سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • + به بعضی ها باید گفت *نقد می‌کنی یا نق می‌زنی؟!*انتقاد کردن این است که شما یک نقطه‌ى منفى را پیدا کنید، با تکیه‌ى بر نقطه‌ى مثبتى که وجود دارد، آن نقطه‌ى منفى را نشان بدهید و مغلوب کنید.اما نق زدن یعنی آدم یک نقطه‌ى منفى را بگیرد، همین طور هى بنا کند آن را تکرار کردن.
  • + "آخوند خراسانی از آقای نخودکی خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی گفت: آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی ؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم. مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور نباید برنجم؟ اقای نخودکی گفت: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی. "
  • + دقت کردین !؟ قصه‌ها واسه ” بیدار کردن ” آدما نوشته شده اما ما واسه ” خوابیدن ” ازشون استفاده می‌کنیم !
  • + خدا نکند برسیم به جایی که برایمان* « از دست دادن »* از *« دست دادن »* عادی تر شود ...
  • + بیچاره *گل فروش* تنها کسی است که،وقتی با *گل* وارد خانه میشود همه *غمگین* میشوند...
  • + بوی *دود* می آید به گمانم جمـــــاعتی پای *دنــیــــــآی مجآزی* می سوزانند عمــــــــــر خویش را!!! مارو میگه هااا :(
  • + موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید. به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد! ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید. از مرغ برایش سوپ درست کردند. گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند. گاو را هم برای مراسم ترحیم کشتند! و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد!:)
  • + مو سر زمین بودم *با تراکتور* - بعد جنگ رفتم سر همو زمین *بی تراکتور *( عباس در آژانس شیشه ای )
  • + گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن! به رفتن ک فکر می کنی اتفاقی می افتد که منصرف می شوی… میخواهی بمانی، رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی! این بلاتکلیفی خودش کلــــی* جهنـــــــــــــــم* است
  • + دعای باران چرا؟ دعای صبر بخوان این روزها دلها تشنه ترند تا زمین خدایا کمی صبر ببار

امروز فرصت و فردا حسرت

این پست ها و مقامها و فرصتهایشان برای خدمت به خدا و خلق تمام می شود؛ امروز روز کار است، فردا روز محاسبه، آری یوم الحساب نزدیک است، روزی که نیت و حرف و عمل را می سنجند، آن روز به تعداد رأی و طرفدار کسی نمی نگرند، آنجا طرفداران همه طلبکارانند. این جاست که به اشتباه و درست ما هورا می کشند، آنجا کسی از اشتباهات نمی گذرد.
اینجا با هر جمله ای، کسانی احسنت می گویند و آنجا با هر سوالی حسرت می خوریم. اینجا خودمان را از ریا مهربان نشان می دهیم و آنجا روی مهربانی را نخواهیم دید. هر نفسی که می گذرد چه در خواب و چه در بیداری، هر کلمه ای که می گوییم و یا می توانیم و نمی گوییم، هر قدمی که می نهیم یا نمی نهیم، هر امضایی که میزنیم یا نمی زنیم، هر انتصابی را ابقا یا ملغا که می کنیم، هر تعهدی که می کنیم و یا نمی کنیم، هر فرقی که می گذاریم یا نمی گذاریم، هر پوشاندنی که می کنیم یا نمی کنیم، روی هر سفره ای که بنشینیم یا ننشینیم همه و همه و همه محاسبه می شوند آن طور که "مثقال ذره خیرا یره او مثقال ذره شرا یره" و امروز کت و شلواری هست و آن روز نه! و امروز عطری هست و آن روز نه! و امروز هوادارنی هستند و آن روز نه! و امروز بودجه ها هست و آن روز فقر! امروز زیرپا هواپیما و کشتی و ماشین و آن روز غل و زنجیر! امروز فرصت کار است و آن روز نه! امروز فرصت وفای به عهد هست و آن روز نه! امروز نزدیکان پایمان می ایستند و آن روز نه!
امروز هر کسی که جایگاهی دارد و یا هر کسی که جایگاهی کسب می کند، بداند که اگر برای دنیا پُستی و میزی و صندلی را اشغال می کند، سخت پشیمان خواهد شد و هر کس که به خاطر آخرت وارد هر جایگاهی می شود بداند که دام گسترده است و شیطان در کمین! پس بترسیم و بترسانیم، تقوی بورزیم و بورزانیم، اکنون هنوز فرصت هست و فردا روز حسرت است.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   سه شنبه 91 خرداد 30   در ساعت 1:9 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


