سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • + به بعضی ها باید گفت *نقد می‌کنی یا نق می‌زنی؟!*انتقاد کردن این است که شما یک نقطه‌ى منفى را پیدا کنید، با تکیه‌ى بر نقطه‌ى مثبتى که وجود دارد، آن نقطه‌ى منفى را نشان بدهید و مغلوب کنید.اما نق زدن یعنی آدم یک نقطه‌ى منفى را بگیرد، همین طور هى بنا کند آن را تکرار کردن.
  • + "آخوند خراسانی از آقای نخودکی خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی گفت: آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی ؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم. مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور نباید برنجم؟ اقای نخودکی گفت: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی. "
  • + دقت کردین !؟ قصه‌ها واسه ” بیدار کردن ” آدما نوشته شده اما ما واسه ” خوابیدن ” ازشون استفاده می‌کنیم !
  • + خدا نکند برسیم به جایی که برایمان* « از دست دادن »* از *« دست دادن »* عادی تر شود ...
  • + بیچاره *گل فروش* تنها کسی است که،وقتی با *گل* وارد خانه میشود همه *غمگین* میشوند...
  • + بوی *دود* می آید به گمانم جمـــــاعتی پای *دنــیــــــآی مجآزی* می سوزانند عمــــــــــر خویش را!!! مارو میگه هااا :(
  • + موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید. به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد! ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید. از مرغ برایش سوپ درست کردند. گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند. گاو را هم برای مراسم ترحیم کشتند! و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد!:)
  • + مو سر زمین بودم *با تراکتور* - بعد جنگ رفتم سر همو زمین *بی تراکتور *( عباس در آژانس شیشه ای )
  • + گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن! به رفتن ک فکر می کنی اتفاقی می افتد که منصرف می شوی… میخواهی بمانی، رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی! این بلاتکلیفی خودش کلــــی* جهنـــــــــــــــم* است
  • + دعای باران چرا؟ دعای صبر بخوان این روزها دلها تشنه ترند تا زمین خدایا کمی صبر ببار

همه مسئولانه بخوانند

 

دوستی دارم که تمام کارهایش را آن قدر به تأخیر می اندازد تا با یک خسارت، جریمه و یا شکست بزرگ مواجه شود و آن گاه همه و همه را از بالا تا پایین مورد عنایت قرار می دهد، البته از این دوستان کم در اطرافمان نیستند و صریح تر بگویم شاید خودمان نیز یکی از این افراد باشیم، آری شاید ماهم جزء کسانی هستیم که کارهای خود را به درستیو سروقت انجام نمی دهند و آن گاه که نتیجه نمی گیرند همه را مقصر می گیرند غیر از خودشان را.


بحث این نیست که چه کسی مقصر است، بحث این است که چرا این هم اشتباه و ندانم کاری صورت می گیرد. جالب این جاست که این مشکل فقط بین بی سوادها و سطوح پایین شایع نیست، بلکه بین بزرگان و مسئولان شایع تر است.
مسئولیت پذیری بر عکس ریاست طلبی، بازارکسادی دارد، اگر چه همه دوست دارند رییس باشند اما هیچ کسی نمی پسندد که مسئولیت چیزی را به گردن گیرد. حتی رؤسا نیز طوری دستورات خود را می نویسند که اگر گندی بالا آمد چیزی متوجه خودشان نشود و وقت امضا دوست دارند زیر نامه ی شان کلمه رییس باشد نه مسئول تا هم کسی جرأت بازخواست نکند و هم اصلاً جایگاه شان به عنوان بازخواست شونده نباشد، چرا که اصولاً مسئول به معنی مورد سؤال قرار گیرنده است. متأسفانه مسئولیت ناپذیری این قدر در بین مسئولان که چه عرض کنم همان نامسئولان، مسئول نماها و رؤسای ما شایع است که تقریباً مقصر همه چیز یا خود مردمند یا مسئولان دیگر و حتی عوامل غیر هوشمند.

