اکنون که این پست رو می گذارم واقعاً شرمنده ام، ولی چه کار کنم که سرعت اینترنتم خیلی مستضعفیه! دوستانی که پیام تبریک برام گذاشتید! واقعاً جبران این همه تبریک به صورت مجزا در توانم نیست ولی حقیقتاً از ته دلم قدردان محبت دوستان نه مجازی! که شما دوستان حقیقی ام هستم و پیشاپیش، سال جدید را به همه ی شما تبریک و تهنیت عرض می کنم. امیدوارم سال 91 نه زیر پرچم امام زمان در دنیای مجازی که در دنیای حقیقی در رکاب حضرتش با هم سلام و صلوات بگیم به محضرشون و خودمون. دوستان ان شاءالله سال 91 سال عزت اسلام و مسلمین و پیروزی مظلومین بر ظالمان و مستکبرین و سر بلندی اسلام و ایران و ایرانی باشیم. خداوند انقلاب ما را همچنان عزیز و عزیزتر بدارد و ما را در خدمت خالصانه به این ثمره ی عمل انبیا و اولیا و اوصیا و ائمه و انتشارش موفق نماید.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90 اسفند 21 در ساعت 9:36 عصر بدست سیاوش آقاجانی
می گویم چرا مجلس با دولت همکاری نکرد، این طرف می گوید نه این که دولت همکاری می کرد!
می گویم آری دولت هم با مجلس لجبازی کرد، آن طرف می گوید ولی مجلس شروع کرد!
می گویم دولت و مجلس هر دو باهم لج بازی می کنند، هر دو طرف باهم می گویند تکلیفت را روشن کن، یکی به میخ میزنی یکی به نعل!؟
می گویم هر دو در دام بازی های سیاسی افتاده اند، حقاً انصافتان کجا رفته؟ هر دو می گویند انصافاً کل حق نزد ماست!
می گویم دولت هم در جاهایی قابل نقد است، این طرف می گوید معلوم است توهم با جریان انحرافی که اصلاً ساخته ی توهم خودتان است در حال ستیزی!
می گویم باید دید که دولت در خیلی جاها خوب عمل کرده است، طرف دیگر می گوید معلوم است که توهم از جریان انحرافی هستی!
چند مثال از تاریخ انقلاب می زنم و می گویم معیار حال فعلی افراد است، از تأییدات و افتخارات چند سال پیششان دلیل می آورند که یعنی ما تا ابد کارمان درست است و منتقدمان باطل است!
می گویم قانون از همه چیز بالاتر است، باید قانون را مومنانه اجرا کرد، می گویند ما خودمان قانون ناطقیم!
به هردوی شان می گویم چرا به موقع اطاعت و حمایت از ولایت نمی کنید، هردو می گویند از شدت زیادی ولایت مداری!
می گویم این چه ولایت مداری است که نمی توانید از رفیق بازی یا مقام پرستی بگذرید، می گویند آن ها را هم برای اجرای ولایت مداری می خواهیم.
می گویم چرا کسی از مردم به خاطر اشتباهش عذرخواهی نمی کند، هر دو می گویند اگر عذرخواهی کنیم طرف مقابل طلبکار می شود و تازه ما اصلاً اشتباه نکرده ایم!
من مانده ام متعجب که چگونه می توان دم از قانون، ولایت، بصیرت، محبت، وحدت و دشمن ستیزی زد و این همه هم باهم مشکل داشت! دیگر گمان می کنم هرکسی از ظن خودش یار قانون و ولایت و انقلاب و نظام و امام شده است! متاسفانه معیار دوستان نفس خودشان شده است! تورم و اشتغال و نظارت بر اجرای قانون اساسی و سوال از رییس جمهور و استیضاح و انتقاد و همه و همه شده اند بلای جان مردم و کسانی که کم کم شأن خادمی خود را فراموش کرده اند به فکر مچ گیری و حال گیری و گیردادن هستند تا بعد از خارج کردن رقیب از گود، باخیال راحت به دنبال خدمتگذاری بروند!
