با توجه به افزایش آمار طلاق به نظر می رسد پرداختن به این مسئله و راهکارهای کاهش آن برای حیات جامعه ضروری باشد. ای کاش می توانستیم آمار دقیقی از دلایل طلاقها داشته باشیم ولی چون چنین چیزی نداریم به همان اطلاعات شخصی و تجربی می پردازیم و به همین دلیل مهمترین عوامل طلاق را به این شرح مرتب می کنم:
1- عدم درک صحیح از مقوله ی ازدواج و تفاوت های زن و مرد
2- مشکلات زناشویی
3- دخالت های نابجای اطرافیان
4- مشکلات شدید اقتصادی به خصوص به دلیل عدم همکفوی
5- بی عفتی، تنوع طلبی و خیانت
هیچ یک از عوامل فوق معمولاً به تنهایی نمی تواند یک ازدواج را به جدایی بکشاند ولی معمولاً با بروز یکی از این مشکلات و عدم رفع آن، مشکلات دیگری از آنها شیوع پیدا کرده و موجب می شود تا کم کم افق شوم طلاق در خانواده نمایان گردد.
به عنوان مثال، زن و شوهری که همدیگر را درک نمی کنند، بزودی مشکلات زناشویی نیز پیدامی کنند و یا مشکلات ناشی از درک متقابل کم کم به والدین منتقل شده و با تحریکات مسموم آنها مواجه می شوند و یا خانواده های دارای مشکلات اقتصادی شدید، کم کم دچار اختلافاتی برای نحوه ی اداره ی زندگی خود می شوند و همین اختلافات کم کم به تیره شدن روابط زناشویی نیز منجر می شود.
در بین تمام این مشکلات همانطوری که از نحوه ی مرتب کردن عوامل مشخص است، عدم درک صحیح از مقوله ی ازدواج و تفاوت های زن و مرد، در نظر من مهمترین عامل در بروز مشکلات خانوادگی است.
بسیاری از دختران و پسران، قبل از ازدواج با توقعات غیر منطقی و ایده آلیستی از همسر خود به زندگی مشترک وارد می شوند و در این توقعات اصلاً عوامل و مشخصات فردی و جنسیتی همسر خود را در نظر نمی گیرند. دختر توقع دارد، همسرش مانند پدرش، یک مرد بسیار آرام، صبور، دست و دل باز و پایبند به اصول و مبادی آداب باشد و پسر نیز از همسر خویش توقع دارد تا به مانند مادر دلسوزش برایش پرستاری کند.
درک غیر صحیح از مقوله ی ازدواج موجب می شود تا زن و شوهر ابتدا با توقعات نابجا از زندگی مشترک و همدیگر موجب دلخوری هم شوند و در مرحله ی بعد با عدم توان در دلجویی، موجب تشدید در کدورت می گردند. معمولاً دعواهایی که به دلیل عدم درک اتفاق می افتند به همان دلیل، حل نشده و حتی شدت نیز می یابند و با مرور زمان، زبان تفاهم نیز جایگاهش را به سکوت، طعنه یا دعوا می دهد و به تدریج تیرگی بر روابط زن و شوهر سایه می اندازد. اکنون سوال مهم این است که درک متقابل از کجا آغاز می شود؟
آیا فرزندان فی ذاته می دانند که بین جنسیت، تمایلات، علایق و حوائج زن و شوهر چه تفاوت هایی وجود دارد؟! پاسخ خیر است، فرزندان از زمان کودکی در خانواده به رفتار و تعاملات پدرومادر خود می نگرند، کودکان نگاه می کنند که پدر چه خدماتی را به مادر و مادر چه محبت هایی را به پدر ارائه می دهد. اگر پدر و مادر نتوانند به صورت عملی به فرزندان خویش نحوه ی برخورد با همسر را بیاموزند، کودک از کجا این مسائل را خواهد آموخت؟ پسران از کجا می فهمند که به همه ی گلایه ها و درددلهای زنان نبایستی پاسخ گفت و راه حل رائه کرد و فقط باید شنید؟! دختران از کجا می فهمند که چه وقت هایی بایستی مردان را تنها گذاشت تا به حالت عادی خویش بازگردند؟! فقط همین دو مسئله ی کوچک، درصد زیادی از دعواهای زندگی مشترک را ایجاد می کنند، تنها کافیست حین درددل زن، شوهر در مسیر نصیحت و یا ارائه ی راه حل قرار گیرد تا با یک زن خشمگین و درمانده روبرو شود و یا کافیست تا در زمانی که مرد به دنبال یک تنهایی کوتاه مدت برای بیرون آمدن از مشکل درونی خویش است، زن بخواهد دور و اطراف مرد را محاصره کند تا به حساب خودش به شوهرش کمک کند تا با یک مرد سرخورده و عصبانی مواجه شود.