بعثت یعنی خوبی و به خوبی خواندن

ما همه مأموریم که خود را آماده کنیم، بسازیم و آن گاه که خوبی را در وجودمان پروراندیم، آنگاه است که مبعوث می شویم به اینکه دیگران را به خوبی بخوانیم و از بدی برانیم. پیامبر اکرم بخشی از عمرش را صرف خوب شدن کرد و کسی از او جز خوبی ندید، او خوبی را در عبادت و اطاعت از خدا معنی کرد و در خلوت وجود خود را ساخت و پرداخت، او وجودش را آنچنان شفاف کرد که خداوند این وجود را به همه رحمت دانست، او اینچنین رحمت جهانیان شد. او مبعوث شد تا همه را به خوبی دعوت کند. او مبعوث شد تا همه را نجات دهد. او خودش را نجات داد و البته تمام سعیش را کرد که همه را نجات دهد مگر کسانی که لجاجت ورزیدند که گمراه بمانند.
پیامبر مبعوث نبود که به گمراهی دیگران بی تفاوت باشد، او آنچنان بی تفاوت نبود که خداوند از در رحمت گاهی اورا از این همه دلسوزی نهی می کرد، آن طور که اگر کسی علم خدا را بر هدایت پذیری یا ناپذیری افراد مطلق نداند، به خطا رحمت پیامبر را اوسع از رحمت خدا می پندارد.
و اما ما نیز مبعوثیم! ما نیز به خود سازی و خوب سازی مأموریم و مبعوث و مبعوثیم که بی تفاوت نباشیم به گمراهی و هدایت دیگران. مبعث فقط عید رسول خدا نبود، مبعث عید ماست چون هدایت ما را با بعثت بهترین بنده و دوست خدا همراه کردند. مبعث عید ما بود چون همو که زعیم ماست بهترین دوست خدا نیز هست. چون همو که ولی ماست، رحمت بر تمام جهانیان است. و اما مبعث عید ماست چون ما نیز مبعوثیم، ما مبعوثیم به بندگی، ما مبعوثیم به بی تفاوت نبودن، ما مبعوثیم به اصلاح، ما مبعوثیم به هدایت، ما مبعوثیم به مهربانی، ما مبعوثیم به این که حتی بر گمراهان، دلسوزانه چراغ هدایت باشیم، ما مبعوثیم که حتی دشمنی مان رنگ خودخواهی نداشته باشد و خدایی باشد، ما مبعوثیم که خاکروبه ی گمراهان را تحمل کنیم و هدایت شان را کمین بنشینیم. ما مأموریم که اگر کسی را به معروف می خوانیم، محبت مان مسحورش کند، خیرخواهی و انتقام گیری ما هر دو در بنده گرفتن برای خداست، ما دلمان برای کینه ساخته نشده است، آنچنان که پیامبر را دل زکینه پاک بود. بعثت برای ما یعنی روی نگرداندن از مردم، یعنی نشستن روی خاک و خاکی شدن، بعثت ما یعنی که بی کینه بودن را در خانواده ات بپرورانیم، بعثت برای ما یعنی مهربانی و هدایت را به هم بیامیزیم، یعنی عاشقانه به جهان بنگریم، بعثت یعنی ای مردم! جهانیان! پیامبر ما همیشه زنده است، چرا که هدایتش پاینده است، پس به خدای او ایمان آورید و او را الگو بگیرید تا رستگار شوید.

مطلب مرتبط:مبعث، عیدیست جاری



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 91 خرداد 29   در ساعت 7:38 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


تعلل جدی حوزه، دولت و سیما در زمینه عفاف و حجاب

این که فقط گلایه کنیم و از وضعیت حجاب بد بنویسیم بدون این که پیشنهاد و تحلیل ارائه دهیم نه منصفانه است و نه فایده ای دارد، تنها موجب پیشرفت وضعیت ناهنجاری ها و جسورتر شدن هنجارشکن ها خواهد شد. چندی پیش گفتم و بازهم می گویم که امر به معروف و نهی از منکر تنها با گروهی که در این زمینه تخصص دارند میسر است. برخورد مأمورانی که خودشان و خانواده شان میانه ای با حجاب ندارند، تنها بر اساس دستور مافوق است و باری به هرجهت، و نه تنها هیچ فایده ای ندارد که احتمالاً موجب تأثیر عکس هم می گردد. پیشنهاد من این است که انسان های دلسوز و باسواد در امر دین و فقه و البته امر به معروف و نهی از منکر و با استفاده از ابزارهای فرهنگی، هنری و البته در گام های بعدی قانونی و با رفتار قابل دفاع و غیر زننده وارد شوند و هیچ گروهی را دراین زمینه از طلاب مناسب تر نمی دانم، گروهی که اگر فیلم و بلوتوث شان را اگر یک بی حجاب دید به حجاب ترغیب شود، نه بشود بهانه ای برای شبکه های ماهواره ای.
اگر قرار باشد در سنگر امر به معروف و نهی از منکر روحانیون و طلاب پیشرو نباشند، ببخشید کجا قرار است پیشرو باشند؟! 
اگر قرار باشد روحانیون و علمای عزیز در محرم و صفر و رمضان فرهنگ حجاب و عفاف را با بیان لین به مردم نیاموزند، پس کی این کار را می خواهند بکنند؟! اگر روحانیون و طلاب بخواهند به کناری بنشینند و میز را بر منبر ترجیح دهند و حرف و کتکش را بسیجی ها بخورند و یا این که گروه هایی که بویی از منطق و دین نبرده اند این مهم را بر عهده بگیرند، پس چه زمان قرار است به پا خیزند و لباس پیامبر اکرم را بر تن خود معنا کنند؟! اصلاً چرا حوزه وارد عرصه ی هنر نمی شود؟! چرا روحانیون و طلاب ما باید سال ها منتظر بنشینند تا سلحشوری متولد شود، بزرگ شود و درست تربیت شود و بعد بیاید و داستانی از یوسف بسازد و عفاف را بیاموزاند؟! ما توقع تشکل و کار برنامه ریزی شده و حتی تضمینی را در این زمینه ها داریم، اگر روحانیون ما از دانشگاه های هنر ما توقع چنین خدماتی دارند که هیچ! ولی اگر چنین انتظاری را از سربیرون کرده اند، همانطور که در حوزه شاخه های مختلف فرهنگی و دینی ایجاد کرده اند، توقع داریم در زمینه ی فرهنگسازی با استفاده از ابزار هنری وارد شوند و در زمینه ی امر به معروف و نهی از منکر دقیق تر نیرو تربیت کنند.
و اما دولت! دولت که مجری رسمی برنامه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است، دولت چه بکند؟! پاسخ مشخص است! چرا که تکلیف در قانون بیان شده است! ترویج فرهنگ دینی و عفاف و حجاب و مفاهیمی مانند غیرت با استفاده از ابزارهای هنری و رسانه ای اگر وظیفه ی اول دولت نباشد، پس وظیفه ی چه کس و چه مرجعی است؟! آیا این همه فیلم های سینمایی که در دولت های اصلاحات، غیرت را جنون معرفی می کرد، نباید خنثی شود؟! آیا عفت و حجابی که سال ها به عنوان نماد املیسم معرفی می شد نباید احیا شود؟! آیا این که دینداران انسانهای بی عقل و بی منطق معرفی شدند نباید با همان ابزارها به خوبی بلااثر شوند؟! دولت اگر نمی تواند وضعیت حجاب را بهتر کند، آیا نمی تواند لااقل نگذارد بدتر از این شود؟! یعنی مثلاً همین حجاب درب و داغان رایج را لااقل حفظ کند؟! ما نمی خواهیم دولت عزیز حجاب کامل شرعی را الزام کند اما اگر همینطور بخواهد به تنگ و نازک و کوتاه شدن ها نیز واکنش نشان ندهد، مطمئناً چیزی به اسم حجاب در جامعه تا چند سال آینده نخواهیم داشت. اکنون کارمندان خانم هم کم کم دارند مانتوهای محل کارشان را به بالای زانو ارتقا می دهند و لااقل این ارتقا را مانع شوند اگر ارتقا در حجاب را نمی دانند و نمی توانند.
صداوسیما هم که نمی تواند همین نیروی انسانی معدود ارزشی را زیر پرچم فرهنگ عفاف و حجاب گردآورد، فکری به حال مدیران خودش بکند، بالاخره تعداد انگشت شماری کارگردان و تهیه کننده و بازیگر داریم که هنوز عفت و حجاب و حیا را ارزش می دانند، نمی دانم چرا صداوسیما همین پتانسیل موجود را نیز هدر می دهد!؟ آیا این همه زیبایی که در عفت وجود دارد ارزش به تصویر کشیدن ندارد؟! که استفاده از هنرپیشه های بی حجاب را بهترین جلوه ی بصری برنامه ها فرض کرده اند؟! آیا بهتر نیست مسئولان گرانقدر سیما اینچنین در جذب و تربیت نیروهای متظاهر، ریاکار  و ضدانقلاب در درون خودشان و متعاقباً در جامعه نکوشند؟! کسانی را می شناسم که اکنون ضدانقلاب و ضدولایت فقیهند و در سیما، خانه که چه عرض کنم، لانه کرده اند و مستقیم و غیر مستقیم در خدمت فرهنگ غرب گام می نهند، کارمندان و هنرپیشگان و مجریان محجبه ای که کافی است یکبار در خیابان ببینیشان تا جایگاه حجاب را در تلویزیون این مهمترین رسانه ی کشور بشناسی!



