فقر در ایران چیست؟
فقر ، گرسنگی نیست
فقر ، عریانی هم نیست ؛ فقر ، گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان می کند
فقر ، چیزی را نداشتن است ، ولی ، آن چیز پول نیست ، طلا و غذا نیست
فقر ، ذهن ها را مبتلا می کند
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته یک کتابفروشی می نشیند
فقر ، کتیبه سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود
فقر، بی بند و باری اجتماعیست اینکه لباس نامناسب میپوشیم تا عشق را از نامحرمان گدایی کنیم!
فقر ، پوسته تخمه هایی است که زیر پا میریزیم
فقر ، همه جا سر می کشد
فقر، خودخواهیست،کارهایی که از بقیه انتظار داریم اما خودمان حوصله ی انجام دادنش را نداریم
فقر ، شب را بی غذا سر کردن نیست
فقر ، روز را بی اندیشه سر کردن است