برای شناخت اختلافات شخصیتی بین زن و مرد، نه تنها والدین بایستی یک الگوی رفتاری مناسب و نسبتاً شفاف و متناسب با سن بچه از خود ارائه کنند، بلکه بایستی استفاده از کتب روانشناسی و مشاورین خانواده را در دستور کار خود قرار دهند تا فرزندان شان نیز با این ابزارهای بسیار مهم و حیاتی بیگانه نباشند.
پدر و مادرها بایستی بدانند که اگر خودشان نتوانسته اند الگوی مناسبی برای فرزندانشان باشند، لااقل آنان را قبل ازازدواج به مطالعه ی کتاب هایی که امروزه به عنوان الفبای ازدواج از آنها یاد می شود ترغیب و حتی مجبور نمایند، از این نمونه کتاب ها می توان به کتاب های "مردان مریخی و زنان ونوسی" و "آنچه مردان باید در مورد زنان بدانند" و "آنچه زنان باید در مورد مردان بدانند" اشاره نمود، که به نظر حقیر در هر خانواده ای بایستی درکنار دیوان حافظ زینت بخش ظاهر و باطن خانواده ها باشند.
در انتها از دوستان مذهبی خواهش می کنم در صورتی که این کتب را مطالعه نکرده اند، فوراً آنها را به بهانه ی استفاده از کتب مذهبی و اکتفا به آنها رد نکرده و یا غیر ضروری اعلام نکنند، بلکه بدانند که این کتب حتماً از آن نوع حکمتی است که حضرت رسول تا چین رفتن را برای آموختن آن لازم می داند، چرا که می توانند به راحتی زندگی های زیادی را نجات داده و از متلاشی شدن خانواده ها جلوگیری کرده و بستر رشد و تعالی والدین و فرزندان و اجتماع را فراهم آورد.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ شنبه 91 فروردین 12 در ساعت 9:40 عصر بدست سیاوش آقاجانی
اگر چه حقیر در مطالبی که در خصوص حجاب و عفاف، فرهنگسازی، بحث مساجد و مسئولیت های روحانیون نوشته ام همواره بر مسئولیت و قصور دولت و مجلس و صدا و سیما و حوزه و روحانیت تاکید کرده ام اما انگار برخی دوستان که حامی ویژه ی روحانیون هستند، حوزه و روحانیون را مبراتر از این حرف ها دانسته و تمام تقصیر را به دولت و شاید هم با تخفیف صدا وسیما و مجلس مختوم می دانند و برای اثبات این مسئله نیز از یک روحانی برجسته پاراگرافی را حجت برای برائت تقصیر از تمام روحانیون می دانند.
حقیر به اهمیت و تأثیر گذاری روحانیت بسیار اعتقاد دارم و خلاف این را اشتباه و یا عناد می دانم و از طریق مصاحبت با روحانیونی مانند حاج آقا ضابط (رحمت الله علیه) و سید محمد انجوی نژاد عزیز به این مسئله یقین پیدا کرده ام.
این جانب نقش روحانیت را نه در انقلاب که قبل از آن نیز مهم و حیاتی دیده، و می دانم که این قشر وصنف عزیز در حکومت هایی که حتی علیه روحانیت اقدام و برنامه ریزی می کردند موفق عمل کرده و در جذب مردم به دین خدا و خنثی سازی ترفندهای مختلف بدون هیچ حمایت و امکاناتی از جان و مال مایه ی توفیق گذاشته اند.
در کشوری که مساجد، صداوسیما و حسینه ها و ادارات، پایگاه های روحانیون است چگونه می توان جایگاه سخت افزاری و نرم افزاری این قشرعظیم و عزیز را نادیده انگاشت. دوستان عزیز! حقیقتاً روحانیت نیز نیاز به ارتقا و برنامه های جدید و روز دارد، همانطوری که رهبر معظم انقلاب این تحول را در سفر قبلی شان به قم مورد تأکید قرار دادند.