 
چاره چیست؟! چگونه می توان راه این بیماری پیشرفته را بست؟
1- بازهم مثل همه ی مسائل و مشکلات اخلاقی و اجتماعی اولین چیزی که به ذهنم می رسد این است که هرکسی از خودش شروع کند و مسئولیت امور خود را بپذیرد. همه ی ما در جایگاهی که در خانواده و اجتماع داریم مسئولیت هایی داریم که معمولاً به صورت کامل نیز از ابعاد مسئولیت ها و وظایف خود اطلاع درستی هم نداریم. عدم اطلاع از مسئولیت مطمئناً بخشی از  بی مسئولیتی ماست که باید ابتدا بر آن وقوف داشت. تا ندانیم چه وظایفی داریم چگونه می توانیم برایش برنامه ریزی کنیم و البته همانطور که در مورد قانون نیز می گویند باید گفت جهل از مسئولیت رافع مسئولیت نیست.
2- عامل دیگر این که واقعاً چه لزومی دارد هر مسئولیتی را چشم و گوش و دست بسته بپذیریم!؟ هر کسی تا حدودی به توانایی های خود واقف است و البته هیچ کس نباید بیش از توانایی هایش مسئولیت بپذیرد و دیگر این که وقتی کسی بهتر از ما به کاری قادر است و حاضراست مسئولیت را بپذیرد، به دستور صریح عقل و شرع، پذیرش مسئولیت از سوی فرد کم توان تر، غصب مقام بوده و شرعاً حرام است. و البته در ادامه نیز وقتی مسئولی می بیند قادر به انجام درست کار نیست، باید در اقدامی مسئولانه فضا را برای افراد دیگر خالی کند.
3- گام دیگر این است که باید مسئولیت های خودمان را به اطلاع دیگران هم برسانیم. باید به فرزندانمان، همسرمان، همکارانمان و ... بگوییم که چه حقوقی در مقابل ما دارند و ما چه مسئولیت هایی در قبال شان داریم، این همان کاری است که حضرت امیر المومنین در نهج البلاغه به عنوان حقوق دوطرفه ی حاکم و مردم به آن اشاره کردند. یک ارباب رجوع وقتی که در مجموعه ی یک سازمان وارد می شود باید حقوقش را به اطلاعش برسانند و این یعنی که این مجموعه مسئولیت پذیر است یعنی می توان بر اساس همین حقوق، آن مجموعه را مورد بازخواست قرار داد، البته خاطرمان باشد که این مسئله نباید صوری انجام شود که همان نیز می شود یکی از بی مسئولیتی ها، نباید مثل برخی بانک ها و ادارات از روی دستور و برای ظاهرسازی، فهرست بلند بالایی از حقوق مشتری را بر درودیوار نصب کرد و خلاف شان عمل نمود.
4- فرزندان تشکیل دهنده ی آینده ی جامعه هستند و مسئولیت پذیری نسل آینده منوط به تربیت چنین افرادی در خانواده هاست. اگر هر کسی در خانواده ی خود، الگویی مناسب برای مسئولیت پذیری باشد، مطمئناً این روش تربیتی در ذهن و جان فرزندان نیز نقش می بندد و در آینده جامعه را به جامعه ای مسئولیت پذیر ارتقا خواهد داد و این مسئله اهمیت پایبندی به این صفت را نشان می دهد.

5- در بسیاری از مواقع علت این که از پس مسئولیت هایمان بر نمی آییم تنها این است که وظایف و امورمان را دسته بندی نکرده و بسیاری از آنها را از قلم می اندازیم، بی نظمی از عوامل مهم در بی مسئولیتی است. این که وظایف مان را همواره فراموش کنیم و یا بی موقع انجام دهیم نوعی بی مسئولیتی است، انسان مسئول همواره عامل زمان را باید مد نظر قرار دهد. زمان این قدر مهم است که می گویند اگر در وسط نماز کسی که از شما طلبی دارد طلبش را مطالبه کرد و شما بر مطالبه قادری و وقت هم برای نماز هست باید نماز را بشکنی و بدهی ات را بدهی و این همان مسئولیت پذیری است، و اگر خود حکومت اسلامی، دستور به نماز جماعت در ادارات نمی دادند، همان را نیز مجاز نمی دانستم که البته وقتی دستور اقامه ی نماز سروقت و جماعت باشد همان نیز جزئی از مسئولیت ماست، مگر مستقیماً موجب تضییع غیر قابل بازگشت حقوق دیگران باشد.
6- در بسیاری از اوقات اختیارات کمتر از مسئولیت ها به نظر می رسد و نباید به این بهانه غیر مسئولانه عمل کرد بلکه باید تا آنجا که می شود هم به اختیارات قانونی دست یافت و هم به مسئولیت ها پایبند بود. بالاخره بخشی از مسئولیت پذیری در جامعه وقتی حل می شود که هر کسی دنبال حقش و کسب اختیاراتش باشد. هرکسی باید حقش را طلب کند و نباید با جهل از حقوق خود موجب بی مسئولیتی مضاعف سایرین گردید. نباید به این دلیل که بعداً بهانه ای در دست داشته باشیم، از اختیارمان فرار کنیم، که همین فرار از اختیار هم یقیناً نوعی بی مسئولیتی است، برعکس باید مسئولیت مان را با اختیارات مان در تعادل قرار دهیم که اگر هر کدام بیش از دیگری باشد موجب فساد و خسران خواهد بود.
7- کار دیگری که باید انجام داد و شاید از همه ی امور نیز مهمتر باشد این است که باید به مسئولیت با عمل کردن پایبند بود، باید کمر همت بست و با برنامه ریزی، به دنبال انجام وظایف و مسئولیت ها بود. نمی توان مسئول بود و با تنبلی و رکود و وقت گذرانی و اتلاف وقت به وظایف خود جامه ی عمل پوشاند. نمی توان تمام وقت یک رییس صرف امور بی فایده باشد و  واقعاً مسئولانه نیز عمل کند. کسی که می خواهد مسئولیتی را بپذیرد، باید همت داشته باشد تا از آسایش و رفاه خود بزند، نمی توان با تپیدن در یک جای گرم و نرم و ندیدن مردم و مشکلات شان مدعی مسئولیت پذیری بود، آری باید عملگرا بود.
8- گام دیگر برای مسئولیت پذیری، انتقاد کردن و انتقاد پذیری است. باید هم انتقاد کرد و هم انتقاد را با آغوش باز پذیرا شد و نه این که بعد از وقوع یک خرابی دنبال مقصر بود؛ و این انتقاد به موقع و البته انتقاد پذیری به موقع، دقیقاً بر عکس مقصر گرفتن ها ی بی مسئولانه موجب اصلاح امور و رفع مشکلات خواهد بود.
9- از دیگر عوامل مهم که هم موجب مسؤلیت پذیری است و هم نشانه ی آن، وجود فرهنگ عذرخواهی است. هرکسی اگر مقید باشد تا در صورت اشتباه معذرت بخواهد، مطمئنا کمتر اشتباه می کند و دیگر این که اگر واقعاً به هر دلیلی از مسئولیت کار به خوبی برنیامد با عذرخواهی هم مرهمی بر دل دیگران می نهد، هم از عقوبت اخروی می کاهد و هم سایرین را به این فرهنگ دعوت می کند و البته یقیناً عزت کسی که اشتباه خویش را می پذیرد، نزد خداوند و مردم به مراتب بیشتر از کسانی است که مکرراً اشتباه می کنند و تازه از سایرین طلبکارند و البته این عادت خوب بین برخی از کشورهای دیگر چه خوب جا افتاده است و بدون خجالت و شاید هم با آن، باید از آنها الگو گرفت. 

