این پست ها و مقامها و فرصتهایشان برای خدمت به خدا و خلق تمام می شود؛ امروز روز کار است، فردا روز محاسبه، آری یوم الحساب نزدیک است، روزی که نیت و حرف و عمل را می سنجند، آن روز به تعداد رأی و طرفدار کسی نمی نگرند، آنجا طرفداران همه طلبکارانند. این جاست که به اشتباه و درست ما هورا می کشند، آنجا کسی از اشتباهات نمی گذرد.
اینجا با هر جمله ای، کسانی احسنت می گویند و آنجا با هر سوالی حسرت می خوریم. اینجا خودمان را از ریا مهربان نشان می دهیم و آنجا روی مهربانی را نخواهیم دید. هر نفسی که می گذرد چه در خواب و چه در بیداری، هر کلمه ای که می گوییم و یا می توانیم و نمی گوییم، هر قدمی که می نهیم یا نمی نهیم، هر امضایی که میزنیم یا نمی زنیم، هر انتصابی را ابقا یا ملغا که می کنیم، هر تعهدی که می کنیم و یا نمی کنیم، هر فرقی که می گذاریم یا نمی گذاریم، هر پوشاندنی که می کنیم یا نمی کنیم، روی هر سفره ای که بنشینیم یا ننشینیم همه و همه و همه محاسبه می شوند آن طور که "مثقال ذره خیرا یره او مثقال ذره شرا یره" و امروز کت و شلواری هست و آن روز نه! و امروز عطری هست و آن روز نه! و امروز هوادارنی هستند و آن روز نه! و امروز بودجه ها هست و آن روز فقر! امروز زیرپا هواپیما و کشتی و ماشین و آن روز غل و زنجیر! امروز فرصت کار است و آن روز نه! امروز فرصت وفای به عهد هست و آن روز نه! امروز نزدیکان پایمان می ایستند و آن روز نه!
امروز هر کسی که جایگاهی دارد و یا هر کسی که جایگاهی کسب می کند، بداند که اگر برای دنیا پُستی و میزی و صندلی را اشغال می کند، سخت پشیمان خواهد شد و هر کس که به خاطر آخرت وارد هر جایگاهی می شود بداند که دام گسترده است و شیطان در کمین! پس بترسیم و بترسانیم، تقوی بورزیم و بورزانیم، اکنون هنوز فرصت هست و فردا روز حسرت است.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91 خرداد 30 در ساعت 1:9 عصر بدست سیاوش آقاجانی
ما همه مأموریم که خود را آماده کنیم، بسازیم و آن گاه که خوبی را در وجودمان پروراندیم، آنگاه است که مبعوث می شویم به اینکه دیگران را به خوبی بخوانیم و از بدی برانیم. پیامبر اکرم بخشی از عمرش را صرف خوب شدن کرد و کسی از او جز خوبی ندید، او خوبی را در عبادت و اطاعت از خدا معنی کرد و در خلوت وجود خود را ساخت و پرداخت، او وجودش را آنچنان شفاف کرد که خداوند این وجود را به همه رحمت دانست، او اینچنین رحمت جهانیان شد. او مبعوث شد تا همه را به خوبی دعوت کند. او مبعوث شد تا همه را نجات دهد. او خودش را نجات داد و البته تمام سعیش را کرد که همه را نجات دهد مگر کسانی که لجاجت ورزیدند که گمراه بمانند.
پیامبر مبعوث نبود که به گمراهی دیگران بی تفاوت باشد، او آنچنان بی تفاوت نبود که خداوند از در رحمت گاهی اورا از این همه دلسوزی نهی می کرد، آن طور که اگر کسی علم خدا را بر هدایت پذیری یا ناپذیری افراد مطلق نداند، به خطا رحمت پیامبر را اوسع از رحمت خدا می پندارد.