خداوند به همه ی ما و مسئولان انصاف بدهد تا غیر منصفانه ننویسیم و قضاوت و عمل نکنیم، یقین دارم که انصاف می تواند تمام اختلافات را حل و مشکلات را قابل تحمل کند، پس در کنار دعا همدیگر را به انصاف دعوت کنیم بدون اینکه قصد محکومیت دیگران را داشته باشیم.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ شنبه 90 اسفند 20 در ساعت 10:8 صبح بدست سیاوش آقاجانی
پس از آرامش کوتاه مدتی که در فضای سیاسی ایران حین برگزاری انتخابات پرشور مجلس شورای اسلامی حاکم شد، بحث جنجالی سوال از رییس جمهور دوباره داغ شد و این بار با تعیین هیأت نظارت بر اجرای قانون اساسی از سوی رییس جمهور، دوباره بازار اختلافات و بحث های حاشیه ای رونق بیشتری گرفت. این هیأت همانی است که قبلاً دولت به اصطلاح اصلاحات می خواست تشکیل دهد و با مخالفت شورای نگهبان انجام نشد، شاید آن موقع اگر این هیأت تشکیل می شد، اصلاحاتی ها نیازی به فتنه 88 پیدا نمی کردند، چرا که اصلاً دولت وقت اصلاحات دنبال این بود که با افزایش اختیارات خود، اهرم های فشار بیشتری بر نظام داشته باشد و بتواند اصلاحات!!! مد نظر خویش را اعمال کند.
اکنون دولت احمدی نژاد نیز می خواهد به همان اهرم ها دست یابد و فارغ از این که این تصمیم اشتباه دولت در پاسخ به کدام تصمیمات لجوجانه مجلس بوده است خودش سردراز دارد که فعلاً محل طرح آن نیست و البته نمی گویم که قصد دولت از کسب این اهرم، برای فشار بر نظام است، اما هر چه هست این اهرم می تواند موازنه ی قوا را به کلی بین قوای مختلف برهم بزند و موجب تنش ها و اختلافات جدیدی گردد.
این که همه ی قوا بخواهند چماقی در دست داشته باشند تا در صورت لزوم در برابر قوای دیگر از آن استفاده کنند، هیچ تصوری جز انحصار طلبی ایجاد نمی کند، اگر قرار باشد قوه ی مجریه بر سایر قوا نظارت در خصوص رعایت قانون داشته باشد و از سویی مجلس هم بخواهد در برابر قانون شکنی رییس جمهور از اهرم استیضاح و سوال استفاده کند، نه تنها یک تناقض مسخره را ایجاد می کند، بلکه موجب افزایش تنش ها نیز خواهد شد که البته این کنش و واکنش ها تنها زمانی به حداقل خواهند رسید که عقلای قوا قدرت داشته باشند و افراد افراطی و ستیزه جو به حاشیه رانده شوند.
بحث دیگر این که اصلاً فرض کنید دولت آقای احمدی نژاد و دوستان خاصش هیچ نیت بدی از چنین اقدامی نداشته باشند، آیا تضمینی هست که دولت های بعدی نیز از این ابزار بر علیه مجلس، قوه ی قضاییه و حتی رهبری استفاده نکنند و با بکارگیری اهرم نظارت بر اجرای قانون اساسی، وظایف نظارتی دو قوه ی دیگر را تحت الشعاع قرار ندهد.
بحث دیگر این که ایجاد این هیأت در کنار اصرار بر در رأس نبودن مجلس هیچ نویدی جز افزایش تنش ها را ندارد به خصوص این که دولت جدید آقای احمدی نژاد بر خلاف دولت قبلی ایشان اصراری بر اجرای قوانین مورد اختلاف نداشته و مشاهده شده است که قوانینی را که قبول ندارد به راحتی بر زمین گذاشته و طبق سلیقه ی خود تصمیم گیری و اجرا می نماید که با این شرح، نظارت از سوی کسی که خود به قوانین احترام نمی گذارد نیز خود محل تأمل است.
