنیت درست ولی اجازه به محتکر و گران فروش دادن برای دزدی و ضد انقلابیگری بیشتر امنیت جامعه را به خطر می اندازد . وقتی در جامعه ای به راحتی گرانفروشی و احتکار انجام می گیرد دیگر امنیتی وجود ندارد که به خاطر حفظ آن بخواهیم کسی را تنبیه نکنیم.

عده ای می گویند کار فرهنگی کنید !

خوئینی ها مبارزه با احتکار را با مبارزه با مواد مخدر و اعتیاد مقایسه کرده و گفت : عده ای می گویند چرا به جای این که با ریشه ها مبارزه کنید و زمینه های اجتماعی اعتیاد را از بین ببرید با معتادها مبارزه می کنید و از این مهملات ، اگر چند تای اینها را بگیریم ادب بکنیم بقیه حواسشان جمع می شود.

بنده هیچ حاشیه‌ای اضافه نمی‌کنم؛ و البته نیازی به حاشیه هم ندارد! چنان گویاست که هر توضیحی اضافه به نظر می‌رسد!



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   سه شنبه 92 شهریور 19   در ساعت 11:56 صبح   بدست جواد پور روستایی


برگی از کریمه اهل بیت علیهم السلام

فضائل حضرت فاطمه معصومه (س) دخت گرامی امام موسی کاظم(ع) بسیار است، به طوری که حضرت امام صادق (ع) فرمود: بانویی از فرزندان من در قم از دنیا مى‌‌رود که اسمش فاطمه دختر موسى است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى‌‌شوند.

همچنین امام رضا (ع) فرمود: کسى که معصومه را زیارت کند پاداش او بهشت است.

و همچنین فرمود: هر کس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.

و نیز امام جواد (ع) فرمود: کسى که عمه‌ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است.

زیارت حضرت معصومه معادل زیارت حضرت فاطمه زهراست

مرحوم آیت‌الله سیّد محمود مرعشى نجفى، پدر آیت‌الله العظمی سید شهاب‌الدین مرعشى نجفی (ره) بسیار علاقه‌‌مند بود که محل قبر شریف حضرت فاطمه زهرا (س) را به دست آورد.

ختم مجرّبى انتخاب کرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پایان رساندن ختم و توسّل بسیار، استراحت کرد. در عالم رؤیا به محضر مقدّس حضرت امام صادق (ع) مشرّف شد.

امام به ایشان فرمودند: «عَلَیْکَ بِکَرِیمَةِ اَهْل ِ الْبَیت» یعنى به دامان کریمه اهل بیت چنگ بزن.

ایشان به گمان اینکه منظور امام، حضرت فاطمه زهرا (س) است، عرض کرد: قربانت گردم، من این ختم قرآن را براى دانستن محل دقیق قبر شریف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زیارتش مشرّف شوم.

امام فرمود: منظور من، قبر شریف حضرت معصومه (س) در قم است.

سپس افزود: به دلیل مصالحى خداوند مى‌خواهد محل قبر شریف حضرت فاطمه زهرا (س) پنهان بماند؛ از این رو قبر حضرت معصومه را تجلّى‌گاه قبر شریف حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه سلام‌الله علیها داده است.

مرحوم آیت‌الله مرعشى نجفى هنگامى که از خواب برخاست، تصمیم گرفت به قصد زیارت حضرت معصومه (س) رهسپار ایران شود و بى‌درنگ همراه خانواده‌اش نجف اشرف را به قصد زیارت کریمه اهل‌بیت (س) ترک کرد.

آیت الله مرعشی نجفی سالهای طولانی اولین زائر حرم حضرت معصومه (س) بود

همچنین مرحوم آیت‌الله العظمی سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی در مدت 60 سالی که در شهر قم اقامت داشت، سحرها اولین زائر حضرت معصومه بود. ایشان در طول سال ـ چه شب‌های سرد زمستان و چه شب‌های گرم تابستان قم ـ قبل از اذان صبح در پشت حرم به انتظار می‌ایستاد تا پس از باز شدن درها اولین زائر حضرت باشد.

علامه طباطبایی روزه‌اش را با بوسه بر ضریح،‌ افطار می‌کرد

مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایی غروب ماه رمضان با پای پیاده با کهولت سن به حرم حضرت فاطمه معصومه (س) می‌آمد و با بوسه بر ضریح آن حضرت (با کیفیتی مخصوص) روزه خود را افطار می‌‌کرد سپس به خانه رفته و غذا می‌خورد.

آیت‌الله العظمی بروجردی به خاطر حضرت معصومه (س) شاه عربستان را نپذیرفت

وقتی در عصر مرجعیت عامه آیت‌الله العظمی بروجردی، شاه عربستان به ایران آمده بود و توسط سفیر عربستان تقاضای ملاقات با ایشان را نمود، آقا اجازه نفرمودند!