و اما ما نیز مبعوثیم! ما نیز به خود سازی و خوب سازی مأموریم و مبعوث و مبعوثیم که بی تفاوت نباشیم به گمراهی و هدایت دیگران. مبعث فقط عید رسول خدا نبود، مبعث عید ماست چون هدایت ما را با بعثت بهترین بنده و دوست خدا همراه کردند. مبعث عید ما بود چون همو که زعیم ماست بهترین دوست خدا نیز هست. چون همو که ولی ماست، رحمت بر تمام جهانیان است. و اما مبعث عید ماست چون ما نیز مبعوثیم، ما مبعوثیم به بندگی، ما مبعوثیم به بی تفاوت نبودن، ما مبعوثیم به اصلاح، ما مبعوثیم به هدایت، ما مبعوثیم به مهربانی، ما مبعوثیم به این که حتی بر گمراهان، دلسوزانه چراغ هدایت باشیم، ما مبعوثیم که حتی دشمنی مان رنگ خودخواهی نداشته باشد و خدایی باشد، ما مبعوثیم که خاکروبه ی گمراهان را تحمل کنیم و هدایت شان را کمین بنشینیم. ما مأموریم که اگر کسی را به معروف می خوانیم، محبت مان مسحورش کند، خیرخواهی و انتقام گیری ما هر دو در بنده گرفتن برای خداست، ما دلمان برای کینه ساخته نشده است، آنچنان که پیامبر را دل زکینه پاک بود. بعثت برای ما یعنی روی نگرداندن از مردم، یعنی نشستن روی خاک و خاکی شدن، بعثت ما یعنی که بی کینه بودن را در خانواده ات بپرورانیم، بعثت برای ما یعنی مهربانی و هدایت را به هم بیامیزیم، یعنی عاشقانه به جهان بنگریم، بعثت یعنی ای مردم! جهانیان! پیامبر ما همیشه زنده است، چرا که هدایتش پاینده است، پس به خدای او ایمان آورید و او را الگو بگیرید تا رستگار شوید.
مطلب مرتبط:مبعث، عیدیست جاری
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91 خرداد 29 در ساعت 7:38 عصر بدست سیاوش آقاجانی
این که فقط گلایه کنیم و از وضعیت حجاب بد بنویسیم بدون این که پیشنهاد و تحلیل ارائه دهیم نه منصفانه است و نه فایده ای دارد، تنها موجب پیشرفت وضعیت ناهنجاری ها و جسورتر شدن هنجارشکن ها خواهد شد. چندی پیش گفتم و بازهم می گویم که امر به معروف و نهی از منکر تنها با گروهی که در این زمینه تخصص دارند میسر است. برخورد مأمورانی که خودشان و خانواده شان میانه ای با حجاب ندارند، تنها بر اساس دستور مافوق است و باری به هرجهت، و نه تنها هیچ فایده ای ندارد که احتمالاً موجب تأثیر عکس هم می گردد. پیشنهاد من این است که انسان های دلسوز و باسواد در امر دین و فقه و البته امر به معروف و نهی از منکر و با استفاده از ابزارهای فرهنگی، هنری و البته در گام های بعدی قانونی و با رفتار قابل دفاع و غیر زننده وارد شوند و هیچ گروهی را دراین زمینه از طلاب مناسب تر نمی دانم، گروهی که اگر فیلم و بلوتوث شان را اگر یک بی حجاب دید به حجاب ترغیب شود، نه بشود بهانه ای برای شبکه های ماهواره ای.
اگر قرار باشد در سنگر امر به معروف و نهی از منکر روحانیون و طلاب پیشرو نباشند، ببخشید کجا قرار است پیشرو باشند؟!