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   یکشنبه 91 خرداد 28   در ساعت 2:20 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


آیا مشکل کشور همین چند میلیون تار مو است؟!‏

آیا مشکل کشور همین دو تار مو است؟!
آیا مشکل کشور همین صد تار مو است؟!
آیا مشکل کشور همین چند میلیون تار موی مش کرده است که از پشت و جلوی سربانوان عیان شده اند؟!
آیا مشکل کشور همین آستین های کوتاه و تازده ی مانتوها تا آرنج است؟!
آیا مشکل کشور همین ساقهای برهنه است که از شلوارهای کوتاه و دامنهای چاکدار بیرو زده اند؟!
آیا مشکل کشور همین چند تا شکاف طولی مانتوهست که تا خود کمر کشیده شده اند؟!
آیا مشکل کشور همین گوشواره و گوش و گردن و سینه ریز و گردن بند و پایین تر از آن است که عیانند؟!
آیا مشکل کشور همین مانتوهاست که از پیراهن هم کوتاهتر شده اند و شلوارهایی که به رنگی بر بدن شبیهند؟!
آیا مشکل جامعه همین چند رنگ و چند قلم آرایش خانم های کشورعزیزمان است؟!
آیا مشکل کشور همین اختلاط هایی است که در آن نه حجابی وجود دارد و نه حیایی و نه عفافی و البته نه نظارتی؟!
آیا مشکل کشور همین مانکن هایی هستند که فکر و ذهن پسران و مردان و پیر مردان و پالب گورها را مخدوش و روحشان را مدهوش می کنند؟!
آیا مشکل کشور همین زنانی هستند که مردان را به دنبال خود می کشانند و آبرویشان را به زمین می فشانند؟!
آیا مشکل جامعه همین دختران و زنانی هستند که به خاطرچاک لباسشان به آنها تعرض می شود؟!
آیا مشکل کشور همین دختران و پسران بی حجاب و عفافی هستند که دلشان نمی آید تن به ازدواج بدهند و سن ازدواج را بالا می برند؟!
آیا مشکل افزایش طلاق ها ربطی به این مسئله دارد که زنان و مردان نامحرم در جامعه دل و قلوه می دهند و می گیرند و دیگر رغبتی به همسر تکراری خود ندارند؟!
آیا مشکل اشتغال مردان به وضعیت حجاب دخترانی که دل از کارفرمایان خود می برند و حقوقشان را صرف همان قیافه شان می کنند، ارتباطی دارد؟!
آیا مشکلات کشور هیچ ربطی به این شهوت شناور در جامعه دارد؟!
آیا بیشترین عامل تصادفات رانندگی که عدم توجه به جلو است ربطی به این نازک اندامان خرامان در خیابان دارد؟!
آیا مشکل کشور همین سرمایه ی کشور است که برای خرید عطر و لوازم آرایش گران و لباس های شب در روز، از کشور خارج می شود؟!
آیا خیابان متر کردن جوانانی که بعضاً کارجویایشان است، ربطی به صفای بی حیای خیابان ها وپارک ها دارد؟!
آیا مشکلات اقتصادی برخی خانواده به هزینه ای که با چشم و همچشمی صرف لوازم آرایش و مدگرایی و تنگ و کوتاه کردن مانتوها و مانکن سازی و برنزه کردن و ... ربطی دارد؟!
آیا افزایش آمار ایدز و بیماری های جنسی و مصرف داروهای روانگردان و محرک های جنسی و... ربطی به وضعیت پوشش ها دارد؟!
آیا افزایش آمار تجاوزات گروهی ربطی به وضعیت لباس ها و اختلاط ها و میهمانی ها (پارتی ها) دارد؟!
آیا کاهش سن بلوغ و روابط جنسی پرخطر زودهنگام در نوجوانان، ربطی به نازکی و بدن نمایی لباس ها دارد؟!
آیا اصلاً هیچ مشکلی در کشور به حجاب وعفاف ارتباط دارد؟!
آیا اصلاً مشکلات کشور ربطی به اجرای اسلام و احکامش دارد؟!
آیا توصیه کردن به حفظ حجاب در برابر توصیه کردن به انسانیت و دعوت به مکتب ایران هیچ اهمیتی دارد؟!
آیا اصلاً کشور مشکلاتی دارد تا ربطی به چیزی داشته باشد؟!
آیا مشکل اصلی کشور، مسائل فرهنگی و اقتصادی و تورم و بیکاری و مفاسد بزرگ اقتصادی و .... است یا نه مشکل اصل کاری است و این که باید همه روزی 100 بار بگویند که هیچ کس در رأس امور نیست جز کسی که از همه خدمتگزار تر است؟!
این نوشته اگر تند بود خرده نگیرید، احساس کردم دوتارمویی که رییس جمهور ایرادی بر آنها نمی دانست کمی بیشتر از دوتا تار شده است و شقشقیه وار از انگشتانم جست و واقعاً نمی دانم مرز این دوتا تار موی رییس جمهور کجا است و تا کجا را ایشان دوتار مو می دانند که پس از آن همان طور که از مردم می خواهند به بازار نروند از مردم دعوت به حجاب بکنند. نمی دانم تا کی ایشان منتظرند تا از عالمی دیگر عالمی بیاید و شاید انسانی کامل و فرهنگسازی کند و تا کی ایشان خودشان هم با این همه بودجه و دستگاه و اداره ی فرهنگی توصیه ای به زیرمجموعه ی خود در این مهم خواهند نمود! نمی دانم ولی کم کم احساس می کنم تا 3- 4 سال آینده کلاً مقوله ای به نام حجاب در اجتماع نخواهیم داشت، مگر فقط برای کسانی که حجاب را قبول دارند و البته احساسم این است که این همان مکتبی است که با عرفان نوظهور ایشان و مریدان و مرادانشان موافق است و یقیناً ثواب چنین مکتبی برای ترویج کنندگانش ذخیره و جاودان خواهد ماند!!!