باور کنید اگر تعداد و جایگاه ها و مناصب روحانیون را ده برابر کنیم ولی بر اثر بخشی و کارآیی آنها نیافزاییم اتفاقی در عرصه ی فرهنگ نخواهد افتاد مگر منفی! اگر ما هرچه روحانی تربیت کنیم به همان مقدار، پست در آموزش پرورش و نیروهای نظامی و انتظامی و نهادهای انقلاب از جهاد و کمیته امداد و ... تعریف کنیم و روحانیون مسجدی را نیز جذب آن نهادها کنیم و عملاً سنگر اصیل مجلس را خالی کنیم و مساجد ما تنها یکی دونوبت نماز یومیه ی جماعت و حتی فرادا در آنها برگزار گردد، چه معجزه ای در عرصه ی فرهنگ را باید توقع داشته باشیم؟! متأسفانه همچنان بیشتر بار فرهنگی مذهبیون کشور را همان منبری های قدیمی و مسجدی مانند حاج آقا پناهیان، انصاریان، فاطمی نیا و قرآئتی به دوش می کشند که دلسوزانه عرصه ی فرهنگ را بر مناصب و مقام های سیاسی و اجتماعی ترجیح داده اند.
و اکنون... متأسفانه مساجد جولانگاه برخی مداحان عقل گریز گشته است که جامعه ی جوانان مسجدی را به سمت شور و احساس صرف و برخلاف جهت شرع و عقل به پیش می برند. دوستانی که در مساجد به بهانه ی حب اهل بیت، این مظاهر عقل و عشق الهی، ارادت خود را با صداهای ناهنجار و ساب و اکو به اثبات می رسانند و پس از آن، جوانان جذب شده را به قلیانسراها برده و فکر و روحشان را تدخین می کنند و از خانواده هایشان دور. آیا این وضعیت مساجد تحولی در فرهنگ ایجاد خواهد کرد!؟ آیا جایگاه بزرگ، اصیل و قدیمی مسجد همان است که در صدر اسلام مورد تأکید در محضر نبی اکرم بوده است؟! آیا این وضعیت محصولی جز خالی کردن مساجد از روحانیون تمام وقت و منبری و فرهنگساز است؟! دوستان عزیز! پارسال یک روحانی جوان و اهل کار فرهنگی به مسجد ما آمد و پس از 5-6 ماه کارفرهنگی و به حرکت درآوردن مسجد محل، به دعوت سپاه یک بخش، سنگر مسجد را رها کرده و به سنگر سپاه پیوست! و حساسیت و اهمیت آن سنگر کجا و این سنگر کجا؟!
دوستان عزیز! من این اهتمام حوزه را برای جذب و تربیت و پرورش طلاب تحسین می کنم اما اگر این طلاب به عنوان محصولات حوزه در سبد مصرف کننده ی واقعی که همان اجتماع و جوانان است قرار نگیرند، عملاً چه چیزی را فتح کرده ایم؟!
دوستان من! حقیر این همت حوزه را که بر استقلال از دولت ها اصرار داشته، بسیار می پسندم و ترجیح می دادم، وجوهات شرعیه به جای این که خرج طلاب 40-50 ساله ی بعضاً چند شغله شود، صرف روشن کردن چراغ مساجد به نور روحاینت مسجدی گردد، تا روحانیون مسجدی ما را دغدغه ی معیشت نیازارد، اگر چه این وظیفه ی حوزه از مسئولیت دولت در این خصوص نمی کاهد و تکلیف ما نیز بقا بر پرداخت وجوهات شرعیه است.
در این مطلب قصد پرداختن به تقصیرهای متعدد سایر نهادها و قوا نداشته و نکند که این مسئله موجب شود که دوستان فکر کنند من جانب سایر نهادها و قوای مقصر را گرفته ام. دوستان عزیز! مدنظرتان باشد که اگر قرار است اصلاحی و تحولی انجام شود بدون تحلیل و ریشه یابی میسر نخواهد بود و تحلیل و نقد و انتقاد نیز ازیک دیگر قابل انفکاک نیستند. امیدوارم دوستان عزیز این مطلب را دلسوزانه بدانند و ستزجویانه پاسخ ندهند.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 10 در ساعت 8:14 صبح بدست سیاوش آقاجانی
16- ایجاد هماهنگی بین بانک مرکزی و وزارت خانه های اقتصادی با محوریت صنایع و صنوف: به منظور ایجاد هماهنگی اثربخش و کارا در بهبود وضعیت تولید، کار و سرمایه لازم است تا سیاست های پولی به نحوی برنامه ریزی و اجرا شود که پول واقعاً به سمت تولید و تولید کننده برود و هر گونه ورود پول به دست دلالان موجب افزایش تورم به خصوص تورمهای بخشی و بهم خوردن تعادل در بازار و فرار پول به سمت بازارهای کاذب می گردد.
