20سال نگذشته اما 21 سال که گذشته است(شعر)
باز هم جنگ شده حیدریان صف بکشید
رنج 72 در بادیه ی طف بچشید
باز هم شهر، گرو دست ابوموسی هاست
دور صد نخبه خط "ضد بصیرت" بکشید
خط سه در وسط جبهه ی حق با باطل
نیست جز فتنه ی بد عاقبت بی حاصل
با عدو جبهه جدا ، یار ابوموسی نه!
ور نه بر راه خدا راه عدو شد حائل
وای بر هر که در این بادیه کج می راند
اشتباه از ولی و خویش محق می داند
الک دهر تکانیده ورا روزی چند
صبر کن تا نگری تا چه زمان می ماند
اشعری مسلک و بی غیرت و بی بنیادید!
عاقبت مذهب خود بر سر بازی دادید!
ژست هایی که سر بازی روشن فکری
بگرفتید نشان داد به باطل شادید!
نشنیدید پسر، فاصله گیرد از نوح
همسر لوط شود فتنه گر و کشته ی روح
شهر اسیر هوس جعفر کذاب شود
فتنه از بیت بزرگان بشود تا مفتوح
هیچ دیدید که تشویق شدید از دشمن
بی بصیرت شده بازیچه ی صد اهریمن
هیچ دیدید که از کار شما شاد شدند
فتنه را دم زده در خانه و شهر و میهن
نشنیدید و یا مصلحتی کور شدید؟
آتش فتنه ی هیزم کش این گور شدید
گور تن، سنگ و لحد چین شده بر روح شما
ور نه از چیست چنین از ره حق، دور شدید؟
عمر سعد شمایید که پیمان شکنید!
پس دم از مردی و اخلاق و مروت مزنید!
غیر نامی که ز میراث پدر مانده به جا
هیچ کردید که بازیچه ی دشمن نشوید؟
می رود قافله جا مانده شمایید هنوز
اشعث و اشعریانی که به جایید هنوز
عاقبت صبر کسان هم فوران خواهد کرد
دل به جذب اموی بسته و دارید هنوز؟
عاقبت مردم ما رنگ ولایت دارند
کینه از نخبه ی بی عین و بصیرت دارند
گوش بر فتنه ی از راه گریزان نکنند
تا که از حیدر کرار هدایت دارند
باز پیچید صدا ، رایحه ی روح الله
شمع گونه به طواف همه ی حزب الله
بانگ سید علی خامنه ای بین حرم
تا که بالا رفت هم چون رجز ثار الله
«ما که از حضرت روح الله شاخص داریم
بر سر جنگ دو اسلام به پا استادیم
دشمنی با همه مستکبر عالم داریم
این علم برپاست تا پیرو مکتب باشیم»
کاروان از گذر حادثه رد خواهد شد
آخر قصه ی بوموسی بد خواهد شد
پرچم قافله بر مهدی موعود(عج) رسد
گرچه صد نخبه در این مرحله رد خواهد شد