اگر قرار باشد روحانیون و علمای عزیز در محرم و صفر و رمضان فرهنگ حجاب و عفاف را با بیان لین به مردم نیاموزند، پس کی این کار را می خواهند بکنند؟! اگر روحانیون و طلاب بخواهند به کناری بنشینند و میز را بر منبر ترجیح دهند و حرف و کتکش را بسیجی ها بخورند و یا این که گروه هایی که بویی از منطق و دین نبرده اند این مهم را بر عهده بگیرند، پس چه زمان قرار است به پا خیزند و لباس پیامبر اکرم را بر تن خود معنا کنند؟! اصلاً چرا حوزه وارد عرصه ی هنر نمی شود؟! چرا روحانیون و طلاب ما باید سال ها منتظر بنشینند تا سلحشوری متولد شود، بزرگ شود و درست تربیت شود و بعد بیاید و داستانی از یوسف بسازد و عفاف را بیاموزاند؟! ما توقع تشکل و کار برنامه ریزی شده و حتی تضمینی را در این زمینه ها داریم، اگر روحانیون ما از دانشگاه های هنر ما توقع چنین خدماتی دارند که هیچ! ولی اگر چنین انتظاری را از سربیرون کرده اند، همانطور که در حوزه شاخه های مختلف فرهنگی و دینی ایجاد کرده اند، توقع داریم در زمینه ی فرهنگسازی با استفاده از ابزار هنری وارد شوند و در زمینه ی امر به معروف و نهی از منکر دقیق تر نیرو تربیت کنند.
و اما دولت! دولت که مجری رسمی برنامه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است، دولت چه بکند؟! پاسخ مشخص است! چرا که تکلیف در قانون بیان شده است! ترویج فرهنگ دینی و عفاف و حجاب و مفاهیمی مانند غیرت با استفاده از ابزارهای هنری و رسانه ای اگر وظیفه ی اول دولت نباشد، پس وظیفه ی چه کس و چه مرجعی است؟! آیا این همه فیلم های سینمایی که در دولت های اصلاحات، غیرت را جنون معرفی می کرد، نباید خنثی شود؟! آیا عفت و حجابی که سال ها به عنوان نماد املیسم معرفی می شد نباید احیا شود؟! آیا این که دینداران انسانهای بی عقل و بی منطق معرفی شدند نباید با همان ابزارها به خوبی بلااثر شوند؟! دولت اگر نمی تواند وضعیت حجاب را بهتر کند، آیا نمی تواند لااقل نگذارد بدتر از این شود؟! یعنی مثلاً همین حجاب درب و داغان رایج را لااقل حفظ کند؟! ما نمی خواهیم دولت عزیز حجاب کامل شرعی را الزام کند اما اگر همینطور بخواهد به تنگ و نازک و کوتاه شدن ها نیز واکنش نشان ندهد، مطمئناً چیزی به اسم حجاب در جامعه تا چند سال آینده نخواهیم داشت. اکنون کارمندان خانم هم کم کم دارند مانتوهای محل کارشان را به بالای زانو ارتقا می دهند و لااقل این ارتقا را مانع شوند اگر ارتقا در حجاب را نمی دانند و نمی توانند.
صداوسیما هم که نمی تواند همین نیروی انسانی معدود ارزشی را زیر پرچم فرهنگ عفاف و حجاب گردآورد، فکری به حال مدیران خودش بکند، بالاخره تعداد انگشت شماری کارگردان و تهیه کننده و بازیگر داریم که هنوز عفت و حجاب و حیا را ارزش می دانند، نمی دانم چرا صداوسیما همین پتانسیل موجود را نیز هدر می دهد!؟ آیا این همه زیبایی که در عفت وجود دارد ارزش به تصویر کشیدن ندارد؟! که استفاده از هنرپیشه های بی حجاب را بهترین جلوه ی بصری برنامه ها فرض کرده اند؟! آیا بهتر نیست مسئولان گرانقدر سیما اینچنین در جذب و تربیت نیروهای متظاهر، ریاکار و ضدانقلاب در درون خودشان و متعاقباً در جامعه نکوشند؟! کسانی را می شناسم که اکنون ضدانقلاب و ضدولایت فقیهند و در سیما، خانه که چه عرض کنم، لانه کرده اند و مستقیم و غیر مستقیم در خدمت فرهنگ غرب گام می نهند، کارمندان و هنرپیشگان و مجریان محجبه ای که کافی است یکبار در خیابان ببینیشان تا جایگاه حجاب را در تلویزیون این مهمترین رسانه ی کشور بشناسی!
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 خرداد 28 در ساعت 2:20 عصر بدست سیاوش آقاجانی
آیا مشکل کشور همین دو تار مو است؟!