17- اجرای کامل اصل 44: ادامه ی کوچک سازی دولت، اجرای اصل 44 و پرهیز دولت از ایجاد فضای رقابت بین بخشهای نیمه دولتی و شبه دولتی موجب تقویت بخش خصوصی و ایجاد انگیزه برای آن همچنین ازبین رفتن رانتها و مفاسد موجد در عرصه ی اقتصاد دولتی و افزایش بهره وری در تولید می گردد.
18- ایجاد فضای سالم کسب و کار: به نحوی که رانت خواری ها، قانون شکنی ها و رابطه بازی ها منجر به مفاسدی از نوع اخیر نشوند و این مهم انجام نمی شود مگر با گذر از مرحله ی شعارزدگی و ورود واقعی، بدون حاشیه سازی و با تمام قوای به مبارزه با مفاسد اقتصادی.
19- مدیریت منطقی بانکها: هدایت پول های سرگردان و سرمایه های در دست افراد غیر تولید کننده، به سمت تولید از طریق هدایت و کنترل منطقی بانک ها موجب می شود تا وضعیت های قبلی در فرار بانکها از سرویس دادن به تولید کنندگان و هدایت پول به بازارهای کاذب مانند مسکن تکرار نشود.
20- پرهیز از حاشیه سازی های اقتصادی و سیاسی: این گونه تنش های بی فایده تنها موجب بهم خوردن آرامش بازار و تولید کنندگان و حتی فرار سرمایه و نیروی کار متخصص می گردد.
21- خروج دولت از وضعیت انفعالی به فعال: پیش بودن دولت و مجلس در شناخت و خنثی سازی ابزارهای سیاسی و اقتصادی خارجی علیه واردات مواد اولیه و صادرات محصول و پرهیز از قرار دادن تولید کنندگان در شرایط انفعالی می تواند موجب شود تا تولید کنندگان فقط همتشان بر تولید باشد و تمرکزی بر حواشی، تحریم ها و سایر مشکلات نداشته باشند.
22- پرهیز از آسیب رساندن مصالحات سیاسی بر تولید، سرمایه و کار ملی: هماهنگ نبودن فعالان سیاست خارجی با وضعیت اقتصاد داخلی موجب می شود تا تولید کنندگان داخلی در اثر قراردادها و ملاحضات سیاسی ضربه ببینند لذا بایستی از توافقات یک طرفه ی اقتصادی و ضد تولید ملی با چین و سایر کشورها پرهیز شود.
23- فشار بر تولید کنندگان برای ارائه ی کیفیت و خدمات پس از فروش توأم: نداشتن کیفیت مناسب محصولات یا نداشت خدمات پس از فروش دو عاملی هستند که هر یک برای راندن مشتری ها کافی اند و این که هر دوی این مقولات توسط تولیدکنندگان نادیده انگاشته شود، به معنی ورشکستگی آن صنعت تلقی خواهد شد و به همین منظور بایستی حمایت از مصرف کنندگان به عنوان یک الزام از طرف دولت و مجلس دنبال شود و تنها در این صورت است که مصرف کنندگان علاقه ای برای خرید محصولات داخلی خواهند داشت.
24- ایجاد نهضت افزایش بهره وری انرژی: اگر چه طی سالیان اخیر بهره وری انرژی و استفاده از برچسب انرژی در تولیدات داخلی مورد تأمل قرار گرفته است اما همچنان مصرف انرژی بسیاری از محصولات تولید داخل بالاتر از استاندارد جهانی بوده و این مسئله در کنار هدف مندی یارانه ها و افزایش قیمت حامل های انرژی می تواند موجب کاهش علاقه به خرید این محصولات را داشته باشد و به همین دلیل ارتقای استانداردهای ملی در خصوص کاهش مصرف انرژی در صنایع به منظور ترغیب به خرید محصولات ملی بسیار ضروری و فوریتی شناخته می شود.
25- الزام ارگانهای دولتی، شبه دولتی و نیمه دولتی به سمت خرید محصولات ملی با کیفیت: متأسفانه هم اکنون اکثر ادارات و موسسات دولتی و شبه دولتی خود را به شدت به خرید محصولات خارجی از خودرو تا خودکار علاقمند نشان می دهند که با توجه به حجم و ارزش خرید این موسسات، ضربه ای بزرگ به تولید ملی، کار و سرمایه ی ایرانی تلقی می شود و زشت تر این که این ضربه از سوی قوای مختلف و مسئول کشور وارد شود.