اطرافیان گفتند مصلحت است که شما اجازه ملاقات بدهید. ایشان فرمودند: او وهابی است اگر به قم بیاید به زیارت حضرت معصومه (س) نمی‌رود و این، هر چند غیر مستقیم، توهینی به ساحت ملکوتی ایشان است.

دیدگاه علامه حسن زاده آملی نسبت به حضرت معصومه (س)

آیت‌الله حسن رمضانی می‌گفت: چندین سال قبل، دانشگاه قم برای تجلیل از مقام حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها گردهمایی تشکیل دادند و از من خواستند که واسطه شوم و حضرت استاد علامه حسن زاده آملی را برای این مجمع دعوت کنم.

معمولا حضرت استاد به خاطر کسالت و اشتغالات فراوانشان این دعوت‌ها را قبول نمی‌‌کردند، اما وقتی این مساله را مطرح کردم با کمال صفا و صمیمیت و تمام وجود، سریعا قبول کردند.

حتی به مسئولین آنجا تماسی نگرفتیم که وسیله‌ای برای حضور استاد در مراسم بفرستند. خود ایشان به محل جلسه تشریف آوردند و به محض حضور در مجلس، جلسه منقلب شد و قرار نبود ایشان سخنی بگویند، اما اصرار مسئولین و دیگران ایشان را به حرف آورد و جمله‌ای که با تمام وجود فرمودند و ابراز کردند و همه را منقلب کرد این بود: «اگر برای من ممکن بود و مواجه با مشکل نمی‌‌‌شدم برای تجلیل از شخصیتی مانند فاطمه معصومه سلام الله علیها این مسیر را سینه‌خیز می‌‌آمدم!»

همچنین علامه می‌فرمود: «ما امام‌زاده زیاد داریم و خود موسی بن جعفر علیهماالسلام فرزندان زیادی داشتند، اما کدام یک از ایشان مانند فاطمه معصومه (س) درخشید و منشأ خیرات و برکات شد و باید یک مقام ثبوتی باشد که این مقام اثبات رقم خورده باشد و ای کاش من می‌‌توانستم در این مسیر این‌طور به محضر شما تشرف پیدا کنم.»



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   شنبه 92 شهریور 16   در ساعت 4:10 عصر   بدست جواد پور روستایی


16 میلیارد ارث باباست یا بیت المال؟!

دو نکته؛ یکی شوخی و دیگری جدی!

شوخی این که با دوستی در حال صحبت بودم؛ به ایشان گفتم نمی‌دانستم دست به کمک آقای احمدی‌نژاد این قدر خوبه که برای دانشگاهی که فقط روری کاغذه 16 میلیارد کمک می‌کند. گفت اگر می‌دانستی چه کار می‌کردی؟ گفتم درخواست تأسیس دانشگاه می‌دادم!

اما جدی،‌ خاطره ای از مدیری از مدیران با اخلاص جهادی، یعنی شهید حجت الله ملاآقایی(لینک مطلب) شاید این خاطره شاید وجدان خفته بعضی از مدیران رو بیدار کنه! شهید ملا آقایی فرمانده مهندسی رزمی جنگ جهادسازندگی استان تهران و به قول امام سنگرساز بی سنگر بود.

پدر بزرگوارش نقل کرده که کپسول گاز خانه تمام شده بود و برای عوض کردن آن نیاز بود مسیر زیادی از منزل تا سر شهرک آزادیه قرچک می‌‌آمدم و کپسول گاز تهیه می‌کردم. حمل کپسول یازده کیلویی گاز برای من که سنی ازم گذشته بود سخت بود و مسیر طولانی تا منزل هم حمل کپسول پر را برایم طاقت فرسا کرده بود.

اما دیدم شهید حجت که تازه از جبهه اومده بود با ماشین در مقابلم ظاهر شد. خوشحال شدم که کمک کاری آمد اما در ناباوری دیدم حجت بدون توجه از کنارم گذشت و بعد از چند دقیقه نفس زنان آمد و کپسول گاز را بدوش گرفت و با هم به سمت منزل راه افتادیم.

در مسیر راه گفتم:بابا جون تو که با ماشین رفتی تا درب منزل، کپسول رو هم داخل ماشین می‌گذاشتی که اینقدر اذیت نشی. اما حجت لبخندی زد و گفت:بابا اون ماشین برای بیت المال مسلمین است و من اجازه چنین استفاده ای ندارم.

(راستی، یک کورس کرایه سواری، 16 میلیارد می‌شود؟!)



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   سه شنبه 92 شهریور 12   در ساعت 3:3 عصر   بدست جواد پور روستایی


رانت بورسیه

بورسیه‌های سیاسی و جناحی دولت اصلاحات و مخصوصاً اواخر دولت اصلاحات، مخصوصاً بورسیه‌های خارج کشور در رشته‌هایی که امکان آموزش داخل وجود داشت، سر و صدای زیادی در آن زمان به پا کرد؛ و البته کسی گوش‌اش بدهکار این حرف‌ها نبود!