آیا مشکل کشور همین صد تار مو است؟!
آیا مشکل کشور همین چند میلیون تار موی مش کرده است که از پشت و جلوی سربانوان عیان شده اند؟!
آیا مشکل کشور همین آستین های کوتاه و تازده ی مانتوها تا آرنج است؟!
آیا مشکل کشور همین ساقهای برهنه است که از شلوارهای کوتاه و دامنهای چاکدار بیرو زده اند؟!
آیا مشکل کشور همین چند تا شکاف طولی مانتوهست که تا خود کمر کشیده شده اند؟!
آیا مشکل کشور همین گوشواره و گوش و گردن و سینه ریز و گردن بند و پایین تر از آن است که عیانند؟!
آیا مشکل کشور همین مانتوهاست که از پیراهن هم کوتاهتر شده اند و شلوارهایی که به رنگی بر بدن شبیهند؟!
آیا مشکل جامعه همین چند رنگ و چند قلم آرایش خانم های کشورعزیزمان است؟!
آیا مشکل کشور همین اختلاط هایی است که در آن نه حجابی وجود دارد و نه حیایی و نه عفافی و البته نه نظارتی؟!
آیا مشکل کشور همین مانکن هایی هستند که فکر و ذهن پسران و مردان و پیر مردان و پالب گورها را مخدوش و روحشان را مدهوش می کنند؟!
آیا مشکل کشور همین زنانی هستند که مردان را به دنبال خود می کشانند و آبرویشان را به زمین می فشانند؟!
آیا مشکل جامعه همین دختران و زنانی هستند که به خاطرچاک لباسشان به آنها تعرض می شود؟!
آیا مشکل کشور همین دختران و پسران بی حجاب و عفافی هستند که دلشان نمی آید تن به ازدواج بدهند و سن ازدواج را بالا می برند؟!
آیا مشکل افزایش طلاق ها ربطی به این مسئله دارد که زنان و مردان نامحرم در جامعه دل و قلوه می دهند و می گیرند و دیگر رغبتی به همسر تکراری خود ندارند؟!
آیا مشکل اشتغال مردان به وضعیت حجاب دخترانی که دل از کارفرمایان خود می برند و حقوقشان را صرف همان قیافه شان می کنند، ارتباطی دارد؟!
آیا مشکلات کشور هیچ ربطی به این شهوت شناور در جامعه دارد؟!
آیا بیشترین عامل تصادفات رانندگی که عدم توجه به جلو است ربطی به این نازک اندامان خرامان در خیابان دارد؟!
آیا مشکل کشور همین سرمایه ی کشور است که برای خرید عطر و لوازم آرایش گران و لباس های شب در روز، از کشور خارج می شود؟!
آیا خیابان متر کردن جوانانی که بعضاً کارجویایشان است، ربطی به صفای بی حیای خیابان ها وپارک ها دارد؟!
آیا مشکلات اقتصادی برخی خانواده به هزینه ای که با چشم و همچشمی صرف لوازم آرایش و مدگرایی و تنگ و کوتاه کردن مانتوها و مانکن سازی و برنزه کردن و ... ربطی دارد؟!
آیا افزایش آمار ایدز و بیماری های جنسی و مصرف داروهای روانگردان و محرک های جنسی و... ربطی به وضعیت پوشش ها دارد؟!
آیا افزایش آمار تجاوزات گروهی ربطی به وضعیت لباس ها و اختلاط ها و میهمانی ها (پارتی ها) دارد؟!
آیا کاهش سن بلوغ و روابط جنسی پرخطر زودهنگام در نوجوانان، ربطی به نازکی و بدن نمایی لباس ها دارد؟!
آیا اصلاً هیچ مشکلی در کشور به حجاب وعفاف ارتباط دارد؟!
آیا اصلاً مشکلات کشور ربطی به اجرای اسلام و احکامش دارد؟!
آیا توصیه کردن به حفظ حجاب در برابر توصیه کردن به انسانیت و دعوت به مکتب ایران هیچ اهمیتی دارد؟!