بحث دیگر این که ورود دولت به این بحث، اگر چه شاید در تلافی اصرار بر سوال از رییس جمهور باشد ولی مسلماً گامی مثبت در جهت دوستی و همکاری با مجلس جدید تلقی نشده و موجب کمرنگ شدن فرصت جدید در اصلاح دوستانه تر امور خواهد شد.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90 اسفند 18 در ساعت 8:31 صبح بدست سیاوش آقاجانی
وقتی خود خاتمی رأی می دهد در واقع اقرار به کذب بودن تهمت تقلب می کند و وقتی مشاورانش طوری صحبت می کنند که این مشارکت مقدمه ای برای حضور مجدد در انتخابات بعدی است، یک مسئله را در ذهن متبادر می سازد، این که پس اکنون بهترین فرصت است تا هم تکلیف اتهام زشت و بزرگ ایشان به انقلاب مشخص شود و هم صلاحیت وی برای مشارکت در آینده ی سیاسی کشور تعیین گردد.
اکنون قوه ی قضاییه در اوج قدرت نظام و با خیالی جمع از پشتوانه ی عظیم مردمی می تواند به عرصه ی محاکمه ی علنی و منصفانه سران فتنه اقدام نموده و راه را بر فتنه گران آینده ببندد تا هر کسی که توهم خود بزرگ بینی دارد، خود را بزرگتر و مهمتر از نظام نداند و بی محابا به کلیت آن و به منافع کشور نتازد.پ
اکنون بهترین فرصت است تا سران فتنه زهر نمودن انتخابات پرشور و حماسه ریاست جمهوری 88 را تاوان دهند، همان انتخاباتی که به جای دشمن شکنی مورد سوءاستفاده ی دشمنان قرار گرفت، که اگر به فتنه منجر نمی شد شروع بهار تسلیم غرب و آمریکا در برابر ایران محسوب می شد، همان فتنه ای که تسلیم آمریکا و اسرائیل را 2-3 سال به عقب انداخت، همان فتنه ای که باعث شد 2-3 سال تحریم و فشار را مردم ما غیورانه تحمل کنند، همان فتنه ای که باعث شد خاطر خانواده ها و دوستان مکدر شود، همان گناهی که موجب پایکوبی کفتاران غربی دور آتش فتنه شد، همان فتنه ای که پرشورترین مشارکت مردم را سیاه ترین نقطه در تاریخ انقلاب کرد که البته به سرانگشتان مردم بصیر و ولایت مدار، به عنوان سفید ترین نقطه ی عزت ایران ماندگار گردید .
آری اکنون که امثال خاتمی هم بر میزان مقبولیت خود واقفند و هم بر کذب بودن اتهامات خویش مقرند و هم قصد ورود مجدد به عرصه ی سیاست کشور را دارند، بهترین موقع است تا در محکمه ی قانون محاکمه شوند تا اگر بی گناهند!!! به راحتی به فعالیت های سیاسی خود بپردازند و اگر فتنه گرند، مجازات فتنه که شدیدترین گناه است را درک نمایند.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90 اسفند 17 در ساعت 7:49 صبح بدست سیاوش آقاجانی
اگر امثال خاتمی رأی ندهند:
چگونه می توانند نشان دهند که به دموکراسی پایبندند؟!
چگونه می توانند مدعی تقلب شوند؟!