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   یکشنبه 91 خرداد 28   در ساعت 2:19 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


بی توجهی خودروسازان به امر رهبر

تقریباً دوسال پیش بود که مجلس با تصویب یک قانون اقدام به کاهش تعرفه ی واردات خودرو نمود که به دلیل عجز و لابه ی خودروسازان به مقام معظم رهبری، ایشان ضمن این که از مجلس خواست تا فرصتی دیگر به خودروسازان بدهند، لزوم افزایش بهره وری و کیفیت و در مقابل کاهش قیمت تمام شده ی خودرو را خاطر نشان کردند ولی هم اکنون با بیش از چند دهه از فعالیت خودروسازان داخلی و علی رغم این که شاهد توانمند شدن خودروسازان داخلی لااقل به اذعان خودشان و آمار فروش شان هستیم اما انصاف این صنف نسبتاً دولتی نه تنها برای مردم کشورشان بیشتر  نشده است، بلکه همچنان این بازار انحصاری را محملی برای مکیدن خون مردم فرض کرده اند.
دیگر آن زمان که صنعت خودروسازی نمی توانست محصولاتش را در داخل بفروشد گذشته است، اکنون خودروهای ساخت داخل کشور در خارج از کشور به فروش می رسند و همین تولید کننده به قیمت فروشی کمتر از نصف فروش در داخل، در حال کسب منفعت است. اکنون دیگر آن زمان که صنعت خودروسازی را باید به مانند طفلی بزرگ می کردیم گذشته است، اکنون جوانی برنا شده است و این جوان برنا الان وظیفه دارد مردمی را که سالهاست تحملش می کنند را پاس بدارد. اکنون من نمی توانم بپذیرم محصولی را که در خاک کشورم و با دست و بازوی هم وطنانم ساخته می شود را به چند برابر قیمت مصرف کننده ی خارجی بخرم و احساس استحمار نداشته باشم.
شاید آن زمان که قیمت خودرو گران تر از همه جای دنیا بود، به این توجیه که در عوض قیمت سوخت از همه جا ارزان تر است می شد این احساس را نداشت اما اکنون که یک گام از سه گام آزادسازی قیمت سوخت برداشته شده است، انصاف نیست که قیمت خودرو همان قیمت زمان بنزین 100 تومانی باشد. انصاف این نیست که خودروسازی که به بهای منفعت و تجربه ی او سوار هر چه ساخته است شده ایم، اکنون به جای کاهش قیمت، به هربهانه ای دنبال افزایش قیمت باشد. اکنون که هر کوچه و محله و خانواده به خاطر ناایمن بودن محصولات همین تولید کنندگان که ابتدایی ترین ملزومات ایمنی روز دنیا را نیز آبشن معرفی می کنند، بی تلفات نیست، رسم جوانمردی این است که مجلس و دولت مطالبه ی رهبری از این صنعت را مورد بازرسی و نظارت قرار دهند، چرا باید در کشوری که رهبری تمام نهادهای خود را از نظارت مجلس مستثنا ندانسته است، صنعتی که با جان و مال مردم سروکار دارد این گونه به کنج امنی خزیده باشد و با کاهش و افزایش تولید، بازار عرضه و تقاضا و قیمت را به انحصاری ترین حالت دچار تنش نماید.
همین صنعتی که پول خودرو را چند ماه زودتر از مردم می ستاند، پرداخت پول قطعه ساز را چند ماه که بعضاً به سال هم می رسد، به تأخیر می اندازد و اینچنین است که صنایع خودروسازی جزء بحرانی ترین صنایع کشورند و حال این که بازار خودروسازان داغ ترین و انحصاری ترین و امن ترین بازار کشور است. گویی صنعت خودروسازی ما نمی خواهد و نمی خواهد و نمی خواهد اصلاح شود، این گونه این صنعت شده است یک نماد نامبارک از یک صنعت دولتی کشور که با بهره بردن از بزرگترین رانتهای کشور، بیشترین نارضایتی را بین مردم و حتی صنعتگران دیگر (به خصوص صنایع قطعه سازی) ایجاد نموده است، خواسته ی ما این نیست که خودروساز داخلی تحت فشار رقابت با محصولات خارجی نابود شود، اما انصاف نیست که حتی به حد توانش هم نخواهد به کام مردم گام بردارد.
اکنون این صنعت در حالی که از بنیه و توان رقابتی خوبی برخوردار است، با انحصارطلبی اش موجب شده است تا هم مصرف سوخت در کشور بالا برود، هم تعداد تلفات سوانح رانندگی ما دارای رتبه ی جهانی باشد، هم نارضایتی پنهان از وضعیت اقتصادی و نفوذ رانتخواران را بین مردم ایجاد کند و اینچنین به جای این که مردم ما از این صنعت قوی وطنی خود احساس غرورملی کنند، متأسفانه مورد تحقیر هستند.
امسال سال تولید ملی است و احترام به تولید ملی برای صنایعی که تحت واردات بی رویه محصولات مشابه در حال له شدن هستند، نباید ما را دچار دلسوزی نابجا برای کسانی کند که برای جان و مال مردم، آبروی نظام و امر رهبری هیچ احترامی قائل نیستند، وقت آن است که این صنعت برنا و تنومند که محصولاتش در چند قاره بازار دارد، یادگیرد که مردم کشورش از همه جای دنیا بیشتر قابل احترامند و این که حقی بسیار بیشتر از یک مشتری معمولی به گردن خودروسازان دارند.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   پنج شنبه 91 خرداد 25   در ساعت 8:10 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