26- ایجاد حمایت از تولید داخلی در برابر واردات به نحوی که موجب افزایش تورم نگردد: اگر قرار باشد از ابزار گمرک بیش از اندازه استفاده گردد تنها موجب خواهد شد که قیمت محصولات داخلی نیز بیش از اندازه بالا رفته و در صورت اصرار دولت بر نظارت بر قیمت فروش تولید کنندگان تنها بازار سیاه در کشور رونق بیشتری گرفته و خواه ناخواه موجب افزایش تورم در کشور و ایجاد یک حلقه در آسیب به تولید ملی می گردد.
27- کنترل سریع تورم و تلاش برای بازگرداندن سودهای بانکی: با توجه به افزایش نقدینگی در کشور به خصوص در اثر تسهیلات انبساطی در حمایت از تولید، ممکن است بسان سوابق گذشته تورم دچار رشد جهشی شده و تورم بالا و سود بالای بانک در یک تأثیر مشدد موجب فشار به تولید گردند و لذا نظارت دولت به عدم ورود تسهیلات حمایتی از تولید بیش از پیش احساس شده و دولت بایستی با کنترل تورم و بازگرداندن آن به میزان زیر 10 درصد سود بانکی را نیز به این حد کاهش دهد چرا که رقابت تولید کننده ی داخلی با تولید کننده ای که از تسهیلات با سود 2-3 درصدی استفاده می کند عملاً غیرممکن می نماید.
هر کدام از مواردی که در بالا به آن ها پرداخته شده است و مواردی که از قلم افتاده اند، می توانند به عنوان یک سرفصل در دستور کار گروه های تخصصی و مجرب قرار گیرند و مورد تحقیق و بررسی دانشگاه ها و مراکز علمی و دانشمندان ایرانی و دلسوز واقع شوند.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 فروردین 2 در ساعت 4:42 عصر بدست سیاوش آقاجانی
عصر پنجشنبه در جلسه ای با حضور نخبگان فرهنگی استان گیلان و استاندار، مواردی تحت قالب پیشنهاد و انتقاد مورد بحث فعالان فرهنگی و مذهبی قرار گرفت که اگرچه بعضاً جسورانه و تند و تیز بود ولی با سعه ی صدر استاندار گیلان سردار سعادتی مواجه شده و موجب ایجاد فضای بازی از مباحث کاربردی و عملیاتی در عرصه ی فرهنگ استان گردید.
دوستان فرهنگی مباحث زیادی را اعم از انتقاد به برخی انتصاب ها، توزیع بدوجه ها و بی برنامگی ها مطرح کردند و برخی دوستان نیز پیشنهاد هایی در جهت ارتقای ریز فرهنگ ها، بحث حجاب و عفاف، کار فرهنگی فراتر از محدوده ی صرف حجاب به خصوص محدوده ی گناهان لسانی و حمایت از نهادهای خصوصی فعال در عرصه ی فرهنگ داشتند که مورد استقبال استاندار و سایر حضار قرار گرفت.
اینجانب اگر چه وقتی برای صحبت نگرفته بودم ولی با توجه به عدم پرداخت مناسب به بحث مسجد و برخی مباحث مورد نظرم، عنوان مباحثم را طی نامه ی مختصری به مجری مراسم تقدیم کردم تا شاید برای بیان مشروحش در همان جلسه فرصت مناسبی در اختیارم قرار دهند، ولی ایشان به دلیل کمبود وقت، همان نامه ی چند خطی را برای حضار و استاندار خواندند که مشروحش را در چند سرفصل به شما دوستان عزیز نیز ارائه می کنم:
مساجد
مساجد از بدو تاریخ اسلام به عنوان پایگاه های فرهنگی و حتی فراتر از آن مورد اهتمام پیامبر اکرم و ائمه ی معصومین بوده است که نشان از ظرفیت بالا و الهی این نهاد اجتماعی و عبادی دارد. از یک سو ایجاد حرمت و احکام احترام آمیز برای مسجد و از سویی همّ اسلام بر اجرای عبادت های گروهی کارکرد فرهنگی مسجد را تقویت می کند. در آن زمان مسجد هم مدرسه بود، هم محل تعلیم و تهذیب بود و هم محل عبادت و هم محل جلسات مهم حکومتی که همه ی این ها اهمیت مساجد را در آن زمان به خوبی توجیه می کند. هم اکنون سالانه افراد زیادی به مناسبت های مختلفی مانند اعیاد و محرم و صفر و ایام الله انقلاب وارد مساجد می شوند ولی جذب نشده و از این فرصت برای نگهداری آنان استفاده نمی شود که این مسئله ریشه هایی دارد که واکاوی و حل آنها بسیار ضروری به نظر می رسد.