مطالب مرتبط:
مردم را نجات دهید
عذرنخواهی و عذرنپذیری، مادر گناهان ما
مردم مقصرترند یا مسئولان؟!

 



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   پنج شنبه 91 خرداد 18   در ساعت 9:14 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


ذکر علی عبادت است چون...

عبادت ما ذکر علی است، ذکری که ما را باهم نزدیک می کند و دشمن را از ما دور. ذکر علی عبادت است چون نامش تولی می آفریند و تبری. ذکر علی عبادت است چون عشق و شور جهاد و شهادت را در سرمان می پروراند. ذکر علی عبادت است چون نماز واقعی را بیادمان می آورد. ذکر علی عبادت است چرا که نماز واقعی را با انفاق حقیقی می آمیزد. ذکر علی عبادت است چون با دهان روزه خدمت به خلق را به ما می آموزد. ذکر علی عبادت است چون عدالت را میزان است. ذکر علی عبادت است چون علم و عدل و حق در او خلاصه است. ذکر علی عبادت است چون امر به معروف را و نهی از منکر را با عشق و علم و عمل انجام می داد. ذکر علی عبادت است چون علی مظهر عبادت است. ذکر علی عبادت است چون خود علی دائم العباده است. ذکر علی عبادت است چون برق اشک و شمشیرش هر دو نور خدا بود. ذکر علی عبادت است چون خشم و رحمش هر دو مظهریست از صفات خدا. ذکر علی عبادت بود چون علی حاصل عبادت نبی بود. ذکر علی عبادت است چون علی ولی بود خدارا و وصی بود رسول خدارا. ذکر علی عبادت است چون دق الباب شهر علم، حضرت محمد (ص) بود. ذکر علی عبادت بود، چون خواب و بیداری او عبادت بود. علی آن قدر کما و کیفاً در عبادت پیشتاز بود که ثواب یک نفسش در لیله المبیت، روز قیامت همه ی ما را کافیست، ان شاءالله.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 91 خرداد 15   در ساعت 11:25 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


