باور نکردنی بود عجب نیرویی داشت چند نفر هم سن خودش پیدا کرده بود و همراه با خودش تمام قبرها را میشستند،کودکی 5 ساله چنین به شهدا عشق می ورزید؟!،بدنم لرزید!!
عصایش را به سختی به زمین می کوبید،انتظار داشت فرزندش دستش را می گرفت،همین طور که فاتحه میخواندم با نگاهم تعقیبش کردم گویا قصد خلوت با فرزندش را داشت به سختی نشست طاقتش تمام شده بود، بلند بلند گریه سر داد ،عرق شرمی بر پیشانی من نشست...
ادامه مطلب...
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89 مرداد 28 در ساعت 10:57 عصر بدست توحیدی
به مادر التماس میکرد کلاس رباتیک نرود دلم خیلی برایش سوخت از هر فرصتی استفاده میکرد از دست سرزنشهای مادر به خاطر بازیگوشی فرار کند دلش آرامش میخواست آرامشی که گویا خیلی وقت است از او گرفته شده.
مات و مبهوت به کودکانی که در حال بازی بودند زل زده بود سنی نداشت 4-5 ساله مینمود...سعی کردم مهربان نگاهش کنم و منتظر فرصت بودم که دور از چشمان مادرش با او بازی کنم تازه جذب شده بود و کمتر بی تابی میکرد که مادر سر رسید و سیلی محکمی به او زد...دلش شکست اشک در چشمان زیبایش حلقه زده بود و من بی حرکت به این فکر میکردم که سر انجام بزرگسالی او به کجامیرسد؟ادامه مطلب...
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89 مرداد 26 در ساعت 11:54 صبح بدست توحیدی
دیشب تا حدود ساعت 3 بیدار بودم صبح ساعت 9 بیدار شدم 10:30 امتحان داشتم به سرویس دانشگاه هم نرسیده بودم مجبور شدم تاکسی سرویس بگیرم و از اقبال بد من هم یک ماجرای دیگه برام به وجود اومد و به این ضرب المثل ایمان کامل پیدا کردم که مار از پونه بدش میاد....
بعد از 5 دقیقه تاکسی اومد و سوار شدم هنوز 2 دقیقه ای نبود راه افتاده بودیم که راننده ی متشخص ضبط ماشینشونو روشن کردند و صبح اول صبحی اونم تو ماه مبارک رمضان ما رو به فیض رسوندند سعی میکردم گوش ندم و خودم رو مشغول دوره کردن فرمولها و نوشته های جزوه هام کردم که موسیقی معروف جناب ساسی مانکن شروع به پخش کرد:
تهران رو LA کن عطرمو اسپری کن...(قابل توجه دوستان منظور از LA= Los Angeles)
ادامه مطلب...
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ شنبه 89 مرداد 23 در ساعت 4:33 عصر بدست توحیدی
هفته گذشته ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور مخلوع و فراری در هفتهنامه انقلاب اسلامی در هجرت(چاپ فرانسه) تصویر و متن نامه استعفای محرمانه میرحسین موسوی از نخستوزیری در سال1367 رامنتشرکرد. مدعی شد این نامه برای اولین بار در سال1367 به دست او رسیده است. در ادامه گزارش استعفای موسوی، پاسخ امام خمینی(ره) و آیت الله خامنهای رئیسجمهور وقت میآید:
روز 15 شهریور سال 1367 در شرایطی که ایران به تازگی قطعنامه آتشبس یا به تعبیر امام خمینی(ره) جام زهر را پذیرفته بود، روزنامه جمهوری اسلامی که در اختیار مسیح مهاجری - یکی از نزدیکترین چهرهها به میرحسین- قرار داشت، در حالی منتشر شد که خبر استعفای میرحسین موسوی از نخست وزیری را به عنوان تیتر یک انتخاب کرده بود،استعفایی که بدون هماهنگی رئیس جمهور و رهبر کبیر انقلاب اسلامی نگاشته شده بود.
ادامه مطلب...
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 89 مرداد 20 در ساعت 3:56 عصر بدست توحیدی
*الله اکبر الله اکبر حسین لباست خونی شده!