جایگاه فرهنگی و اجتماعی مساجد به دلیل افزایش نهادهای فرهنگی اعم از مدارس، دانشگاه ها، حوزه ها، کانون های فرهنگی، خانه های فرهنگ، حسینه ها و ... کاهش یافته و از جامعیت سابق تا حدودی نزول کرده است.
غیر از این مسئله موارد دیگری نیز موجب شده تا مساجد نتوانند جایگاه والایی را که در کتاب، حدیث و سنت برای آن معرفی شده، را کسب نمایند که آنها را بر می شمارم:
الف- بحث روحانیون مسجدی: اگر مساجد را پایگاه های فرهنگی بدانیم بایستی روحانیون مساجد را فرمانده های این پایگاه ها بشماریم. روحانیون مساجد با حضور مستمر در مساجد ضمن برپایی نمازهای جماعت، پاسخگوی احتیاجات دینی مردم بوده و سوالات شرعی آنها را جواب داده و وجوهات شرعیه ی آنها را جمع آوری کرده و به مراجع می رسانند، اما این حد جایگاه برای مساجد نمی تواند مطلوبِ یک پایگاه فرهنگی را متصور سازد، چرا که موارد زیر در بحث روحانیون مسجدی مورد غفلت قرار دارد:
1- روحانیون مسجدی عموماً با فعالیت مناسب فرهنگی در مساجد توسط ارگان ها شناسایی شده و مساجد به عنوان سکوی پرتاب این روحانیون عمل کرده و آن ها را به سازمان های دولتی و نظامی سوق می دهند که این مسئله به دلیل عدم تعریف نهادی مجزا برای سامان دهی مساجد و به خصوص حفظ معیشت روحانیون مسجدی اتفاق می افتد. اگر چه روحانیون ما نباید ثروت طلبی و مقام دوستی را در انتخاب شغل دخیل کنند، ولی توجیهات ارگان ها و الزامات کسب روزی برای امرار معاش، موجب می شود تا بسیاری از روحانیون علی رغم اعتقاد به اهمیت مساجد، پشت میز نشینی و ورود به عرصه ی اجرا را بر فرهنگ ترجیح دهند؛ یکی از توجیهاتی که موجب این اتفاق نامیمون و خالی شدن مساجد می گردد، این است که کار فرهنگی به عنوان کاردوم و حتی کمک خرج روحانیون جلوه داده شده و عملاً بسیاری از روحانیون ما خسته از کار اداری خود، صرفاً نماز مغرب و عشا را در مساجد اقامه کرده و بسیاری از مساجد به همین یک وعده نماز جماعت اکتفا می کنند.
2- روحانیون مسجدی با توجه یه نوع کار، عموماً روحیات خاصی را طلب می کند که با روحانیون اجرایی فرق می کند؛ روحانیون مسجدی بایستی خاکی بوده و خود را همسطح مردم عادی و کودکان و نوجوانان و جوانان قرار داده و با آنان رابطه ی صمیمانه برقرار کنند، روحانیون مسجدی اگر بخواهند کار فرهنگی انجام دهند، بایستی روحیات پرخاشگرانه را تحمل کنند تا در گام بعدی بتوانند، جوانان را جذب کنند. روحانیون مسجدی نبایستی فقط برای نماز به مسجد بیایند و یا فقط وقتی که مراسمی متولی دارد به منبر بروند، بلکه روحانیون مسجدی باید در مسجد مستقر باشند، برنامه ریزی، هدایت و بر اجرا نظارت داشته باشند و در عین حال با رده های سنی مختلف جلسات فرهنگی و مذهبی داشته و آنان را به اسم بشناسند و اگر چند شب به مسجد نیامدند سراغشان را بگیرند و همه ی این ها به روحانیون خاص برای مساجد با مشخصات روحی خاص، تربیت های ویژه و فراغت از کارهای دیگر نیاز دارد، که نشان از لزوم برنامه ریزی حوزه و دولت برای تربیت روحانیون ویژه ی مسجد و کار فرهنگی و حفظ شأن مالی و شغلی این روحانیون را دارد.
3- تأمین بودجه ی مناسب برای کارهای فرهنگی در مساجد یک نیازواقعی و غیر قابل انکار است و اگر چه بودجه ی مناسب به نظارت و برنامه ریزی و مدیریت های مالی محتاج است، ولی به نظر حقیر میل دادن بودجه های فرهنگی در سایر نهادها و سازمان ها که عموماً در این خصوص یا صرف نمی شوند و یا غیر اثر بخش مصرف می شوند به مساجد، می تواند بسیار مفید و موثر باشد. اصالتاً کارآیی نماز و عبادتی که در محل کار و تحت نظارت حراست و عوامل اطلاعات صورت می گیرد، بسیار پایین تر از عبادتی است که در مساجد و به میل و اراده ی مردم صورت می گیرد. هم اکنون به صورت سالانه در زمان های خاصی کلاس های مختلف فرهنگی، ورزشی و هنری درمساجد تشکیل می شود که به دلیل عدم بودجه ی مناسب نمی تواند موجب جذب موثر و دائم متقاضیان این کلاسها به مساجد و فعالیت های فرهنگی گردد.