اجازه بدهید عزادار نباشم

حتماً دیده اید آنهایی را که امام را چیز دیگری می دانند و بعد از او را مورد نقد و طعنه و ناسپاسی قرار می دهند، آن ها که به ظاهر امام را قبول داشتند و اکنون رهبرمان را نه. اما همین حافظه ی ناقص یادم می آورد که همین ها، همین به ظاهر امام دوست ها، در زمان حیات امام را نیز قبول نداشتند و یا به قول علی محمد دستغیب (روحانی مورد تبلیغ bbc  و voa و نماینده ی مردم شیراز در خبرگان) در بهترین حالت کانالیزه شده می دانستند، برخی عزاداران امام خمینی اینگونه اند، تا عزاداری را بهانه ای برای سیاسی کاری خود قرار دهند که متأسفانه سرانشان هم به نزدیکان امام خود را نزدیک می دانند.
آنها که خالصانه امام خمینی را دوست داشتند، بی شک امام خامنه ای را دوست دارند، مگر این که دیگر خودِ خودشان تغییر کرده باشد، مگر این که گوش شان به جای این که به دهان استعمار شک داشته باشد، چشم بسته فقط به دهان شیطان باشد، این ها همان ها هستند که دیگر دل شان نمی آید دهان به مرگ بر آمریکا باز کنند. مگر ندیدیم همان ها را که فقط خودشان را خط امامی دانستند و در فتنه ی 88 شانه به شانه ی آمریکا و انگلیس برابر انقلاب و امام و رهبری ایستادند و توانستند "صداقت ای دروغو که گفته بودند" را ثابت کنند؟!
اما محبت ما که کودکی مان با آخرین سال های پیرجماران مقارن بود، هرگز به امام خمینی عزیزمان کم نمی شود و اورا و عظمتش و خشوعش را باهم در دلمان جای داده ایم. این پیر فرزانه ما را محکم و صبور بارآورد، همو که حتی در فرغت فرزندان حقیقی و مجازی نیز خم به ابرو نمی آورد ما را در برابر مصائب مستحکم تربیت کرد، امام مان، اگر چه عزیزمان بود اما محضرش را با نائبش ترک نکرده ایم. هنوز شمیم خمینی کبیر از خامنه ای عزیز به مشام می رسد، مگر برای مشامی که شامه اش مسموم به نفس شیطان بزرگ و کوچک شده باشد.
امام خمینی نه تنها از پیش مان نرفته است که جاودان بر صندلی جماران دلمان تکیه داده است و رهنمون مان می کند به همان ولایت که ولایت رسول الله اش دانسته بود. و اکنون همانطور که ولایت امام خمینی را ادامه ی ولایت رسول می دانستیم، ولایت خامنه ای را ادامه ی همان ولایت مقدس می دانیم.
و حال چگونه می توانم برای قلبی مطمئن و نفسی آرام، عزاداری کنم؟! در حالی که خامنه ای را با همان نفس مطمئن و قلب آرام در امام خود داریم، چگونه خودم را محزون نشان دهم آن گاه که پیش رویمان همان شبان قرار دارد که زوزه ی عاجزانه گرگ استعمار را در هر شامگاه به آسمان می برد. امام خمینی و امام خامنه ای هر دو مورد تأیید امام عصرند و هر که اطاعت از امام عصر را در تمرد از ایشان جستجو می کند، باید مخیله اش را از این انحراف در برداشت از تعریف ولایت، آب بکشد. ولایت همین جاست، همان ولایت رسول الله، گرد جهان نگردید که آب درکوزه است و یار در خانه! چشم را بر سایه ی خورشید پشت ابر نبست! این سایه ی هادی، از امام مان مهدی است، بنگرید که به کدام سو می رود و چه را می طلبد؛ در جای پایش، گام را محکم بنهید، که از هرراه دیگری مطمئن تر است.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 91 خرداد 15   در ساعت 11:24 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


بالاخره مذاکرات اخیر خوب بود یا بد؟!

با توجه به تحلیل های متناقضی که در خصوص موفقیت مذاکرات استانبول و بغداد به گوش می رسد، بر آن شدم که مطلبی تحلیلی با چند تذکر در این خصوص بنویسم: 
1- این مسئله که گروه 5+! به غنی سازی تا 5 درصد رضایت دارند، خود نشان از موفقیت روند مذاکرات دارد و نباید فراموش کرد که اکنون دعوا بین 5 تا 20 درصد است نه بین غنی سازی و تعطیلی آن.
2- مدتی پیش مطلبی نوشتم در خصوص اظهارات و تحلیلهای نسنجیده برخی رسانه ها و شخصیت ها را به دلیل نشان دادن بی تابی جهت اتمام تحریم ها، مورد نکوهش قرار دادم و اکنون باید مطمئن بود که تا زمانی که ما روی تحریم ها ضعف نشان بدهیم، آنها این ابزار از معدود ابزارهای باقی مانده را رها نخواهند نمود. 
3- گروه مذاکره کننده ی ایران به خوبی در حال موفقیت و فتح یک یک سنگرها و پیش روی است و گروه اقتصادی دولت و مجلس نیز باید بر اطاعت از دستور اخیر مقام معظم رهبری مبنی بر تمرکز بر اقتصاد مقاومتی اهتمام ورزند نه این که چشم شان به دست گروه مذاکره کننده باشد.
4- برخی سوء مدیریت های اخیر در خصوص افزایش قیمت ارز و مسکن که تأثیر مستقیمی بر جامعه و معیشت مردم گذاشت، نباید از چشم تحریم ها دیده شود و همین نگاه است که متأسفانه از سوی برخی مسئولان نیز ترویج یافته و نمی گذارد تا اشتباهات درست دیده و رفع شوند و از سویی نیز کم تأثیری تحریم ها با صدای بلند اعلام نمی گردد تا توهم ضعف ایران در برابر تحریم ها به صورت کلی تمام شود.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 91 خرداد 10   در ساعت 11:22 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