چند روز پیش سرپرست اصلاحاتی وزارت علوم، بورسیه‌هایی که موافقت شده و هنوز احکام‌اش صادر نشده را تعلیق کرد و البته در توجیهش، تنگناهای بودجه را دلیل آورد!

هر چه باشد، این کار باعث برکات زیادی است و البته باید قانون بورسیه و تیمی که موارد بورسیه را بررسی می‌کنند (که همه از مجموعه وزارت علوم‌اند)، در قانون تغییر کند تا جلوی باندبازی‌ها در اعطای بورس گرفته شود.

نمی‌توانم تعجب خود را از بورس‌هایی که می‌شنوم، انکار کنم! مثلاً دانشگاه قم فردی را در یکی از رشته‌های حقوق مثلا "فقه و مبانی حقوق" بورسیه می‌کند؛ در حالی که به راحتی می‌تواند از فارغ‌التحصیلان دکتری بیکار این رشته که فراوان هم هستند، استفاده کند. از این بورس فرضی دانشگاه، آیا نمی‌توان نتیجه گرفت که این بورس، جز از راه رانت و رابطه تحصیل نشده است؟!



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   سه شنبه 92 شهریور 5   در ساعت 10:27 عصر   بدست جواد پور روستایی


راز قطعنامه 598

گاه و بیگاه، درباره چرایی پذیرش قطعنامه 598 توسط حضرت امام (ره) سخنانی مطرح می‌شود. در این میان، کتاب آقای غضنفری با عنوان "راز قطعنامه" از نگاه و زاویه فنی، روایت متفاوتی از پذیرش قطعنامه ارائه کرده است. گزارش مختصر ایشان از کتابش، خواندنی است.  (لینک مطلب) درباره مطالب مطرح شده، قضاوتی ندارم.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   جمعه 92 شهریور 1   در ساعت 6:49 عصر   بدست جواد پور روستایی


ما شاء الله به قاطعیت!

رفتم خرید دارو؛ با کارت بانکی قصد پرداخت داشتم. فروشنده فرمودند دستگاه اعلام می‌کند موجودی کم است. اما پس از استعلام موجودی، معلوم شد که موجودی کافی است، اما حساب مسدود است!

رفتم بانک. فرمودند به خاطر تأخیر در پرداخت قسط وامی که شما ضامنش هستید، حسابتان مسدود است. وام دانشجویی یکی از هم‌دوره‌های دانشگاه بود. قسط‌های آخرش باقی مانده بود؛ یعنی سه قسط 28 هزار تومانی. گفتم از حسابم، قسطها را پرداخت کنید؛ گفتند نمی‌شود. باید خود وام‌گیرنده اقدام کند!

به خاطر 84 هزار تومان، بیش از یک میلیون تومان را مسدود کرده بودند؛ (بیش از 12 برابر کل اقساط باقی مانده وام!) به پرداخت ضامن هم رضایت نمی‌دادند و می‌گفتند خود وام گیرنده باید با پای خودش بیاید!

با خودم گفتم احسنت به این قاطعیت؛ اگر برای همه و مخصوصاً وامهای میلیاردی وجود داشت!!!!!!



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 92 مرداد 28   در ساعت 8:55 عصر   بدست جواد پور روستایی


دشمن دانا یا دوست نادان؟!

فقط چند دقیقه‌ای از تنها یک قسمت سریال "دودکش" را دیدم و دود از سرم کشیده شد؛‌ چه اسم با مسمایی؟!!

برای من به عنوان یک طلبه عمامه به سر، در نقد به کارگیری شخصیت "عمامه‌ به سر " سریال فقط یک جمله باقی است:

با وجود این دوست (صدا و سیما)، برای صنف روحانی، نیازی به دشمن نیست!

یادم است چند سال پیش در سریالی،‌ نقدهایی به پرستاران وارد شد؛ پرستارهایی که به گفته خودشان همواره حقشان خورده شده و کسی به فکرشان نیست!کشور را نزدیک بود به آتش بکشند! خیلی‌ها عذرخواهی کردند و بساط سریال هم با اصلاحاتی، نصف و نیمه جمع شد؛ اما طلبه و روحانی که می‌گویند شیر نفت در جیبش است، صدایش به جایی نمی‌رسد؛ عجب زمانه‌ای است!!! و هر روز دسته‌گلی نو و ....

واقعاً که چه خوب گفتند: دشمن دانا به از دوست نادان!



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 92 مرداد 23   در ساعت 5:37 عصر   بدست جواد پور روستایی


<      1   2   3   4   5   >>   >

 
________________
______
__
 
بازدید امروز : [104] ، دیروز: [65] ، کل بازدیدها:[840241]

استفـاده از مطالب این وبـلاگـ، در وبگاه های دیگر، با ذکر منبـع و البتـه حفظ امـانت، بلامانع می باشد.