-ببخشید آقا اون مانتو نارنجیتون چند قیمته؟
*از یاسر به محمد از یاسر به محمد ما محاصره شدیم..
-خانم ببخشید میتونم چند لحظه وقتتونو بگیرم؟
*حاجی نرووووو خطرناکه ممکنه...
-وعده ی ما 19 دی ،13 آبان ، 16 آذر...وعده ی ما به قیامت
ادامه مطلب...
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89 مرداد 18 در ساعت 6:3 عصر بدست توحیدی
پدرم امروز شهید شد وقتی شنید بعد از 30 سال خدمت صادقانه بازنشسته شده با حقوق ماهی 000/300 تومان پدرم چند وقت پیش شهید شد
ادامه مطلب...
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89 مرداد 18 در ساعت 3:31 عصر بدست توحیدی
در حین وبگردی چشمم خورد به نطق یکی از خوانندگان به اصطلاح ایرانی ایشون فرموده بودند:دلم نمی خواهد کسی بداند من فرزند شهید هستم چرا که فکر می کنند دارم از موقعیت پدرم سوء استفاده می کنم...
و آن لحظه بود که اشک در چشمان من جمع شد و با خودم گفتم افتخار بالاتر از فرزند شهید بودن؟؟؟!!!!!چه چیزی باعث شده که اخیرا فرزندان شهید ما چنین سعادتی را از مردم مخفی کنند؟؟!!!
ادامه مطلب...
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 89 مرداد 17 در ساعت 4:21 عصر بدست توحیدی
باز هم تابستان داغ ! باز هم روز های فراغت و تفریح ! باز هم روز
های جدایی از امتحانات تازه داده شده و رفتن به مسافرت و ...
باز هم ...باز هم گرمای طاقت فرسا و تحمل و صبر داغی و خشکی هوا !
هر بار که به خیابان میاییم تمام وجودمون از گرما مثل یه کوره داغ
میشه !
ادامه مطلب...
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ جمعه 89 مرداد 15 در ساعت 5:3 عصر بدست توحیدی
بسم رب الشهدا و الصدیقین
کنار قبر شهدای گمنام دانشگاهمون مشغول خوندن فاتحه بودم که گفتگوی بلند چند دختر توجهم رو جلب کرد:
-چرا باید چند تا مرده رو تویه دانشگاه ما دفن کنند؟
-بودجه ی مملکته شقایق جون دیگه باید یه جوری خرج بشه...
بدنم لرزید دیگه توان راه رفتن نداشتم،درست میشنیدم؟؟!جوان نسل انقلاب ما داره اینا رو میگه؟دلم میخواست فریاد بزنم بگم به خدا شهدا زنده اند...خجالت نمیکشید؟الان دارن صداتونو میشنون...
ادامه مطلب...
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89 مرداد 14 در ساعت 1:42 صبح بدست توحیدی
شبکه تهران،جشن تقدیر از عوامل سریال دار و ندار،تالار بزرگ کشور ...برایم بسیار عجیب بود وقتی دیدم محمد اصفهانی همراه با چند خانم و هم زمان با نواختن تار و سنتور و... که کاملا در تصویر مشهود بود شروع به اجرای زنده در مقابل دیدگان مردم حاضر در جلسه میکند با اینکه این تصاویر همزمان به طور زنده از شبکه ی تهران برای ببیندگان پخش می شد اما هیچ سانسوری در این اجرا صورت نگرفت...وقتی مهران رجبی مجری برنامه با شور و هیجان وارد صحنه ای که من بیننده ی آن بودم میشد و تصویربردار کادر بسته ای از حضار محترم در جمع را نشان میداد از تعجب میخ کوب شده بودم چرا که در جمع حاضران، بازیگران سریال دار و ندار همراه خانواده هایشان حضور داشتند همانطور که تلویزیون آزاد ما در حال نشان دادن تصاویر آنها با وضعیت حجابی نامناسب بود چشمم به خانم مریم کاویانی بازیگر نقش مرضیه در سریال فاصله ها افتاد
ادامه مطلب...
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ جمعه 89 مرداد 8 در ساعت 9:59 عصر بدست توحیدی