ای ارزشی جوان! سالم بمان

امر به ورزش امر به خوبی است و نباید این خوبی را که در جهت حفظ سلامتی جسم و روح مومنان به مثابه ی یک الزام است را وانهاد. ورزش نه تنها به عنوان یک تفریح سالم و مفید برای هر مومنی لازم است، موجب تقویت قوه ی اراده می شود. مگر می توان لقب مومن داشت، ولی مواظب خوراک و سلامتی نبود!؟ مگر این جسم و روح امانت نیست؟! مگر خداوند دستور نداده است که خودمان را به هلاکت نیندازیم!؟ کافی است که بپذیریم ورزش جزء لاینفک سلامتی است و سلامتی بدون ورزش محقق نمی شود و این که ورزش موجب می شود تا مومنان از تنبلی و خمودی دور شوند؛ همین تنبلی و خمودی مانع انجام وظایف، تکالیف، عبادات و کمک به دیگران و در نتیجه خسران است. چگونه با 30 کیلو اضافه وزن می توان مثل فنر برای کار خیر از جا پرید؟! باور کنیم اگر همین ورزش را با نیت الهی و به دور از حب و بغض های ماورای رقابت های کاذب انجام دهیم، می توانیم برای آن توقع ثواب آخرت نیز داشته باشیم.
من به عنوان کسی که سالهاست بر ورزش استمرار دارم، مدام تمام دوستان و همکارانم را به این عمل صواب و ثواب توصیه می کنم تا هم افرادی سالم داشته باشیم و هم جامعه ای پویا.
اگر ورزش را امری هزینه بر می دانید که واقعا هم تا چنین است، این را هم بایست دانست که هر ریالی که در ورزش هزینه می شود، از صرف تومان ها در درمان جلوگیری خواهد کرد. و اگر برای ورزش وقت ندارید باید بدانید که وقتی را که با ورزش نکردن می خریم، چند ده برابرش را از عمرخود کم می کنیم و البته چه زمان ها که باید در بستر بیماری و بیمارستان ها صرف نمود، بی آنکه وقتی عملاً صرفه جویی شده باشد.
ورزش باید در ارزشی ها به عنوان یک الزام حس شود و همگی باید در قبال سلامتی برادران دینی مان به خصوص اعضای خانواده حساس باشیم و هم خودمان ورزش کنیم و هم امر به ورزش را مجدانه دنبال کنیم.
دیگر مسئله ی مهمی که باید به جوانان ارزشی توصیه کرد، دوری از هرگونه دخانیات به خصوص قلیان است. متأسفانه چند سالی است که به دلیل ندانم کاری برخی هیأتی ها، به جان جوانان مسجدی ما افتاده است؛ براستی قلیانی که چند ده برابر سیگار سمی و خطرناک است، چرا نباید به مثابه ی افتادن در دام تهلکه حرام فرض شود؟! قلیانی که باعث ریزش مو می شود و قلب و ریه و معده را منهدم می کند و موجب لنگیدن پا (به دلیل تنگ شدن عروق خون رسانی) می شود، یعنی چیزی که از سرتا به پای انسان را نابود می کند، واقعاً در شأن یک بچه مسلمان است؟! من خود! خویشتن! یک شبی که قلیان موجب اذیت معده ام شده بود، قسم خوردم تا دیگر لب به هیچ دخانیاتی نزنم و البته چند سال است که به توفیق الهی بر قسمم مانده ام، و مانند کسی که مضرات قلیان را به جان درک کرده ام و البته اکنون دیگر استفاده نمی کنم، تمام دوستانم را با توجه به ضررهای جسمی، روحی و مالی به ترک هر گونه دخانیات توصیه ی اکید می کنم.
از دیگر آفات بچه های ارزشی به خصوص فعالان حقیقی در سنگرمجازی کم خوابی های همیشگی است که موجب بیماری متعدد سهل العلاج و سعب العلاج می شود، از دیابت تا فشارخون تا ناراحتی گوارشی و سردرد وسرماخوردگی و اگرچه بخشی از مضرات این کم خوابی با خواب های نیم روزی و بخشی دیگر با ورزش کردن قابل جبران است (چرا که ورزش هم موجب مقاومت بدن می شود و هم باعث سوخت و ساز صحیح بدن به خصوص در کاهش ابتلا به دیابت) ولی خواب شب که خداوند آن را برای آرامش آفریده است چیز دیگری است.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 91 خرداد 10   در ساعت 11:22 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


رأس امور بودن، رأس امور مجلس نهم

انتخاب آقای لاریجانی به عنوان رییس موقت مجلس نهم آنهم با اختلاف حدود 70 رأی نسبت به آقای حداد عادل، اولین نشانه از یک واقعیت تلخ است؛ این واقعیت همان بروز مجلسی اقتدارگراز پس مجلس اقتدارگرای دیگراست. خود آقای لاریجانی هم در اولین نطق خود چنین مفهومی را با اصرار بر داشتن مجلسی مقتدر تبیین نمود و البته علت رأی آوردن وی نیز با توجه به کارنامه نه چندان مثبت وی در انتخابات 88، قطعاً همین علاقه ی نمایندگان مجلس است چرا که ایشان نیز می پسندند که مجلس شان!!!! قوی تر باشد، حداقل تا وقتی که خودشان نماینده مجلسند.

البته اگر بخواهیم منصفانه بنگریم، بخشی از این شبه عقده، در اصرار به داشتن مجلسی هرچه مقتدرتر را می توان در سخنان رییس جمهور مبنی به در رأس امور نبودن مجلس معطوف دانست، که با اصرار بر نظارت بر قانون اساسی از سوی ایشان، این بیماری بیش از پیش در حال بروز است البته دو سویه!!! چرا که مجلس تنها زمانی خود را قادر به مهار دولتی اقتدارگرا می داند که اقتدارگرا حرکت کند و این همان مشکل مهم کشور است که ای کاش سران تمام قوا می دانستند و واقعاً ایمان می آوردند که شأن مردم از هر سه شان بالاتر و والاتر است. ای کاش اگر قرار بود مسابقه ای بین قوا رخ دهد، آن رقابت بر خدمت و خشوع در درگاه مردم و کسب ثواب می بود، نه رقابت در اثبات اهمیت صندلی های عاریه ای!