جسارتاً \راه طولانی\ را حتماً ببینید


شبکه ی یک سیما شروع به پخش سریالی به نام "راه طولانی" به کارگردانی رضا کریمی و بازی زیبای رضا کیانیان و افسانه بایگان نموده است، که از همه ی پدرومادرها، فرزندان و تازه عروس و دامادها دعوت می کنم تا این سریال را تماشا کنند. این سریال به اهمیت تعدیل و تنظیم مسائل اقتصادی خانواده و ایجاد تعادل بین دخل و خرج و مشکلات ناشی از عدم تعادل این دو می پردازد. اهمیت پرداختن به این مسئله آنجا مشخص می شود که بدانیم یکی از مهمترین دلایل این که بسیاری از خانواده ها دچار سردی و قطع روابط عاطفی و حتی طلاق می گردند، همین بی توجی به تنظیم و تعدیل توقعات و درجه بندی مسائل اقتصادی وحفظ جایگاه والای امنیت نهاد خانواده و اولویت دادن آن در برابر زیاده خواهی یا توقعات نابجای انفرادی اعضای آن است.
مطمئناً ساختن و نمایش چنین سریال هایی می تواند نقش به سزایی در حل مشکلات اجتماعی و خانوادگی داشته باشد که سیمای جمهوری اسلامی ایران باید با دست یازیدن به تولید بیشتر این نوع کارها، نقش خود را به عنوان سیمای ملی به نحو بهتری ایفا نماید و من در کنار انتقادات و دفاعیات خود از برخی برنامه های سیما، از ساخت چنین سریالی تقدیر و تشکر می کنم.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   پنج شنبه 91 خرداد 25   در ساعت 8:9 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


و اما سوریه...