ب- بسیج های مساجد: پایگاه های بسیج در مساجد می توانند در استفاده از شاخه های مختلف فرهنگی و هنری بسیج موفق تر از وضعیت موجود عمل کنند؛ متاسفانه هم اکنون پایگاه های بسیج مساجد که بایستی در جهت شناسایی و حمایت از نیروهای فعال فرهنگی و هنری مومن و به کارگیری و استفاده از آنها گام بردارند از این مهم جامانده اند و عملاً پتانسیل بالای موجود که در خود بسیج و شاخه های فرهنگی هنری آن موجود است، تحت الشعاع مدیریت شبه نظامی پایگاه های بسیج قرار گرفته است.
تأثیر جسارت و کارآیی فعالان فرهنگی، با موفقیت مسئولان اجرایی و اقتصادی
مستقیم می روم سر اصل موضوع، فکرش را بکنید که شما به خوبی بتوانید از مبانی انقلاب و اسلام دفاع جانانه انجام دهد اما وقتی ذهن مخاطب به خصوص (نوجوان و جوان) به سمت ناکامی های اقتصادی، اجرایی و سیاسی می رود، چه حسی نسبت به مباحث شما و خود شما پیدا می کنند؟! این جاست که میزان موفقیت فعالان اجرایی و اقتصادی اهمیت خود را در موفقیت کارهای فرهنگی نشان می دهد و ای کاش مجریان و مسئولان غیر فرهنگی به جای این که مستقیم به دنبال اجرای کار فرهنگی باشند، از فرهنگی ها حمایت کنند و خودشان با خدمت بیشتر در عرصه ی اقتصاد و عمران بستر مناسب را برای به ثمر نشستن فعالیت های فرهنگی فراهم کنند. فکرش را بکنید گشت ارشاد بخواهد در پیاده روها و خیابانهای پر از چاله و چوله رشت، بدحجابان را به حجاب هدایت کند، آیا این سخت گیری در کار مردم و سهل گیری در افتضاح مسئولان شهری یک معنای متوازن را در ذهن مردم ایجاد می کند؟!!!
حمایت از فعالان عرصه ی مجازی فرهنگ
علی رغم تأثیر به سزا و آشکار فعالان فرهنگی عرصه ی مجازی، اما متأسفانه این جهادگران بدون هر گونه حمایت و کمکی به فعالیت می پردازند که محرومیت از توان این فعالان در عرصه ی حقیقی محرومیتی است غیر قابل جبران برای عرصه ی فرهنگ؛ به نظر می رسد شناسایی و استفاده از نیروهایی که بدون هرگونه حمایت مالی و آموزشی، خالصانه در عرصه ی فرهنگ به خدمت می پردازند بتواند جایگزین مناسبی برای کم کاری و رکود فعالین بعضاً بدون حساسیت و صرفاً آمارگرا در این بحث باشد.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ شنبه 90 اسفند 27 در ساعت 8:39 صبح بدست سیاوش آقاجانی
امشب اخبار سراسری سیمای جمهوری اسلامی دو خبر را پخش کرد که مستقلا به آنها می پردازم:اولی مربوط به مراسم سوال مجلس از رییس جمهور بود که مدتها حجم زیادی از اخبار و حواشی را به خود اختصاص داده بود و البته حقیر هم تعداد کمی از سوالات را وارد می دانستم و طی نوشته هایی به آنها پرداخته بودم و با توجه به برخی دیگر از سوالات نابجا و زمان پرسش آنها، سوال از ریاست جمهوری را در این مقطع زمانی سیاسی ارزیابی می کردم.
آنچه که قبل از جلسه ی پرسش و پاسخ و حین جلسه دیدیم و شنیدیم طعنه های زشتی بود که تعدادی از نمایندگان مردم در مجلس و دولت به هم زدند و هریک با نشان دادن چنگ و دندان به یکدیگر سعی در اثبات در رأس بودن داشتند. مجلس برای اثبات بزرگتر بودن خود رییس جمهور را مورد سوال قرار داده و رییس جمهور برای اثبات بزرگتری خود نظارت بر قانون اساسی را علم کرد.