چگونه بنویسند: ?where is my vote
چگونه می توانند بعداً به عنوان یک فعال سیاسی سربلند کنند و لیست بدهند و نامزد بشوند و ...؟
چگونه می توانند توجیهی برای مشارکت مردم و تحریم نکردن انتخابات ارائه کنند؟
امثال کواکبیان و مطهری با رأی چه کسانی بر سرکار می آیند؟
پس چگونه ثابت کنند که هنوز نفس می کشند؟
شعارهای جامعه ی مدنی و دموکراسی و مردمسالاری و .... را چگونه توجیه کنند؟
آری، امثال خاتمی رأی می دهند:
حتی اگر دیگر کسی تهمت تقلب شان را باور نکند!
حتی اگر رأی دادن مجددشان موجب ناسزا از سایر ضدانقلاب ها باشد!
حتی اگر خائن خطابشان کنند!
حتی اگر دیگر رویشان نشود در چشم به قول خودشان خانواده های شهدای!!! فتنه نگاه کنند!
حتی اگر رأی شان به معنی اعتماد به نظام و انقلاب باشد!
حتی اگر رأی شان به معنی غلط کردن باشد!
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90 اسفند 14 در ساعت 11:15 صبح بدست سیاوش آقاجانی
متأسفانه در حالی که پدرومادرها تمام مشکلات فرزندانشان را اعم از تربیتی، اشتغال و ... به کسان دیگر حواله می دهند درحالی که هیچ نهادی به اندازه نهاد خانواده در تربیت کودکان موثر نیست. بزرگترین گناه پدر و مادرها در این اوضاع این است که نسبت به تربیت فرزندان حساس نبوده و فقط روی آموزش سرمایه گذاری می کنند، نه مسجدی نه منبری نه کلاس قرآنی و نه حساسیتی روی نماز و حجاب و احکام دین، مدام در کنار فرزندان به روحانی و دین داری و بسیجی و ... بدو بیراه می گویند و توقع دارند فرزندشان هم با خدا تربیت شوند و هم احترام به والدین را سرلوحه ی امور خود قرار دهند.
همین بس که ماهواره با تمام زشتی هایش برای کودکان و نوجوانان در خانواده ها رواج پیدا می کند؛ چون والدین نمی توانند از دلشان و هوای نفسشان بگذرند و بازی های کامپیوتری برای هر رده ی سنی در هر رده ی سنی مورد استفاده قرار می گیرد، چون نمی خواهند فرزندشان را از خودشان دلگیر کنند؛ حریم سنی فیلم ها در نظر گرفته نمی شود و مهمترین عامل این که پدر و مادر ایرادات و مشکلات و گناهان خود را توجیه می کنند، غافل از این که این توجیهات بدترین تأثیر را در تربیت کودکان خواهد گذاشت چرا که همین کودک یک توجیه کوچک و غلط را در مورد همان گناه و گناهان دیگر بکار خواهد گرفت و مسیر زندگی خود را با همین توجیهات ریل گذاری خواهد نمود و در آخر همین پدر و مادر که به من و شما و امثال ما می گفتند تربیت فرزندشان به خودشان مربوط است، می ایستند به دولت و حکومت و حتی خدا و پیغمبر ناسزا می گویند و یا تربیت زشت کودکشان را به روحانی و مدارس و تلویزیون و دولت و ... حواله می دهند.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ شنبه 90 اسفند 13 در ساعت 1:42 عصر بدست سیاوش آقاجانی
انتخابات عبرت هایی دارد که گذشتن از کنار آن ناسپاسی به آرای مردم به نظر می رسد، برخی درس های این انتخابات را تقدیم می کنم:
این آرا برای دشمنان ایران یک درس بزرگ داشت که اگر چه نیازی به توضیح ندارد ولی چون بیانش شیرین است بیان می کنم، بهتر است دشمنان این کشور و ملت، روی جدا کردن مردم از حکومت بیش از این سرمایه گذاری نکنند و قدرت و همبستگی ملت و انقلاب را بفهمند و از ضایع شدن دست بردارند.