امروز مطلبی در یکی از وبلاگ های ارزشی خواندم که شدیداً نسبت به صداوسیما انتقاد کرده بود که چرا اخبار سوریه را آن طور که باید، به اطلاع مردم نمی رساند. این وبلاگ، برای اثبات سخن خویش در ابتدا اشاره ای مقایسه ای به آمار کشته ها ی سوریه و بحرین و یمن و ایران کرده و ضمن اظهار تأسف، صداو سیما را در این ضعف پوشش مورد شماطت قرار داده است. در ادامه به صورت مختصر به برخی جنبه هایی که معمولاً در این گونه تحلیل های دوستان مورد غلفت قرار می گیرد اشاره می نمایم:
1- ضعف صداوسیما متأسفانه در این خصوص جدی است و البته نه فقط در پوشش خبری، بلکه در عدم ارائه ی تحلیل های کارشناسی و دقیق به خصوص در زمینه ی اتفاقات سوریه و کل منطقه، به نحوی که چه جانب داری و چه انتقاداتش بوی سیاسی کاری و استحمار مخاطب می دهد.
2- ضعف سیستم حکومتی سوریه با توجه به نبود مشارکت مردم در سرنوشت کشور از طریق انتخابات و تعیین سرنوشت جای انتقاد داشته و دارد، که البته خود حکومت نیز لزوم اصلاح آن را قبول کرده و حاضر به تمکین خواست مردم (نه گروه ها مسلح) شده است.
3- نماینده ی سازمان ملل با توجه به مذاکرات و حضور فیزیکی و مشاهدات عینی از تحولات سوریه، آمادگی حکومت سوریه را در تأمین خواسته های این نماینده و منتقدین دولت اعلام نمود و طرح خود را به مرحله ی اجرا درآورد، همین قضیه نشان از این دارد که حکومت سوریه را قابل به اصلاح و طالب واقعی اصلاحات یافته است.
4- طبق طرح نماینده ی سازمان ملل، حکومت سوریه اقدام به آتش بس و شروع اصلاحات گام به گام کرد، ولی با سنگ اندازی های آمریکا، اسرائیل و غرب، این طرح به رسمیت شناخته نشده و عملاً در نقض آن با کمک های نظامی و رسانه ای به منتقدین، سنگ اندازی های جدی انجام شده است.
5- همانطوری که حکومت سوریه منتقدینی دارد، طرفداران زیادی هم دارد که مشارکت شان را در انتخابات اخیر این کشور و در صف های طویل رأی گیری مشاهده کردیم و قرار نیست که فرضاً به دلیل وجود گروهی دیگر، که اتفاقاً به جای پایبند بودن به طرح نماینده ی سازمان ملل و خواست مردم سوریه که عموماً طرفدار اجرای اصلاحات با آرامش هستند، به سلاح و کشتار متوسل شده اند، خواسته ی بقیه نادیده انگاشته شود.
6- پروژه ی کشته سازی که در جریان کوی دانشگاه و فتنه ی 88 در ایران اجرا شد، یک سناریوی ثابت از کودتاهای مخملی تحت رهبری غرب بود که در مستندات و دستورالعمل های آن نیز موجود است. این پروژه با مشارکت رسانه های غربی به راحتی به آن دامن زده می شود و قدرت رسانه ای غرب به سرعت نور در خدمت این پروژه ی دروغین قرار می گیرد و در سوی مقابل عکس این قضیه در مورد بحرین وجود دارد، یعنی رسانه های غربی، آمار کشته های بحرین را پوشش نمی دهند و در عوض کشته های سوریه را چند برابر می کنند و بعد که مشخص شد کسی به دروغ کشته اعلام شده است، آن را نیز منعکس نمی نمایند، که نمونه های مستندش را چه در ایران و چه در سوریه مشاهده کرده ایم.
7- کشته های سوریه، لزوماً توسط حکومت سوریه کشته نمی شوند، چرا که منتقدان حکومت سوریه نیز کاملاً مسلحند و غرب، آمریکا و اسرائیل به صراحت به کمک تسلیحاتی شان به این گروه مقرند. مسلماً بسیاری از کشته های سوریه، در راستای همان سناریوی کشته سازی، توسط همین گروه های مسلح کشته می شوند تا با کمک رسانه های غربی به پای حکومت سوریه نوشته شود که متأسفانه بسیاری از دوستان ارزشی ماهم این حقیقت محض را نادیده می انگارند.
8- در کنار دروغ بودن بسیاری از آمارهای منتشره در خصوص کشته های سوریه، آمار کشته های بحرین و یمن نیز در سایه ی سیاست های رسانه ای استعمار قابل استناد و مقایسه نیست و به خصوص اگر اصرار به انجام مقایسه وجود داشته باشد، باید بین تفاوت جمعیت بحرین، یمن و سوریه نیز دقت کرد.
9- بقای یک حکومت مستقل و مقاوم در برابر اسرائیل، ضامنی است حیاتی در برابر زیاده خواهی های اسرائیل و این حقیقت را نباید نادیده انگاشت که اگر این حلقه ی مقاومت در برابر اسرائیل نمی ایستاد، شاید تعداد کشته هایی که توسط اسرائیل یاغی به مردم بی گناه سوریه و منطقه تحمیل می شد، به مراتب بیشتر از کشته های کنونی بود و البته همین مقاومت سوریه در برابر تجاوزات و کشتارهای اسرائیل و کمک به حزب الله به عنوان سنگر اول مقاومت، مهمترین عامل در این جنگ مسلحانه و رسانه ای علیه سوریه است. و باید در نظر گرفت که اگر حکومت سوریه به شیوه ای منتقل شود که یک حکومت در خدمت اسرائیل بر سرکار آید، یقیناً نه وضعیت مردم سوریه بهتر خواهد شد، نه وضعیت همسایه های این فی نفسه متجاوز و چه خوب است که دوستانی که به این کشتارهای دقت دارند، کشتارهای احتمالی ناشی از قدرت یافتن اسرائیل را نیز مد نظر قرار دهند.
نتیجه: آنچه که صداوسیما باید در خصوص سوریه ارائه دهد، گزارش های خبری دقیق و البته در کنار آن تحلیل های کارشناسانه است. هیچ ایرادی ندارد که در کنار آمار کشته های واقعی سوریه، مباحث مربوط به کشته سازی های آنها را هم نمایش دهد و در کنار این دو، سیاست های خصمانه آمریکا، غرب و اسرائیل را در حمایت همه جانبه از مخالفان سوریه و ابعاد گسترده ی این سیاست ها را که اتفاقاً به راحتی هم قابل مشاهده است را عیان نماید و دیگر این که از مقایسه ی سیاست های رسانه ای غرب در تقابل با حوادث بحرین، یمن و سوریه، می توان ریشه ی این تناقض رفتاری را مورد تحلیل و افشاگری قرار داد. مطمئناً چنین سیاستی به مراتب بهتر از آن است که مردم، اخبار سوریه را از رسانه های غربی بشنوند و این چنین هم اخبار دروغ و راست، به صورت درهم به خورد مردم نرود و هم تحلیل های خصمانه ی کارشکنانه ی این رسانه ها را به جای تحلیل های کارشناسانه رواج ندهند. 

 



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   سه شنبه 91 خرداد 23   در ساعت 8:20 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


زیارتگاه دیدنی امامزاده اسحاق+تصاویر

بقعه ی امام زاده اسحاق در 25 کیلومتری جنوب شهرستان شفت و در ارتفاعات این شهرستان واقع شده است و به همراه زیارتگاه برادرشان امام زاده ابراهیم که از فرزندان امام موسی کاظم (ع) بوده اند، طبیعتی بسیار زیبا و دلپذیر دارد. واقع شدن این بقعه ها در ارتفاعات شفت، نشان از تحت فشار و تعقیب بودن این امام زادگان دارد و زیارت این دو امام زاده ی مجاهد خاطراتی از طبیعت فراموش نشدنی و مجاهدت هایشان را در ذهن زائران باقی می گذارد. تصاویری از این زیارتگاه امام زاده اسحاق را که به صورت پانورما با موبایلم گرفته ام را تقدیم می کنم، امید که مقبول افتد، ضمناً اندازه تصاویر نسبتاً بزرگ است در صورت تمایل تصاویر را در صفحات مجزا باز کنید و یا save as نمایید.
امام زاده اسحاق
امام زاده اسحاق
امامزاده اسحاق
امام زاده اسحاق
امام زاده اسحاق



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   سه شنبه 91 خرداد 23   در ساعت 7:48 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