آیا اصلاً کشور مشکلاتی دارد تا ربطی به چیزی داشته باشد؟!
آیا مشکل اصلی کشور، مسائل فرهنگی و اقتصادی و تورم و بیکاری و مفاسد بزرگ اقتصادی و .... است یا نه مشکل اصل کاری است و این که باید همه روزی 100 بار بگویند که هیچ کس در رأس امور نیست جز کسی که از همه خدمتگزار تر است؟!
این نوشته اگر تند بود خرده نگیرید، احساس کردم دوتارمویی که رییس جمهور ایرادی بر آنها نمی دانست کمی بیشتر از دوتا تار شده است و شقشقیه وار از انگشتانم جست و واقعاً نمی دانم مرز این دوتا تار موی رییس جمهور کجا است و تا کجا را ایشان دوتار مو می دانند که پس از آن همان طور که از مردم می خواهند به بازار نروند از مردم دعوت به حجاب بکنند. نمی دانم تا کی ایشان منتظرند تا از عالمی دیگر عالمی بیاید و شاید انسانی کامل و فرهنگسازی کند و تا کی ایشان خودشان هم با این همه بودجه و دستگاه و اداره ی فرهنگی توصیه ای به زیرمجموعه ی خود در این مهم خواهند نمود! نمی دانم ولی کم کم احساس می کنم تا 3- 4 سال آینده کلاً مقوله ای به نام حجاب در اجتماع نخواهیم داشت، مگر فقط برای کسانی که حجاب را قبول دارند و البته احساسم این است که این همان مکتبی است که با عرفان نوظهور ایشان و مریدان و مرادانشان موافق است و یقیناً ثواب چنین مکتبی برای ترویج کنندگانش ذخیره و جاودان خواهد ماند!!!
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 خرداد 28 در ساعت 2:19 عصر بدست سیاوش آقاجانی
تقریباً دوسال پیش بود که مجلس با تصویب یک قانون اقدام به کاهش تعرفه ی واردات خودرو نمود که به دلیل عجز و لابه ی خودروسازان به مقام معظم رهبری، ایشان ضمن این که از مجلس خواست تا فرصتی دیگر به خودروسازان بدهند، لزوم افزایش بهره وری و کیفیت و در مقابل کاهش قیمت تمام شده ی خودرو را خاطر نشان کردند ولی هم اکنون با بیش از چند دهه از فعالیت خودروسازان داخلی و علی رغم این که شاهد توانمند شدن خودروسازان داخلی لااقل به اذعان خودشان و آمار فروش شان هستیم اما انصاف این صنف نسبتاً دولتی نه تنها برای مردم کشورشان بیشتر نشده است، بلکه همچنان این بازار انحصاری را محملی برای مکیدن خون مردم فرض کرده اند.
دیگر آن زمان که صنعت خودروسازی نمی توانست محصولاتش را در داخل بفروشد گذشته است، اکنون خودروهای ساخت داخل کشور در خارج از کشور به فروش می رسند و همین تولید کننده به قیمت فروشی کمتر از نصف فروش در داخل، در حال کسب منفعت است. اکنون دیگر آن زمان که صنعت خودروسازی را باید به مانند طفلی بزرگ می کردیم گذشته است، اکنون جوانی برنا شده است و این جوان برنا الان وظیفه دارد مردمی را که سالهاست تحملش می کنند را پاس بدارد. اکنون من نمی توانم بپذیرم محصولی را که در خاک کشورم و با دست و بازوی هم وطنانم ساخته می شود را به چند برابر قیمت مصرف کننده ی خارجی بخرم و احساس استحمار نداشته باشم.
