چرا، الرجال قوامون علی النساء؟!
در سایه ی مطلب زیبای وبلاگ "ســ ا مـــ ع ســــ و م" در خصوص تبیین معنی آیه ی" الرجال قوامون علی النسا ء بما فضل الله بعضهم علی بعض" تقدیم می گردد:
تا کنون شده است که بین این که مدیر خوبی نباشید و یا مدیر خوب داشته باشید مخیر شده باشید؟! آیا در چنین شرایطی تکاپو و تنش و درگیری های مدیریت را می پذیرید یا آرامش داشتن زیر سایه ی یک مدیر مسئولیت پذیر و وظیفه شناس را ؟! آیا آرامش بیشتر و در معرض پاسخگویی کمتر بودن در دنیا و آخرت دلچسب تر نیست؟!
نباید از حق گذشت که با توجه به ارجحیت عقلانیت بر احساس و اقوی بودن توان جسمی مردان بر زنان در کسب روزی و کارهای سخت و البته لزوم حفظ آرامش زنان به عنوان چشمه ی احساس خانواده، مدیریت خانواده از سوی مردان بر جنس زنان اولویت دارد (و البته این آیه نیز با توجه به جمع بودن رجال و نساء اشاره به همین عمومیت دارد)، که این اولویت با احکام الهی و فقهی مبنی بر محول کردن وظایفی چون گرداندن چرخ اقتصادی خانواده (نفقه)، اذن ازدواج دختر، دادن حق طلاق، غیرت و .... به مردان، نهادینه شده است.
البته در فطرت زنان نیز این چنین است که ایشان ترجیح می دهند به جای داشتن یک شوهر فرمان بر و مدیریت پذیر (به اصطلاح زن ذلیل)، شوهری داشته باشند که قابل اتکا، بهره مند از عقلانیت زیاد و قابل اعتماد باشد و این خصوصیت برای تمام زنانی که از اصل و فطرت خویش دور نشده اند وجود دارد، تا هم مردان به وظایف و تکالیف خود به خاطر توانایی هایی که دارند وقوف داشته باشند و شانه از مسئولیت های مهم خویش در قبال خانواده خالی نکنند و هم زنان مطابق فطرت خویش به دنبال ازدواج با مردان مسئولیت پذیر باشند و به این خصلت مردان احترام بگذارند و اینچنین زنان نیز ترغیب می شوند مطابق فطرت و طبیعت خویش عمل کنند و به جنگ با فطرت الهی خویش برنخیزند و بر این اساس، تکامل خانواده در این خواهد بود که مردان طبق فطرت خویش و زنان نیز بنا بر نهاد خود عمل کنند و هیچ یک در مبارزه با فطرت خویش برنخیزند و به مسئولیت هایی که خداوند بر اساس توانایی هایشان تعریف کرده است، عمل کنند یقیناً در خانواده ای که مردان، زن صفت و زنان مرد صفت باشند، نمی توان توقع داشت تا یک خانواده ی الهی شکل گیرد و همین حالت زشت است که از علائم آخرالزمان نیز شمرده شده است.