این انتخابات برای ملت های آزادی خواه و دربند حکومت های دیکتاتوری یک درس مهم داشت که، انقلاب ایران نه تنها دچار بن بست نشده است، بلکه پرشورتر از همیشه در حال رشد، پیشرفت و قدکشیدن است.
این انتخابات برای دولت های تازه کار حاصل از بیداری اسلامی یک پیغام بسیار مهم داشت، این که سیستم حکومتی جمهوری اسلامی ایران در عین حال که یک نظام منحصر بفرد دینی است اما از دموکرات ترین حکومت ها نیز پایگاه مردمی اش مستحکم تر است و این برای دولت هایی که برای استقلال، آزادی، علائق و تفکرات مردم خویش اهمیت قائلند، می تواند یک الگوی کاربردی به حساب آید.
این انتخاباتی که پیر، جوان، زن، مرد، سالم و بیمار این چنین در آن مشارکت کردند یک پیغام مهم برای برندگان آن و سایر مسئولان دارد و آن پیام این است که مردمی که برای این انقلاب و فقط برای دادن یک رأی ساعت ها ایستاده در صف منتظر می مانند، به نظام و انقلاب خویش بسیار اهمیت می دهند و مبادا که در حراست از این انقلاب آن طور که شاید و باید مایه نگذارند و وقت خود را صرف منافع حزبی و شخصی خود نمایند و مانند فتنه گران و سودجویان مطرود و منفور همین مردم غیور شوند.
این انتخابات هر چقدر که پیام های زیبایی دارد، اما نباید پیام اشتباهی از آن برداشت کرد که این پیام اشتباهی که ممکن است برخی مسئولان برداشت کنند این است که مبادا این رأی ها را نشان و ناشی از رضایت مردم و خدمات خود بدانند، این مردم با این غیرت، نجابت و عظمت لیاقتی بسیار بیشتر از آنچه که دارند را دارند. مسئولان برای خودشان حق ندانند که با بی مسئولیتی، بی مدیریتی، بی دقتی و بی کفایتی، مردم را مظلومانه در کشاکش مشکلات تنها گذارند و نکند که باری باشند بر دوش مردم به جای اینکه باری برگیرند از پشتشان.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ شنبه 90 اسفند 13 در ساعت 7:58 صبح بدست سیاوش آقاجانی
پس از کسب جایزه ی اسکار توسط اصغر فرهادی برخی ها خیلی خوشحال شدند و به اندازه ی اعیاد بسیار مهم به یکدیگر تبریک گفتند که به دلیل موارد زیر که در فیلم مشاهده شد، به همه ی دوستان از ته قلب ... می گویم:
1- این که ایرانیان چه مذهبی و چه ملی، بدون استثنا به عنوان مردمی دروغگو در سراسر جهان پهناور معرفی شده اند.
2- این که ایران اصولاً به هزار و یک دلیل جای زندگی انسانی نیست.
3- این که ایرانیان از همان طفولیت ناچارند برای حفظ زندگی شان دروغ بگویند و این مسئله تقریباً از بدو تولد و حتی قبل از آن اتفاق می افتد! و هیچ تعجبی ندارد که بزرگترها هم اینچنین باشند.
4- با فرض این که وضعیت ایران اسفناک است، ایرانیان حتی نمی خواهند و شاید هم نمی توانند اوضاع کشورشان را اصلاح کنند و همه ی ایرانیان یا دچار بیماری دروغند و یا دنبال فرار از ایران و یا به بدبختی های خود احمقانه عادت کرده اند.
5- در ایران همه با هم درگیرند و می خواهند سر یکدیگر کلاه بگذارند و این کلاه گذاشتن از سر بدبختی، بیچارگی و اجبار است.
6- ایرانی ها باهم در گیرند چه در خانه، چه در مدرسه، چه در محل کار و کلاً همه از هم شاکی هستند.