شاید آن زمان که قیمت خودرو گران تر از همه جای دنیا بود، به این توجیه که در عوض قیمت سوخت از همه جا ارزان تر است می شد این احساس را نداشت اما اکنون که یک گام از سه گام آزادسازی قیمت سوخت برداشته شده است، انصاف نیست که قیمت خودرو همان قیمت زمان بنزین 100 تومانی باشد. انصاف این نیست که خودروسازی که به بهای منفعت و تجربه ی او سوار هر چه ساخته است شده ایم، اکنون به جای کاهش قیمت، به هربهانه ای دنبال افزایش قیمت باشد. اکنون که هر کوچه و محله و خانواده به خاطر ناایمن بودن محصولات همین تولید کنندگان که ابتدایی ترین ملزومات ایمنی روز دنیا را نیز آبشن معرفی می کنند، بی تلفات نیست، رسم جوانمردی این است که مجلس و دولت مطالبه ی رهبری از این صنعت را مورد بازرسی و نظارت قرار دهند، چرا باید در کشوری که رهبری تمام نهادهای خود را از نظارت مجلس مستثنا ندانسته است، صنعتی که با جان و مال مردم سروکار دارد این گونه به کنج امنی خزیده باشد و با کاهش و افزایش تولید، بازار عرضه و تقاضا و قیمت را به انحصاری ترین حالت دچار تنش نماید.
همین صنعتی که پول خودرو را چند ماه زودتر از مردم می ستاند، پرداخت پول قطعه ساز را چند ماه که بعضاً به سال هم می رسد، به تأخیر می اندازد و اینچنین است که صنایع خودروسازی جزء بحرانی ترین صنایع کشورند و حال این که بازار خودروسازان داغ ترین و انحصاری ترین و امن ترین بازار کشور است. گویی صنعت خودروسازی ما نمی خواهد و نمی خواهد و نمی خواهد اصلاح شود، این گونه این صنعت شده است یک نماد نامبارک از یک صنعت دولتی کشور که با بهره بردن از بزرگترین رانتهای کشور، بیشترین نارضایتی را بین مردم و حتی صنعتگران دیگر (به خصوص صنایع قطعه سازی) ایجاد نموده است، خواسته ی ما این نیست که خودروساز داخلی تحت فشار رقابت با محصولات خارجی نابود شود، اما انصاف نیست که حتی به حد توانش هم نخواهد به کام مردم گام بردارد.
اکنون این صنعت در حالی که از بنیه و توان رقابتی خوبی برخوردار است، با انحصارطلبی اش موجب شده است تا هم مصرف سوخت در کشور بالا برود، هم تعداد تلفات سوانح رانندگی ما دارای رتبه ی جهانی باشد، هم نارضایتی پنهان از وضعیت اقتصادی و نفوذ رانتخواران را بین مردم ایجاد کند و اینچنین به جای این که مردم ما از این صنعت قوی وطنی خود احساس غرورملی کنند، متأسفانه مورد تحقیر هستند.
امسال سال تولید ملی است و احترام به تولید ملی برای صنایعی که تحت واردات بی رویه محصولات مشابه در حال له شدن هستند، نباید ما را دچار دلسوزی نابجا برای کسانی کند که برای جان و مال مردم، آبروی نظام و امر رهبری هیچ احترامی قائل نیستند، وقت آن است که این صنعت برنا و تنومند که محصولاتش در چند قاره بازار دارد، یادگیرد که مردم کشورش از همه جای دنیا بیشتر قابل احترامند و این که حقی بسیار بیشتر از یک مشتری معمولی به گردن خودروسازان دارند.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 خرداد 25 در ساعت 8:10 صبح بدست سیاوش آقاجانی
شبکه ی یک سیما شروع به پخش سریالی به نام "راه طولانی" به کارگردانی رضا کریمی و بازی زیبای رضا کیانیان و افسانه بایگان نموده است، که از همه ی پدرومادرها، فرزندان و تازه عروس و دامادها دعوت می کنم تا این سریال را تماشا کنند. این سریال به اهمیت تعدیل و تنظیم مسائل اقتصادی خانواده و ایجاد تعادل بین دخل و خرج و مشکلات ناشی از عدم تعادل این دو می پردازد. اهمیت پرداختن به این مسئله آنجا مشخص می شود که بدانیم یکی از مهمترین دلایل این که بسیاری از خانواده ها دچار سردی و قطع روابط عاطفی و حتی طلاق می گردند، همین بی توجی به تنظیم و تعدیل توقعات و درجه بندی مسائل اقتصادی وحفظ جایگاه والای امنیت نهاد خانواده و اولویت دادن آن در برابر زیاده خواهی یا توقعات نابجای انفرادی اعضای آن است.