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 91 خرداد 10   در ساعت 11:21 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


\رهروان ولایت\ و حکایتِ \زلف علیِ\ معروف

آن گاه که جبهه ی پایداری به دلیل مقاومت در برابر حضور ساکتین فتنه در جبهه ی متحد، با ائتلاف با آن خودداری کردند، برخی از بزرگان اصولگرایی که اتفاقاً در فتنه نیز خوب و انقلابی عمل کرده بودند، با یک اشتباه محاسباتی هم جبهه ی پایداری را با اتهام بی بصیرتی تخریب کردند و هم مأمنی برای ورود ساکتین مهیا کردند تا برای خودشان و دوستانشان بلیط ورودی به مجلس تهیه کنند.
آری! اکنون موضوع من همین بزرگان اصولگرایی است، دیدید که همان ها که بر طبل وحدت با ساکتین نواختند چه زود پشت دست گزیدند؟! دیدید کسانی که ولایت را آن موقع که بایست در می یافتند، نیافتند، اکنون به منظور شکستن وحدت اصولگرایان، فراکسیون "رهروان ولایت" تشکیل داده اند!؟ دیدید آقای زاکانی؟! شما که بصیرتِ چراغ انقلاب، استاد مصباح،  مطهری زمان را، زیر سوال بردید، چگونه در جایگاه متهم به بی بصیرتی جاخوش کرده اید؟! دیدید که میوه ی وحدتی را که به ساکتین، تعارف کردید، چگونه تفاله اش را پس از مکیدن آبش، پَسِتان دادند؟! می دانم که مطالبم را قابل خواندن نمی دانید، ولی این قدر می دانستم که قبل از انتخابات بنویسم "شأن حضور جبهه ی پایداری ناقض ائتلاف" و کاش شماهم می دانستید تا اکنون سایت تان (جهان نیوز)، اینگونه محل گلایه گذاری و حسرت و آه و فغان نبود!
آقایانی که ساکتین را در جرگه اصولگرایی دانستید! خطابم با شماست! مگر نمی دانستید که آزموده را آزمودن خطاست؟! مگر از خیانت ساکتین در شروع و بروز فتنه مطلع نبودید؟! مگر می توان مؤمن بود و کیس هم بود و از یک سوراخ چند بار گزیده شد؟! آقایان عزیز! شما هرچقدر که ساکتین را محرم دانستید، همان قدر جبهه ی پایداری را نامحرم فرض کردید!؟ اکنون وقت بازخواست نیست!؟ ولی بدانید که به بهانه ی مصلحت نمی توان عدالت را زیرسؤال برد، نمی توان کسانی را که ناشایستند جذب کرد و شایستگان را دفع کرد؟! این روند مصلحت اندیشی همان است که جبهه ی پایداری بر آن تاخت و اگر همراهی شما می بود، اکنون وحدت واقعی را شاهد بودیم، آنهم با شایستگان، نه این که ساکتین دفاع از حریم ولایت اکنون گروه "رهروان ولایت" تشکیل دهند و ما را به یادِ زلف علی بی مو و عین اللهِ روشن دل بیندازند.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 91 خرداد 10   در ساعت 11:19 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