رییس جان! علی میزان عدالت است نه خودمان

یکی از بزرگان که بعد از رهبری اصرار دارد خود را شخص دوم معرفی و اثبات کند و جایگاه پایین تر مقام های بعدی را هم شیرفهم شان نماید، در وبلاگ شخصی خودشان از سختی اجرای عدالت و مشکلاتی که در این مسیر به آنها برمی خورد گلایه کرده است و البته ضمن هم دردی با ایشان در خصوص اجرای عدالت، بحث را کمی جزئی تر بیان می کنم.
عدالت به بندی نازک تشبیه شده است که طی آن مسیر، کار هرکسی نیست. گام گذاشتن در آن و حفظ تعادل روی آن هر کدام مقوله ای است مجزا. چه بسا کسی گام اول را روی این بند گذاشته باشد و گام بعدی را نه! یافتن این راه اگر قرار باشد هر کسی خودش دنبالش بگردد بسیار مشکل است و حضرت علی (ع) است که میزان است. حضرت امیر المومنین به قول سایر معصومین میزان در روز جزاست.
اگر قرار باشد کسی عدالت را اجرا کند نمی تواند چشم از مسیر حضرت امیر بردارد. همین انرژی، زمان و هزینه ای که آقای احمدی نژاد و وزارت اقتصاد و مرکز آمار و ستاد هدفمندی و کل دولت روی این دهک بندی و خوشه بندی و جمع آوری اطلاعات و راستی آزمایی آنها و حذف یارانه ی برخی ها گذاشت، آیا با سیره ی حضرت امیر موافق است؟! آیا این عذابی که دولت به خودش و مردم در این زمینه چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ روانی می دهد ناشی از اجرای عدالت علوی است؟! آیا حضرت امیر بیت المال را بین همه مساوی تقسیم نمی کرد؟! آیا کسی هست که داستانهایش را نخوانده باشد؟!
روشن است که در سیره پیامبر اکرم و امیرمومنان، مالیات را متناسب با دارایی افراد می گرفتند ولی در توزیع آن بین همه مساوات را رعایت می کردند، این سیره ی حضرت علی (ع) است و یقیناً عادلانه تر از این وجود نداشته و نخواهد داشت و اصلاً بهتر بگویم کلمه ی عادلانه تری وجود ندارد عادلانه اش همین است که حضرت علی (ع) انجام می داده است و هر روش دیگری غیر عادلانه است، اگر حضرت علی را مظهر حق و عدالت بدانیم.
حالا مثلاً گیرم یارانه ی یکی-دو دهک حذف شد و دادیم به بقیه، آیا یارانه ی هشت-نو دهک دیگر مثلاً چقدر اضافه می شود؟! اگر دولت تمایل دارد سهم مردم بیشتر شود بهتر است کسانی را که به راحتی درآمدهای میلیاردی بدون پرداخت مالیات کسب می کنند را شناسایی کند و از آنها نیز مثل کارمندان و کارگران که قبل از این که حقوقشان را بگیرند، مالیاتشان را جرینگی از آنها می ستاند، مالیات بگیرد حسابی، این می شود عدالت علوی.
مثال دیگر این که آیا این که کارمندان تهران نشین را کلی هم از مزایای تهران نشینی و نزدیکی به وزارتخانه برخوردار بوده اند را با کلی امتیاز و افزایش حقوق و قول زمین و مسکن و وام به شهرستانها بفرستیم تا کارمندان شهرستانی از این همه بی عدالتی غصه بخورند، با سیره ی حضرت علی (ع) موافق است؟! که تازه بعد سختی های خودمان را در راه اجرای عدالت با ایشان مقایسه کنیم؟! آیا عدالت این نبود که به کارمندان شهرستان ها هم به اندازه ی تهرانی ها برسیم تا کارمندان تهرانی خودشان اصراری به تهران ماندن نداشته باشند و این که کارمندان شهرستانی هم هوس تهران رفتن نکنند؟! به چه دلیل همکار تهرانی من باید به اندازه ی حقوق من، فقط اضافه کار انجام نداده بگیرد و ناهار بخورد و یک روز هم تعطیل باشد و هر عید و عزایی هم پولی بگیرد و مزایای کارانه بگیرد و جنس تقدیمش کنند و کت و شلوارش به راه باشد و ...، آیا این عدالت است؟! آیا این عدالت است که همکار تهرانی حق انتخاب داشته باشد که هر جا می خواهد برود زندگی کند ولی همکار شهرستانی نه!
آیا تمام سختی هایی که در اجرای عدالت متحمل می شویم از خود عدالت است و یا از افراط، کج فهمی و خود محوری در این راه. آیا اینگونه افراط در اجرای عدالت، در نهایت به وانهادن اصل عدالت و یا انحراف کامل از آن منجر نمی شود؟! آیا وقوع بزرگترین مفسده ی اقتصادی تاریخ کشور می تواند ثمره ی اجرای صحیح عدالت باشد؟! آیا اگر از ترس این که نکند کسان دیگر خوب عدالت را نفهمند، فقط دو سه نفر را مظهر عدالت بدانیم و بقیه را با آنها میزان نماییم و همه را مکلف به رعایت این میزان ها تعریف کنیم عدالت اتفاق می افتد؟! آیا اگر حمایت همین مظاهر عدالت و دوستان نزدیک دولت اگر نبود، مه آفرید خان! اکنون بزرگترین متخلف اقتصادی کشور بود و یا نه! می توانست یک انسان فعال و موفق اقتصادی باشد؟! و البته اکنون که متخلف است باید محاکمه شود و هرکسی که به او کمک غیرقانونی کرده است نیز باید محاکمه شوند و این عدالت است، نه این که برخی این را هم از موانع اجرای عدالت بدانند.
بحث مهم دیگر این که هرکسی از ظن خود یار عدالت شده است. چه بسا همین گلایه در مورد سختی اجرای عدالت را ریاست قوه ی قضاییه داشته باشد که مثلاً نمی گذارند به برخی از دولتی ها چپ نگاه شود، چون خطوط قرمز معرفی شده اند و یا همین گلایه را مثلاً مجلسی ها داشته باشند که آقا چرا با سروصدا نظارت ما را بر وزرا مخدوش می کنند و یا همین گلایه را وزارت اطلاعات داشته باشد که اگر می گذاشتند .... و یا اصلاً بحث بسیار مهم دیگر، کسانی که باید عدالت را اجرا کنند اگر مکدر شده اند از سختی اجرای آن، مردمی که در این سوء اجرا دچار بی عدالتی می شوند چه باید بکنند؟! مثل ما بیایند در وبلاگشان بنویسند که مثلاً چرا بدون اینکه یارانه ی ما را اضافه کنند چرا قیمت نان و شیر را بالا می برند!؟ و یا این که چرا یارانه ی من را می خواهند حذف کنند و یا...! می ترسم روزی همین نوشته ها هم از سدهای اجرای عدالت تلقی شوند!



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   یکشنبه 91 خرداد 21   در ساعت 12:44 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


سیما در خدمت مفسدان بزرگ آریا؟!