7- تمام خانواده ها در ایران در درون مشکل دارند، نه فقط نادر و سیمین می خواهند از هم جداشوند، بلکه بقیه ی زن و شوهر های فیلم هم با این همه ظاهر سازی و دروغ باز هم نمی توانند باهم بسازند.
8- این سوال مهم مردم دنیا، که دوست داشتند بدانند وضعیت زندگی ایرانیان، بعد از انقلاب و تحمل این همه فشارها چگونه است؟ به خوبی با این چند کلمه پاسخ داده می شود: دروغ، فقر، جدایی، بدبختی و حماقت.
9- این فیلم در این اوضاع سیاسی دنیا تنها یک مفهوم دارد، این که مبادا! کشوری انقلاب اسلامی ایران را الگوی خود قرار دهد.
10- دنیا دراین فیلم به دو قسمت تقسیم می شود، ایران و خارج و البته که خارجی ها از ایرانی ها خوشبخت ترند و به همین دلیل خارجی ها با دیدن این فیلم، از این که ایرانی ها بدبختند و خودشان خوشبخت، خوشحالند و شاید این همان مسئله ای بود که اصغر فرهادی هم در حین گرفتن جایزه به آن اشاره کرد: در این لحظه هم مردم ایران و هم مردم جهان خوشحالند؛ احتمالاً چون که تنها این ایران است که درآن دروغ، زشتی، فقر، بحران های خانوادگی و ... وجود دارد!
11- اگر چه این فیلم ملت ایران را دروغگو، دعوایی، کلاه بردار و درگیر معرفی می کند، ولی با توجه به اعترف کارگردان فیلم به این که مردم ایران صلح دوست و اهل فرهنگند، تمام آثار سوء آن از بین می رود و به خوبی جبران می گردد!
12- این که سیاسی ترین شخصیت های کشورهای دشمن ایران به آقای اصغر فرهادی تبریک گفته اند، نشان دهنده ی این است که این فیلم اصلاً سیاسی نبوده و تازه توانسته است غبار مورد ادعای اصغر فرهادی که آن را سیاسی خواند را به صورت کامل از سیمای فرهنگی و تاریخی ایران بزداید!
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90 اسفند 11 در ساعت 8:54 صبح بدست سیاوش آقاجانی
حق انتخاب نخواستن دقیقاً برعکس حق انتخاب نداشتن
رأی ندادن، پاک کردن صورت مسأله است
هر رأی آگاهانه تیریست به قلب دشمن و هر رأی ناآگاهانه تیریست برای ترس دشمن
قطرات رأی در صندوق، سیلیست حین شمارش و سیلیست به گوش دشمن
هر رأی که در صندوق فرود می آید بسان یک بمب هسته ای بر سردشمن فرود می آید
شرکت نکردن در انتخابات، یعنی حق انتخاب خود را نخواستن و یا بی احترامی به انتخاب مردم
رأی ندادن ایرانی یعنی رأی ندادن به ایران
به هیچ کس رأِی ندادن یعنی هیچ کس را قبول نداشتن یعنی بدبینی یعنی خودخواهی
انتخابات را تحریم کردن یعنی حق انتخاب مردم را رد کردن یعنی شعور برای انتخاب کنندگان قائل نبودن
مدعیان دموکراسی که انتخابات را برنمی تابد از عجایب روزگارند
رأی دادن یا رأی ندادن، مسأله فقط این نیست، مسأله این است که حق انتخابی برای دشمن نگذارید
شرکت آگاهانه در انتخابات از نشانه های اصلی بلوغ است
کسی که رأی نمی دهد شجاعت پذیرش مسئولیت انتخاب خودش را ندارد
آیا گمان می کنید کسانی که درست انتخاب می کنند با کسانی که درست انتخاب نمی کنند در پیشگاه خدا برابرند؟!