هتاکی ها چه می کنند؟!‏

این توهین ها کمال عدم پایبندی به دموکراسی و تربیت را در دشمنان اسلام می رساند. چه بسا با چنین توهین هایی ماهیت افراد و اعمالشان مشخص شده است که چقدر به همان اصولی که خودشان دم از آنها می زنند، پایبند نیستند.
شاید مهمترین عامل در شناخت و نشر آثار اهل بیت، همین اهانت ها و ظلم هایی بوده که به ایشان رفته است، تا محرم ها، صفرها و دهه ی فاطمیه ها برپاشود و شیعیان در ماتم این همه ظلم بر ائمه ی رحمت، بر خوان معرفتشان بنشینند و نصیب برند؛ چنان که هنوز دل مسلمین به یاد آن لحظه ای که خاکروبه بر سر پیامبر اسلام می ریختند، می سوزد و اشک می ریزند.
این توهین ها چه از زمان صدر اسلام و چه اکنون موجب شده است تا شقاوت، نکبت، ابتریت و فلاکت بر دشمنان اهل بیت سایه افکند، و این نکبت ها از ابی لهب تا ابن ملجم و شمر و یزید و سلمان رشدی و شاهین نجفی همچنان ادامه دارد.
این توهین ها باعث می شوند تا شیعیان به خود و اعمال خود بنگرند و تحلیل کنند که چه اشتباهاتی انجام داده اند؟ کجا کوتاه آمده اند که دشمن جسور شده است؟ کجا خودشان نیز شریک جرم بوده اند؟ کجا سکوت کرده اند که دشمن دریده شده است؟
این توهین های فاقد منطق، باعث می شوند تا دانشمندان بیش از پیش به معرفی و تبیین سیره ی اهل بیت اقدام کنند و برآیندِ آن توهین ها و این تبیین ها، موجب افزایش علاقمندان به اسلام، اهل بیت و تشیع گردد و جز این اگر بود، کل یوم عاشورا نبود و کل ارض کربلا.
این جسارت ها باعث می شود تا رابطه ی هتاکان با دشمنان اسلام و اهل بیت آشکار تر شود و چه بسا از پس این هتاکی ها مشخص شد که آبشخور این جسارت ها، همان دشمنان همیشگی اسلام یعنی انگلیس، آمریکا و اسرائیل و رسانه های مجعولشان بوده است و این که همین توطئه ها که طرفداران هتاکان خداجو!!!، مرموزانه توهم نام می نهادند، از برای تبرئه ی  خویشتن بوده است تا خودشان شریک توطئه لقب نگیرند (یادآوری به این که همین موسوی فتنه 88 که هتاکان به امام حسین را مردان خداجو!!! لقب نهاد، همان است که توطئه ها را توهم خواند و در آن باب، صفحه ها نوشت تا توطئه گر نبودن خویش را برای آینده اثبات نماید که البته "ان الله خیرالماکرین").
توهین ها باعث می شوند تا شیعیان بیش از پیش فرزندان شان را به نام بزرگان خویش مسما کنند و همان نام ها که کمتر استفاده می شدند، از برای احترام و تکریم بیشتر مورد استفاده قرار گیرند.
این هتاکی ها باعث می شوند تا شیعیان در پی دفاع از مظلومیت ائمه هدی، بیشتر در پی شناخت آنها برآیند و ایشان را بهتر به فرزندان و اطرافیانشان بشناسانند و از وجودشان بیشتر فیض برند.
یادمان نمی رود که درخشان ترین دوران ها برای اسلام همیشه از پس هتاکی هایی بیرون آمد که شیعیان در مواجهه با آنها بیکار ننشستند  و فعالانه به دفاع از دین و ایمان خویش به پاخاستند و نمونه اش نیز دوران به اصطلاح اصلاحات بود که بعد از 8 سال توهین و جسارت به مقام ائمه و سیره شان و برداشتهای کج و معوج از دین، این هتاکان فرسنگ ها از کسب جایگاه در قلب مردم دورشدند در حالی که دم خروسشان از زیر بغلشان بیرون زده بود. 



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   جمعه 91 خرداد 5   در ساعت 3:54 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


ریشه ی این همه قانون شکنی در جامعه چیست؟!‏

تخلف از قانون در همه ی جوامع وجود دارد، اما دلایل و ریشه های آن می تواند متفاوت باشد؛ بدترین تخلفات و قانون شکنی ها به دلیل طمع است یعنی افراد برای کسب چیزهایی که به آنها تعلق ندارد حاضر می شوند قانون را نقض نمایند، اما این گونه بی قانونی ها آن چیزی نیست که بین عموم جامعه شایع و عموم اجتماع را به خود گرفتار کرده باشد، اکنون بسیاری از ما برای چیزهایی که واقعاً نفعی نیز به دنبال ندارد، قانون را نقض می کنیم، یعنی بدون این که چیزی بدست آوریم عادت کرده ایم قوانین را پشت سر بگذاریم.
به نظر می رسد ریشه ی اصلی این گونه قانون شکنی ها، نوعی حس خود بزرگ بینی یا خود زرنگ بینی است که با نقض قانون بروز پیدا می کند و این چنین هر کسی به مثابه ی میزان نقض قوانینی که بابت آنها پاسخگو نمی شود، خود را زرنگ و باهوش می داند و کسانی را که چنین قابلیتی!!! ندارند را پخمه معرفی می کنند.
متأسفانه کم ندیده ایم کسانی را که بدون هیچ کار مهم و مفیدی، از نقض قوانین رانندگی و یا قواعد محل کار خود لذت می برند و چه بسا تعداد چراغ قرمزهایی که هر روز رد می کنند را می شمارند و به آن ها افتخار نیز می کنند. چه بسا کسانی که با سفسطه، دروغ و ریا، تخلفات خود را توجیه می کنند و از این کار نه تنها احساس گناه نمی کنند، بلکه احساس موفقیت دارند. چه بسا کسانی که با حیله و فریب صف ها را دور می زنند و نوبت دیگران را اشغال می کنند و بی آن که حس گناه داشته باشند، معترضان را به رقابت فرا می خوانند.
پیشنهاد: حال ممکن است این سوال ایجاد شود که چه راهی برای اصلاح این وضعیت وجود دارد و به قولی چه باید کرد؟! به نظر حقیر اولین گام این است که از خودمان شروع کنیم و هر خواسته ای را که با نوعی حس زرنگی توأم است را مورد مداقه قرار دهیم تا مبادا در پس این حس زرنگی، ظلم به فرد یا جمعی مستور و یا نقض قانونی در کار باشد. و اما گام دوم که بسیار هم تأثیر گذار است این که تخلفات ریز و کوچک قانونی اطرافیان را به مثابه ی زرنگی و توانایی افراد تلقی و معرفی نکنیم و بلکه با هرگونه بازخوردی مانند اخم، بوق و نصیحت، اولاً به این گونه افراد امتیاز ندهیم و ثانیاً این گونه اعمال را محکوم کنیم، یقیناً نباید در ایجاد حس موفقیت با قانون شکنان همکاری کرد، بایستی موفقیت های حاصله با نقض قانون را سرشکستگی و مایه سرافکندگی در جامعه معرفی نمود.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   جمعه 91 خرداد 5   در ساعت 3:52 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


بازهم افزایش تا 15%؟!!