رییس جمهور نماینده ها را تحقیر و نماینده ها رییس جمهور را تضعیف کرد، دیگر اکنون همه هم رسم بازی را یادگرفته اند و هم رسم جر زدن را. دیگر آن ایرادی که به احمدی نژاد وارد می کردند و ما عاشق همان ایراد احمدی نژاد بودیم به او وارد نیست، همان ایراد که به زعم خودشان می گفتند احمدی نژاد رسم بازی را بلد نیست و صحنه ی بازی را بهم زد.
دیگر اکنون هیچ کدام از مسئولان از حاشیه فرار نمی کند دیگر همه عاشق حاشیه اند و اصل را وانهاده اند و فرع را تا انتها دنبال می کنند. یکی قانونی تصویب می کند تا طرف را دست و پابسته کند دیگری قانونی را اجرا می کند که می پسندد تا دیگر را ضایع کند و همین طور مردم منتظرند تا ببینند کی مسئولانشان دست از بازی ها و جرزنی های بچه گانه ی خود دست می کشند و رسم خدمت و امانت داری را بجا می آورند؛ دیگر هر یک دیگری را زیر سوال می برد، در حالی که خودش را کاملا مبرا می داند. هر یک می خواهد طرف مقابلش را به عذرخواهی وادار کند و یا وجهه ی او را نزد مردم با خاک یکسان نماید و در این میان عجیب ترین چیزی را که می توان تصور کرد این است که فردی حتی یک ایراد کوچک را به عملکرد خویش وارد بداند و حتی عذرخواهی کوچکی را حق مردم بشناسد. مسئولان ما متخصص شده اند تا سوال را با سوال پاسخ دهند و بگریزند از موقعیتی که عذرخواهی می طلبد، چقدر خوب بود در فرصتی که امروز پیش آمد لااقل رییس جمهور خانه نشینی را تکذیب نمی کرد و از محضر ملت عذر می خواست که البته این مشکل عذرنخواهی نه فقط در ایشان که در تمام مسئولان ما کم کم نهادینه شده است و آقای احمدی نژاد از آخرین مبتلایان به این بیماری به نظر می رسد. آخرین و البته شاید تنها عذرخواهی که از رییس جمهور خاطر دارم این بود که ایشان گفتند در خصوص شروع مسکن مهر دیر اقدام شد و باید زودتر اقدام می شد که ای کاش این روحیه ی مسئولیت پذیری، شجاعت و تواضع همچنان در ایشان برجا مانده بود.
و اما هر چه خبر اول برای من و شما عادی شده بود ولی خبر دوم که برایم بسیار عجیب و قریب و البته رشک برانگیز بود (که نمی دانم چرا فقط در یکی از اخبار پخش شد و در هیچ خبرگزاری دیگری نیز به آن اشاره نکرده است)، این بود که:
نخست وزیر چین به خاطر 9 سال عدم موفقیت در برنامه هایش از مردم کشورش عذرخواهی کرد. نمی دانم چه بگویم، فقط دوست دارم چند بار این تیتر را بخوانم و اشک بریزم، نمی دانم کسی هست که حس مرا درک کند یا نه! ولی افسوس می خورم از این که چگونه کسانی که حتی به خدا اعتقاد ندارند، از مردم شان چنان حیا دارند که مسئولان ما از خدایشان ندارند! باید دید که چگونه مسئول کشوری که در شدیدترین بحران های سیاسی و اقتصادی جهانی، با شتاب به رشد اقتصادی خود ادامه داده و به سرعت خود را به عنوان یک ابرقدرت جدید و مهم در معاملات و معادلات سیاسی و اقتصادی مطرح کرده است، این گونه در برابر ملتش کرنش کرده و عذر می خواهد تا مردم کشورش بدانند که حق شان بیشتر از آن چیزیست که برای شان مهیا شده است و به جای این که منتی گذارد برای موفقیت های کشورشان، برای ضعف های شان طلب بخشش نماید.
اگر چه نمی خواهم منکر زحمات و تلاش های مسئولان کشور باشم که قطعاً آنها را در بسیاری موارد شایسته ی تقدیر و تشکر می دانم، اما نمی توانم این مسئله را که مسئولان کشور عمدتاً خودشان را بی عیب معرفی کرده و در عین حال تمام مشکلات را به سایرین حواله می دهند را با هیچ صفت مثبت دیگری خنثی کنم و نادیده بگیرم.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90 اسفند 25 در ساعت 6:31 عصر بدست سیاوش آقاجانی