مطمئناً ساختن و نمایش چنین سریال هایی می تواند نقش به سزایی در حل مشکلات اجتماعی و خانوادگی داشته باشد که سیمای جمهوری اسلامی ایران باید با دست یازیدن به تولید بیشتر این نوع کارها، نقش خود را به عنوان سیمای ملی به نحو بهتری ایفا نماید و من در کنار انتقادات و دفاعیات خود از برخی برنامه های سیما، از ساخت چنین سریالی تقدیر و تشکر می کنم.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 خرداد 25 در ساعت 8:9 صبح بدست سیاوش آقاجانی
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91 خرداد 23 در ساعت 7:48 صبح بدست سیاوش آقاجانی
یکی از بزرگان که بعد از رهبری اصرار دارد خود را شخص دوم معرفی و اثبات کند و جایگاه پایین تر مقام های بعدی را هم شیرفهم شان نماید، در وبلاگ شخصی خودشان از سختی اجرای عدالت و مشکلاتی که در این مسیر به آنها برمی خورد گلایه کرده است و البته ضمن هم دردی با ایشان در خصوص اجرای عدالت، بحث را کمی جزئی تر بیان می کنم.
عدالت به بندی نازک تشبیه شده است که طی آن مسیر، کار هرکسی نیست. گام گذاشتن در آن و حفظ تعادل روی آن هر کدام مقوله ای است مجزا. چه بسا کسی گام اول را روی این بند گذاشته باشد و گام بعدی را نه! یافتن این راه اگر قرار باشد هر کسی خودش دنبالش بگردد بسیار مشکل است و حضرت علی (ع) است که میزان است. حضرت امیر المومنین به قول سایر معصومین میزان در روز جزاست.
اگر قرار باشد کسی عدالت را اجرا کند نمی تواند چشم از مسیر حضرت امیر بردارد. همین انرژی، زمان و هزینه ای که آقای احمدی نژاد و وزارت اقتصاد و مرکز آمار و ستاد هدفمندی و کل دولت روی این دهک بندی و خوشه بندی و جمع آوری اطلاعات و راستی آزمایی آنها و حذف یارانه ی برخی ها گذاشت، آیا با سیره ی حضرت امیر موافق است؟! آیا این عذابی که دولت به خودش و مردم در این زمینه چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ روانی می دهد ناشی از اجرای عدالت علوی است؟! آیا حضرت امیر بیت المال را بین همه مساوی تقسیم نمی کرد؟! آیا کسی هست که داستانهایش را نخوانده باشد؟!
روشن است که در سیره پیامبر اکرم و امیرمومنان، مالیات را متناسب با دارایی افراد می گرفتند ولی در توزیع آن بین همه مساوات را رعایت می کردند، این سیره ی حضرت علی (ع) است و یقیناً عادلانه تر از این وجود نداشته و نخواهد داشت و اصلاً بهتر بگویم کلمه ی عادلانه تری وجود ندارد عادلانه اش همین است که حضرت علی (ع) انجام می داده است و هر روش دیگری غیر عادلانه است، اگر حضرت علی را مظهر حق و عدالت بدانیم.
حالا مثلاً گیرم یارانه ی یکی-دو دهک حذف شد و دادیم به بقیه، آیا یارانه ی هشت-نو دهک دیگر مثلاً چقدر اضافه می شود؟! اگر دولت تمایل دارد سهم مردم بیشتر شود بهتر است کسانی را که به راحتی درآمدهای میلیاردی بدون پرداخت مالیات کسب می کنند را شناسایی کند و از آنها نیز مثل کارمندان و کارگران که قبل از این که حقوقشان را بگیرند، مالیاتشان را جرینگی از آنها می ستاند، مالیات بگیرد حسابی، این می شود عدالت علوی.