وقتی که اعلام می شود افزایش حقوق تا 15% یعنی یک چیزی مثل 5 تا 15 درصد، یعنی بازهم بعد از چند سال افزایش حقوق 5-6 درصدی (کف افزایش حقوق) احتمالاً همون بلا قراره بر سرکارمندان متوسط و متوسط به بالا بیاد، یعنی فقط حقوق کارمندانی که مثلاً ماهانه 400 هزارتومان حقوق می گیرند قراره که 15% افزایش حقوق داشته باشند و بقیه کمتر از 15% تا برسند به 5%، آخه نمی دونم کدوم آدم عاقلی می تونه تأیید کنه که 5 سال میانگین تورم سالانه حدود 20% باشه ولی هر سال متوسط 6% افزایش حقوق اتفاق بیفته؟!! این یعنی هر سال حقوق 1/2 برابر می شود و بعد از 5 سال اگر 5 بار 1/2 را در خودش ضرب کنیم یعنی با تورم 5 ساله، قیمت ها از 1 واحد به 2/48 واحد رسیده و این یعنی 148% رشد در قیمت ها نسبت به 5 سال پیش!!! و به همین صورت اگر بخواهیم حقوق اونهایی که مثل ما با همین 6 درصد افزایش را درک کردن، حساب بکنیم باید 5 بار عدد 1/06 رو در خودش ضرب بکنیم که به عدد 1/34 می رسیم و این یعنی حقوق اینجور کارمندان که کم هم نیستند فقط توی این پنج سال 34 درصد رشد داشته است، البته حقوق همه ی کارمندان اینطوری نبوده و اگر اونهایی که حتی سقف افزایش متوسط 5 ساله را (حدود 12 درصد) را افزایش داشتند معیار بگیریم، بازهم به عدد 1/76 می رسیم و برای این کارمندان که کم هم بودند یعنی افزایش 76 درصدی در 5 سال اتفاق افتاده است و به عبارت دیگر کارمندان در کل این 5 ساله، بین 76% و 34% افزایش حقوق داشته اند.
با این وضع یعنی تورم 5 ساله حدود 150 درصد رشد داشته، افزایش حقوق کارمندان خیلی پایین 75 درصد و افزایش حقوق کارمندان متوسط به بالا حدود 35 رشد داشته است، حالا آقایان مجلس و دولت بیایند و توضیح بدهند که در محضر عدل الهی، مردمی را که کمترین تقصیر را در گرانی ها دارند، چرا با این اختلاف عظیم در دخل و خرج روبرو کرده اند. چرا کاهش قدرت خرید کارمندان این طور بی رحمانه در دستور کار قرار گرفته است؟! آیا کارمندان در نظر دولت عزیز جزء طبقه ی مرفه شناسایی شده اند؟! بزرگترین کمک کارمندان به دولت این است که هر سال افزایش تورم سالانه را باید تحمل کنند تا پایان سال به همان میزان افزایش حقوق را داشته باشند، یعنی این که همواره افزایش حقوق کارمندان از افزایش تورم عقب تر است و این که در پایان سال نیز چیزی به مراتب کمتر از تورم افزایش حقوق داشته باشند، ظلمی نابخشودنی از سوی مجلس و دولت تلقی می شود. هرگاه دولت توانست تورم را روی 6 درصد نگه دارد، آنگاه گردن کارمندان از مو باریک تر!! آنگاه افزایش حقوق همه ی کارمندان را 6% حساب کنند، اما بر چه اساسی وقتی نرخ رسمی تورم بالای 20% است و تازه پیش بینی می شود بیشتر هم بشود، کارمندان باید هر سال نحیف تر و نحیف تر شوند؟! آیا استحکام خانواده ای که سال به سال با بحران های بیشتر اقتصادی روبه رو می شود، با این تنش های اقتصادی ممکن است؟! تازه رییس جمهور محترم توقع افزایش فرزند را هم دارند؟! انگار این یارانه های در حال لاغر و حذف شدن، بهانه ای شده است تا دولت و مجلس افزایش حقوق ها را صورتی و نمایشی برگزار کنند و در این سکوتی که در هیاهوی بازی های سیاسی گم شده است، به دعواهای زشت خود برسند.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 91 اردیبهشت 27   در ساعت 10:57 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

 
________________
______
__
 
بازدید امروز : [83] ، دیروز: [429] ، کل بازدیدها:[841780]

استفـاده از مطالب این وبـلاگـ، در وبگاه های دیگر، با ذکر منبـع و البتـه حفظ امـانت، بلامانع می باشد.