قضاوت نکنیم(برگزیده مجله پارسی نامه)
حدود 15 دقیقه بود که با دوستم منتظر تاکسی ایستاده بودیم ، دوستم به شوخی گفت: اگر چادرهایمان را از سرمان برداریم خیلی راحت و سریع به منزل میرسیم ..این حرف را به شوخی گرفتیم تا اینکه بعد از چند دقیقه دختری با وضعیت حجابی بسیار
نامناسب کنار ما منتظر تاکسی ایستاد و در یک چشم به هم زدن اولین تاکسی برایش متوقف شد، خانم بد حجاب هم از خدا خواسته بلند فریاد زدند درب بست...دوستم تنه ای به من زد و گفت :نگفتم !!!دختر که در حین سوار شدن کاملا متوجه شده بود مدت زیادی
منتظر تاکسی ایستادیم گفت:خانم ها تشریف بیارید بالا ما هم که منتظر چنین لحظه ای بودیم بدون معطلی سوار شدیم ولی هرچه اصرار کردیم حاضر به گرفتن کرایه از ما نشد چون اعتقاد داشت اگر ما سوار نمیشدیم ماشین خالی میرفت !خلاصه بعد از این
جریان خیلی دعایش کردیم واقعا بر خلاف ظاهرش خیرخواه بود
یاد روز قبل افتادم که راننده مذهبی نمای تاکسی از هر مسافر 200 تومان اضافه میگرفت و مردم را عصبی کرده بود تا اینکه یکی از مسافرین در حالیکه پیاده می شد با عصبانیت درحالیکه درب ماشین را به هم میکوبید فشی نثار دین و مذهب و ریش راننده کرد!
و این بود که متوجه شدم هر پرهیزکار گذشتهای دارد...و هر گنهکار، آیندهای...پس سعی کنیم هیچ گاه را قضاوت نکنیم ...!