حتی کسی که رأی نمی دهد نیز در تعیین آینده کشورش مشارکت کرده است، البته در تضعیفش
انسان های آزاده برای داشتن حق رأی می جنگند نه برای نداشتن آن
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90 اسفند 9 در ساعت 1:7 عصر بدست سیاوش آقاجانی
آقای مطهری در نامه ای که مرقوم فرموده اید، اظهارات آقای پناهیان و البته خودایشان و نظراتشان را باهم زیر سوال برده اید و البته این که شما توانسته اید یک نامه ی به ظاهر منطقی بنویسید، برای حقیر که واقعاً در برابر نام پدر بزرگوار شما حقیرم، بسیار جالب و عجیب به نظر آمد! این که شما که می توانستید به این راحتی نامه بنویسید و احتمالاً سخنرانی کنید و در باب ولایت فقیه، لزوم انتقاد به وی، امکان عدم اطاعت از وی و ... مطلب مودبانه و منصفانه بنویسید ولی نمی نوشتید واقعاً برای من عجیب است! مگر می شد باور کرد که در جامعه ای که فتنه های عملی انجام می شود و رهبر و نظام را نشانه می گیرند و باز هم تحمل می شوند، نتوان مباحثه های منطقی کرد!؟ و در حاشیه که فراموش نمی کنیم که این نامه را خطاب به طرفداران جبهه ی پایداری نوشته اید و شاید شما اینچنین اقدامی را از خرق عادت و در حفظ شأنیت مخاطب انجام داده باشید و گرنه یقیناً با الفاظ جانانه تری آقای پناهیان را مورد عنایت قرار می دادید که البته همین هم شایسته است!
آقای مطهری! خدا شاهد است که من هم کسانی را که بدون بصیرت و درک صحیح از شرایط زمان، فقط منتظر دستور مستقیم ولی خود هستند را نمی پسندم و اعتقاد دارم یک مومن بایستی کار خوب و بد را خودش با بصیرت و دین فهمی اش بشناسد تا ولی فقط برای ایجاد هماهنگی وارد عرصه شود و این را گفتم که شما و دوستانتان مرا نیز با چند لقب رد نکنید.
آقای مطهری! پاسخ اصلی نامه ی شما به عهده ی آقای پناهیان است، که ان شاءالله دریافت خواهید کرد، ولی به عنوان یکی از دوستداران استاد پناهیان، از شما چند سوال دارم و در ادامه چند مطلب دارم:
چرا در کشوری که می توان به راحتی و بالحن منصفانه و مودبانه هر انتقادی را انجام داد، شما این قدر به توهین و تحقیر و فحاشی پرداختید؟! آیا نمی توانستید از قلم و کلم خود استفاده کنید و مانند همین نامه در جهت بیان نظرات قبلی خود از منطق استفاده کنید!؟ و یا شاید شما عمداً علاقه دارید تا لحن و کلامتان مورد سوءاستفاده قرار گیرد!؟ آیا تا کنون و پیش از این، مشورت یا انتقاد دلسوزانه به رهبر را امتحان کرده اید که این چنین احساس خفقان می کنید؟! آیا تا کنون خواسته اید با امثال پناهیان یک مباحثه و یا مناظره داشته باشید و همین مباحث را علمی بیان کنید و اینان نپذیرفته باشند؟! آیا مقام بسیار بالاتری از این حد برای خود قائلید؟! آیا بیان مطالب تخصصی و انتقادی در جمع عوام را به جمع خواص ترجیح می دهید؟! آیا به کار بردن لفظ کوچکف برای کوچکزاده با مبانی فکری شهید مطهری هماهنگی دارد که بازهم لجوجانه بر آن اصرار می کنید؟! آیا قادر نیستید بدون توهین و تحقیر حتی یک نامه یا یک سخنرانی را به پایان برسانید؟! آیا شما که این قدر مدعی بحث نقد و انتقاد و انتقاد پذیری هستید تاکنون به خاطر توهین ها و تحقیرهایتان از کسی، حتی دوست زمان تحصیلتان عذر خواهی کرده اید؟!
