ماه خدا به آخر رسید...!
یک ماه بندگی و عشق بازی با خدا ، چقدر زود به آخر خط رسید.چقدر زود مدت مهمانی خدا تمام شد . از وقتی اطلاعیه زدند و اعلان کردند ، از دو ماه قبلِ مهمانی ، خودمان را آماده کردیم تا مهمان کریم بشویم .
چقدر رنگ خدا گرفتیم ! چقدر آسمانی شدیم! چقدر دلهای ما زمینی ها عطر بهشتی گرفته است . حیف نیست این رنگ را از دست بدهیم؟ امروز که آخرین روز ماه خداست ، هنوز نرفته دلمان تنگ آمدنش شد. ترسم از این است که تا سال بعد ، تنها اسممان بر زبان ها افتاده باشد . ترس دارم که این صبغة الله را تا سال بعد از دست دهیم و معنویتمان کم شود.
با خودم فکر می کردم که اگر این معنویت را حفظ کنیم چه می شود؟ یعنی امکان این است که تا آخر همین طور پاک بمانیم؟
به یاد حدیث نبوی افتادم که شخصی از رسول خدا پرسید: چه می شد این معنویت و این لذت حضور در مقابل پروردگار را در ماه های دیگر هم حفظ می کردیم؟
- اگر معنویت و خودسازی ماه مبارک رمضان را حفظ می کردید ، می دیدید آنچه من می بینم و می شنیدید آنچه من می شنوم .
تمام حرف همین است که پاک بمانیم . تمام حرف همین است که بتوانیم آنچه در سه شب قدر و در این ماه عزیز بدست آورده ایم را حفظ کنیم. شب هایی که با العفو العفو به صبح رساندیم و با ناله و گریه استغفار کردیم .
باید بتوانم این معنویت را حفظ کنیم .یادمان نرود که در میهمانی خدا ما را پاک کردند و لایق ملاقات با خدا.
لذت و شور زندگی ما زمانی است که بدانیم خدا از ما راضی است و بیچارگی ما آن زمان است که در گناه دست و پا بزنیم .
می ترسم از اینکه یک لحظه رهایم کنی وبلغزم . باید به ریسمان محکم تو چنگ بزنم .باید همچون رسولت که در سجاده اش دستها را به سوی تو بلند کرد و ضجه زد و گریه کرد و با دلی ترسان صدا می زد : الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا ، تو را بخوانم . خدایا پاکم کردی ،پاکم نگهدار