فیلم سینمایی گورو

دیروز جمعه، سیمای جمهوری اسلامی ایران یک فیلم سینمایی هندی با نام "گورو" پخش کرد که محصول 2007 بود. این فیلم، داستان یک جوان روستایی هندی است که پس از کسب مهارت در زمینه ی پارچه در 7 سالی که به ترکیه رفته بود، به روستای خود برگشت و پس از ازدواج، به همراه همسرش برای تجارت پارچه به بمبئی می رود و با توجه به شرایط سخت تجارت در آن شهر، در بدو ورود برای دریافت مجوز اولیه دچار مشکل می شود و به صورت اتفاقی با صاحب یک روزنامه آشنا شده و با کمک او موفق به دریافت مجوز می گردد. کم کم و با گذشت زمان، گورو با اتکا به هوش خود مسیر پیشرفت خود را با دست و دلبازی و هدیه دادن به دیگران و دور زدن قوانین مختلف آغاز می کند. او کم کم با یافتن اقبال عمومی از سوی مردم و سایر تجار اقدام به تأسیس یک شرکت سهامی با مشارکت هم صنفی ها و مردم می کند و رأسا مدیریت شرکت سهامی را بر عهده می گیرد، به نحوی که با تأسیس یک کارخانه و اشتغال هزاران نفر کار خود را توسعه می دهد. گورو در این مسیر در موارد متعدد اقدام به دادن هدیه های نامعمول با بهانه های واهی به مسئولان و صاحبان نفوذ در رسانه ها می کند و مسئولان رده بالای هند را با روشهای دغل کارانه با خود مهربان می کند، او حتی در این مسیر سالم ترین مسئولان کشور هند را نیز با زیرکانه ترین روش ها آلوده می کند، به نحوی که در بسیاری از امور از بخشش های مالیاتی، تخفیف در عوارض گمرکِ واردات، معافیت های صادراتی و رانتهای مختلف برخوردار می گردد، او با استفاده از رسانه هایی که برای خود یارگیری کرده است، رقبا را با تهمت و دروغ از مسیر خارج می کند، رقبایی که خودشان هم از همین روش ها برای مواجهه با رقبا استفاده می کردند.

فیلم گورو 

با افزایش مفاسد اقتصادی، گورو به تدریج توسط همان روزنامه که با آن موفق به دریافت مجوز و شروع به کار شده بود، مورد افشاگری قرار می گیرد و این افشاگری ها آن قدر به پیش می رود که موجب سکته ی گورو می گردد و در همان حال به دلیل همان افشاگری ها به دادگاه احضار می گردد.
گورو در دادگاه به بهانه ی سکته و مشکل در ناحیه ی حنجره کمترین صحبت را می کند و همسر وی به جای او آن هم به صورت بسیار محدود از وی دفاع می کند. در نهایت و در آخرین جلسه ی دادگاه، گورو در حضور خبرنگاران در حالی که آخرین دقایق دادگاه بود، برای صحبت 5 دقیقه وقت درخواست می کند. او از گذشته می گوید و این که چگونه از روستا به شهر آمد و چگونه برای شروع به کار به سد قانون هایی که او آنها را در خدمت صاحبان قدرت خواند، گرفتار آمد؛ او توضیح داد که چگونه سیستم او را مجبور به تخلف کرده است و این که واقعاً چاره ای جز تخلف نداشته است، و در عوض او با استفاده از سرمایه ای که با استفاده از این تخلف ها توانسته بود ایجاد کند، هزاران نفر را مشغول به کار کند و سهامداران فقیر را از فقر نجات دهد؛ او در این 5 دقیقه، نظر دادگاه را به خود جلب کرد و دادگاه برای تخلفات گسترده ی وی با کلی عفو و بخشش، تنها 5 سال حبس و مبلغی جریمه مشخص کرد و در پایان نیز فیلم صحنه ای را نشان می داد که او در حضور سهامداران و کارگران مشمول مهربانی و تشویق مردم قرار گرفته است.

فیلم گورو

سعی کردم فیلم را با همان نگاهی که سازندگانش می خواستند به بیننده منتقل کنند، نقل کنم و حالا می خواهم تحلیلی کوتاه و البته نه هنری بلکه اجتماعی و اقتصادی از این فیلم داشته باشم، و اصل این تحلیل را با چند سوال آغاز می کنم:
پخش این فیلم درست در زمانی که قرار است آخرین جلسات دادگاه های مفسدان بزرگ اقتصادی آریا (و بیمه) برگزار شود، آیا کاملاً اتفاقی است؟! آیا این فیلم به نوعی تبرئه ی مفسدان اقتصادی اخیر نیست که اتفاقاً از نمونه ی هندی خیلی هم بهترند و ملی تر و مذهبی تر و زحمت کش تر و روستایی تر و خودساخته تر؟! بالاخره تعدادی از مفسدان پرونده ی آریا حتی به جبهه رفته اند و برای کشورشان جنگیده اند، متهمان پرونده ی آریا هم کلی اشتغال زایی کردند و هم پولشان را از کشور خارج نکردند! تازه کلی هم در امور خیریه و مسائل فرهنگی و ورزشی و اجتماعی شرکت کرده اند!



پخش این فیلم سینمایی در ساعت 14:30 روز جمعه از شبکه ی سوم سیما که شاید بیشترین بیننده پای تلویزیون نشسته باشد، درست در آخرین جلسات دادگاه مفسدان اقتصادی آریا (و البته بیمه) با یک دوبله ی عالی از آقای مظفری و البته با هزینه ی زیادی که برای خرید این فیلم های هندی صرف می شود، کمی غیر تصادفی به نظر می رسد، خداوند ما را از تهمت زدن به دیگران حفظ کند، ولی سادگی بخرج دادن برای کسانی که برای فاسد کردن یک کشور با رشوه و مال حرام کافی هستند، را نیز صلاح نمی دانم.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   یکشنبه 91 خرداد 21   در ساعت 12:43 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

 
________________
______
__
 
بازدید امروز : [2] ، دیروز: [374] ، کل بازدیدها:[838708]

استفـاده از مطالب این وبـلاگـ، در وبگاه های دیگر، با ذکر منبـع و البتـه حفظ امـانت، بلامانع می باشد.