دختر مذهبی ها و محصول مشترک ذرت و ماهی!!!!(برگزیده مجله پارسی نا
صدا و سیمای جالبی داریم
یاد گذشته به خیر اون پیام بازرگانیه رو میگم صاایران هر روز بهتر از دیروز!!!!!!(دینگ دینگ)یک تیک سبز هم میزد کنارش!ای بابا این جریان فتنه ی سبز رو از کی در صدا و سیما برنامه ریزی کرده بودند ها
بگذریم بریم سراغ نقد صدا و سیما اونقدرم نقد پذیره که کیفیت برنامه هاش داره بهتر میشه.در هیچ کجای فیلمها و سریالهاشون که نبوغ دیده نمیشه اما خدا رو شکر خوب از انحرافات برای زیباتر و جذاب تر شدن برنامه هاشون اونم از نظر بعضی ها استفاده میکنند.
امروز بعد از ظهر بعد از اندی سال گفتم خوبه پیامهای بازرگانی رو ببینم جالب بود! بچه در آغوش ذرت پدر بود و ماهی که مادر بچه بود روی تخت بیمارستان استراحت میکرد آخه بنده خدا تازه زایمان کرده بود! آقای پدر فرمودند خدا رو شکر قیافش به من رفته و فرم و اندامش به تو .آخرش هم دوبلر زحمتکش فرمودند پفیس محصول مشترک ذرت و ماهی
پیش خودم گفتم ای بابا باز هم سخت گرفتی بذار آزاد باشن این که بد نیست..متحجر نباش یک مقدار روشنفکر باش!
تصمیم گرفتم این بار برای اولین بار یکی از سریالها رو دنبال کنم و شیدایی رو انتخاب کردم ..خوشم اومد بالاخره یک دختر مذهبی رو با شخصیت و تحصیلکرده نشون دادن ..جریان سریال ادامه داشت تا امشب عروس خانم مذهبی ما با لباس سفید عروس در حال دویدن بودند و از این طرف اتوبان به اون طرف اتوبان با آقا داماد صحبت میکردند داماد فریاد میزد :من بهت دروغ نگفتم عروس خانم میگفت:طاها من تحمل دروغ رو ندارم زن زندگی تو از دروغ متنفره میترسه خواهش میکنم به من دروغ نگو ..10 دقیقه ی فیلم دقیقا این دو بنده ی مومن خدا داشتند از اینطرف به اونطرف حنجرشونو پاره میکردند به خودم گفتم یعنی به عقل کارگردان نرسیده اینها کنار هم برن و با هم صحبت کنند؟؟خدایی نکرده ماشین زد بهشون جواب بابا مامانهاشونو کی میده؟
بگذریم .. ماشینها هم خیلی راحت در حال تردد بودند و هیچ کس اصلا نیم نگاهی هم به عروس خانم نمیکرد اصلا چه معنی داره به زن مردم نگاه کنند ایشون که با حجابه !!!!
خلاصه بعد از کلی اوقات تلخی تصمیم گرفتیم اندی سال بعد بیننده ی تلویزیون باشیم شاید صاایران شد!