آقای مطهری! درب کلبه ی محقر رهبرمان همیشه به روی امثال شما بازبوده و هست که این بار نیز آقای عماد افروغ در سیمای جمهوری اسلامی ایران همین حرفها را با آزادی زدند و جالب است که امثال شما که هیچ خط قرمزی هم ندارید، بیش از همه احساس خفقان می کنید. گویی شما به جای مواجهه ی مستقیم و صحبت رودررو، ناز را به نزاع همراه کرده اید و انتقاد را در رسانه ها به سلاح تبدیل؛ آقای مطهری! شادی دشمنان را در اثر بیان برداشت اختلاف در حکم حکومتی رهبر، با شادی دشمنان از سخنان باربط و بی ربط خود مقایسه می کنید!؟ آقای مطهری! شما به راحتی در تطبیق مصداق های تاریخی دچار اشتباه می شوید، زشتی انتقاداتی را که به امام حسن انجام شد و موجب تن دادن ایشان به صلح شد را درک نکرده و از آن جنس غرها را به انتقاد تشبیه می کنید؟! آقای مطهری! از شما که به مخالف خود که او هم یک حق رای مانند شما دارد توهین می کنید، انتظار نمی رود که گذشت، متانت و تحمل رهبر را در برابر اشتباهات، تندروی ها و مخاصمه های افراد و دولت های مختلف از زمان اصلاحات تا کنون را تشخیص دهد! آقای مطهری! من به شما قول می دهم اگر شما بتوانید از ادب و انصاف بهره بیشتری بگیرید بتوانید تندترین انتقادات را با کمی منطق داشته باشید و نه تنها محکوم نشوید، بلکه عزیز نیز بمانید.
آقای مطهری! من حقیر در این وبلاگ به حوزه، دولت، مجلس، قوه ی قضاییه، فرمانده های بسیج، مسئولان و مدیران مختلف و حتی روسای مستقیم خودم انتقاد کرده ام و در صورت لزوم بازهم خواهم کرد و در این انتقادات، واقعاً دلسوزی و ادب را مد نظر قرار داده ام تا نه تنها ذلیل نباشم که عزت نیز جایزه بگیرم. آقای مطهری! ما را متهم کرده ای که فقط سخنرانی های آقای پناهیان را گوش می کنیم که البته آن را هم گوش می کنیم ولی کلام و کتاب شهید مطهری به قول و فرمایش امام خمینی و امام خامنه ای برای ما حجت است و احتمالاً شما از میزان فروش این کتابها بیش از ما مطلعید و بهره مند.
آقای مطهری بحث ارجحیت ولایت بر عدالت را اشتباه برداشت کرده اید ما همه می دانیم که حضرت امیرالمومنین به مثابه ی میزان برای مومنین بیان شده است و نمی توان دنبال عدالت بود ولی تحت ولایت نبود که یقیناً یکی از توجیهات کسانی که در برابر ولایت می ایستادند تهمت به عدم عدالت بوده است و حال این که اگر به همان اطلاعات تاریخی خود که اگر بخواهید به یاری تان می آید رجوع می کردید، می فهمیدید که چگونه پیغمبر اکرم در بحث تقسیم غنایم و یا موارد دیگری ولایت را بر عدالت مقدم می کردند و این که عدالت همیشه در مساوات نیست و این ولایت است که تعریف می کند چه چیزی کجا باشد و این همان تعریف ولایت هم هست. البته ای کاش بدانید که خود عدالت نیز جزئی از ولایت خدا و رسول اوست و گرنه هر کسی بسان من و شما هم مدعی عدالت می شود! و حال این که عدالت را نمی توان از ولایت خدا و رسول و ولایت فقیه که همان ولایت رسول است جدا کرد.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90 اسفند 8 در ساعت 9:37 صبح بدست سیاوش آقاجانی