آنکه پای دلش لنگ میزند!
به نام خدا
وقتی پای قدرت و شهرت در میان باشد؛ بعضی از آدم ها مردم را به چشم نردبان میبینند.
مثلا وقتی انتخاباتی نزدیک میشود دل مردم را به بازی میگیرند.
وقتی خوب مردم را دور خودشان جمع کردند؛ پای مبارک را روی کمر ساده دلان میگذارند و بالا میروند.
همین جماعت بالارونده! وقتی مدتی آن بالا بالاها سیر میکنند وقتی طعم قدرت و شهرت خوب زیر زبانشان رفت و با گوشت و پوستشان آمیخته شد، صندلی شان را دو دستی میچسبند.
اوضاع وقتی بی ریخت تر میشود که سوت پایان شنیده شده و وقت پایین آمدن شده است!
همان بعضی! آنچنان به مقام و منصبشان چسبیده اند که اگر رستم با گرز گرانش هم بیاید نمیتواند آنها را جدا کند!
بر فرض که جدا هم بشوند آنچان اوضاع مملکت را به هم میریزند که یعنی : «دیگی که برای ما نمیجوشد میخواهیم سر سگ در آن بجوشد!»
...
اگر هرچند وقت یک بار سری به اخبار مجلس بزنید و به آمار حضار نگاه کنید میبینید که درصدی از نماینده ها در صحن حضور ندارند و برای رای گیری مسائل مملکت نمیدانیم کجا تشریف دارند و غایب میباشند!
کجا مهمتر از خانه ملت و چه کاری مهمتر از مسائل مملکتی؟!
چند روزی بیش از مراسم آغاز به کار مجلس جدید نمیگذرد و همین چند روز پیش بود که همه ی شان قسم خوردند نماینده ی خوبی باشند!
اما چه کنیم که آلزایمر فراگیر شده و بعضی چه زود عهد و پیمانشان را فراموش میکنند!
حالا که روزهای آغازین است و همه داغ هستند! طرح و برنامه دارند و جلسه میگذارند و این حرف ها! مرد میدان کسی ست که تا لحظه ی آخر مسئولیتش بر قسمی که خورده پایبند باشد!
نه مثل بعضی که هرچه به روزهای پایانی دوره شان نزدیک میشود حضورشان و اثرشان کمرنگ تر شده انگار نه انگار به ملت! قول داده بودند!
...تق تق تق...
صدای عصای آقای نماینده بود که توجه همه را به خودش جلب کرد.
با پای شکسته در حالی که ساده تر از همیشه فقط یک دشداشه ی سفید پوشیده بود مثل همیشه لبخند زنان وارد مجلس شد.
وقتی برای ریاست مجلس رای گیری کردند او نتوانست بالاترین رای را بیاورد ولی... باز هم میخندید.
حالا میشود فهمید که این آقا از آن دست آدم ها که در ابتدای کلام گفتیم نیستند!
اگر از آنها بود که باید هوچی گری میکرد و صحت رای گیری را زیر سئوال میبرد و سطل آشغال آتش میزد و...
آنهایی که با نردبان کردن مردم بالا رفته اتد موقع پایین آمدن با مخ! به زمین میخورند.
...
آقای نماینده!
پایت شکسته! سرت سلامت! پای دلت نشکسته باشد!
شما چرا؟! دشمنت شرمنده! آنکه پای دلش لنگ میزند!