رأس امور بودن، رأس امور مجلس نهم
انتخاب آقای لاریجانی به عنوان رییس موقت مجلس نهم آنهم با اختلاف حدود 70 رأی نسبت به آقای حداد عادل، اولین نشانه از یک واقعیت تلخ است؛ این واقعیت همان بروز مجلسی اقتدارگراز پس مجلس اقتدارگرای دیگراست. خود آقای لاریجانی هم در اولین نطق خود چنین مفهومی را با اصرار بر داشتن مجلسی مقتدر تبیین نمود و البته علت رأی آوردن وی نیز با توجه به کارنامه نه چندان مثبت وی در انتخابات 88، قطعاً همین علاقه ی نمایندگان مجلس است چرا که ایشان نیز می پسندند که مجلس شان!!!! قوی تر باشد، حداقل تا وقتی که خودشان نماینده مجلسند.
البته اگر بخواهیم منصفانه بنگریم، بخشی از این شبه عقده، در اصرار به داشتن مجلسی هرچه مقتدرتر را می توان در سخنان رییس جمهور مبنی به در رأس امور نبودن مجلس معطوف دانست، که با اصرار بر نظارت بر قانون اساسی از سوی ایشان، این بیماری بیش از پیش در حال بروز است البته دو سویه!!! چرا که مجلس تنها زمانی خود را قادر به مهار دولتی اقتدارگرا می داند که اقتدارگرا حرکت کند و این همان مشکل مهم کشور است که ای کاش سران تمام قوا می دانستند و واقعاً ایمان می آوردند که شأن مردم از هر سه شان بالاتر و والاتر است. ای کاش اگر قرار بود مسابقه ای بین قوا رخ دهد، آن رقابت بر خدمت و خشوع در درگاه مردم و کسب ثواب می بود، نه رقابت در اثبات اهمیت صندلی های عاریه ای!