مثال دیگر این که آیا این که کارمندان تهران نشین را کلی هم از مزایای تهران نشینی و نزدیکی به وزارتخانه برخوردار بوده اند را با کلی امتیاز و افزایش حقوق و قول زمین و مسکن و وام به شهرستانها بفرستیم تا کارمندان شهرستانی از این همه بی عدالتی غصه بخورند، با سیره ی حضرت علی (ع) موافق است؟! که تازه بعد سختی های خودمان را در راه اجرای عدالت با ایشان مقایسه کنیم؟! آیا عدالت این نبود که به کارمندان شهرستان ها هم به اندازه ی تهرانی ها برسیم تا کارمندان تهرانی خودشان اصراری به تهران ماندن نداشته باشند و این که کارمندان شهرستانی هم هوس تهران رفتن نکنند؟! به چه دلیل همکار تهرانی من باید به اندازه ی حقوق من، فقط اضافه کار انجام نداده بگیرد و ناهار بخورد و یک روز هم تعطیل باشد و هر عید و عزایی هم پولی بگیرد و مزایای کارانه بگیرد و جنس تقدیمش کنند و کت و شلوارش به راه باشد و ...، آیا این عدالت است؟! آیا این عدالت است که همکار تهرانی حق انتخاب داشته باشد که هر جا می خواهد برود زندگی کند ولی همکار شهرستانی نه!
آیا تمام سختی هایی که در اجرای عدالت متحمل می شویم از خود عدالت است و یا از افراط، کج فهمی و خود محوری در این راه. آیا اینگونه افراط در اجرای عدالت، در نهایت به وانهادن اصل عدالت و یا انحراف کامل از آن منجر نمی شود؟! آیا وقوع بزرگترین مفسده ی اقتصادی تاریخ کشور می تواند ثمره ی اجرای صحیح عدالت باشد؟! آیا اگر از ترس این که نکند کسان دیگر خوب عدالت را نفهمند، فقط دو سه نفر را مظهر عدالت بدانیم و بقیه را با آنها میزان نماییم و همه را مکلف به رعایت این میزان ها تعریف کنیم عدالت اتفاق می افتد؟! آیا اگر حمایت همین مظاهر عدالت و دوستان نزدیک دولت اگر نبود، مه آفرید خان! اکنون بزرگترین متخلف اقتصادی کشور بود و یا نه! می توانست یک انسان فعال و موفق اقتصادی باشد؟! و البته اکنون که متخلف است باید محاکمه شود و هرکسی که به او کمک غیرقانونی کرده است نیز باید محاکمه شوند و این عدالت است، نه این که برخی این را هم از موانع اجرای عدالت بدانند.
بحث مهم دیگر این که هرکسی از ظن خود یار عدالت شده است. چه بسا همین گلایه در مورد سختی اجرای عدالت را ریاست قوه ی قضاییه داشته باشد که مثلاً نمی گذارند به برخی از دولتی ها چپ نگاه شود، چون خطوط قرمز معرفی شده اند و یا همین گلایه را مثلاً مجلسی ها داشته باشند که آقا چرا با سروصدا نظارت ما را بر وزرا مخدوش می کنند و یا همین گلایه را وزارت اطلاعات داشته باشد که اگر می گذاشتند .... و یا اصلاً بحث بسیار مهم دیگر، کسانی که باید عدالت را اجرا کنند اگر مکدر شده اند از سختی اجرای آن، مردمی که در این سوء اجرا دچار بی عدالتی می شوند چه باید بکنند؟! مثل ما بیایند در وبلاگشان بنویسند که مثلاً چرا بدون اینکه یارانه ی ما را اضافه کنند چرا قیمت نان و شیر را بالا می برند!؟ و یا این که چرا یارانه ی من را می خواهند حذف کنند و یا...! می ترسم روزی همین نوشته ها هم از سدهای اجرای عدالت تلقی شوند!
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 خرداد 21 در ساعت 12:44 عصر بدست سیاوش آقاجانی
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 خرداد 21 در ساعت 12:43 عصر بدست سیاوش آقاجانی