سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • + به بعضی ها باید گفت *نقد می‌کنی یا نق می‌زنی؟!*انتقاد کردن این است که شما یک نقطه‌ى منفى را پیدا کنید، با تکیه‌ى بر نقطه‌ى مثبتى که وجود دارد، آن نقطه‌ى منفى را نشان بدهید و مغلوب کنید.اما نق زدن یعنی آدم یک نقطه‌ى منفى را بگیرد، همین طور هى بنا کند آن را تکرار کردن.
  • + "آخوند خراسانی از آقای نخودکی خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی گفت: آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی ؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم. مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور نباید برنجم؟ اقای نخودکی گفت: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی. "
  • + دقت کردین !؟ قصه‌ها واسه ” بیدار کردن ” آدما نوشته شده اما ما واسه ” خوابیدن ” ازشون استفاده می‌کنیم !
  • + خدا نکند برسیم به جایی که برایمان* « از دست دادن »* از *« دست دادن »* عادی تر شود ...
  • + بیچاره *گل فروش* تنها کسی است که،وقتی با *گل* وارد خانه میشود همه *غمگین* میشوند...
  • + بوی *دود* می آید به گمانم جمـــــاعتی پای *دنــیــــــآی مجآزی* می سوزانند عمــــــــــر خویش را!!! مارو میگه هااا :(
  • + موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید. به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد! ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید. از مرغ برایش سوپ درست کردند. گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند. گاو را هم برای مراسم ترحیم کشتند! و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد!:)
  • + مو سر زمین بودم *با تراکتور* - بعد جنگ رفتم سر همو زمین *بی تراکتور *( عباس در آژانس شیشه ای )
  • + گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن! به رفتن ک فکر می کنی اتفاقی می افتد که منصرف می شوی… میخواهی بمانی، رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی! این بلاتکلیفی خودش کلــــی* جهنـــــــــــــــم* است
  • + دعای باران چرا؟ دعای صبر بخوان این روزها دلها تشنه ترند تا زمین خدایا کمی صبر ببار

دروغ بزرگ(نقش نیروهای امنیتی خانم، هنگام بازداشت ریگی در هواپیما

هفته نامه پنجره در پرونده اختصاصی خود با عنوان "ارتفاع پست" از چگونگی بازداشت ریگی این گونه گزارش داده است:

در فاصله 22 تا 23 فوریه (سوم تا چهارم اسفند) صفحه اطلاعات پرواز سایت رسمی فرودگاه دبی تنها مشخصات یک پرواز به پایتخت قرقیزستان را ثبت کرده است. قرار بود پرواز شماره QH454 ساعت 10 و 45 دقیقه سوم اسفند، از دبی به مقصد قرقیزستان صورت بگیرد؛ اما این پرواز با 3 ساعت و 19 دقیقه تأخیر و در ساعت 2 و 4 دقیقه بامداد چهارم اسفند از فرودگاه دبی انجام شد.

خبر سه کلمه بود: «ریگی دستگیر شد.» نیازی نبود گفته شود ریگی همان کسی است که سال 1384 با قتل ?? نفر از مسافران عبوری از محور زابل به زاهدان حادثه معروف تاسوکی را آفرید، لازم نبود توضیح داده شود این همان شروری است که شبکه العربیه تصاویر سربریدن سرباز ایرانی توسط همدستانش را جهانی کرد. یا حتی لازم نبود اضافه شود ریگی در سابقه شرارت شش ساله‎اش 282 کشته و زخمی و 23 اسیر را در کارنامه خود ثبت کرده است. خبر هرچه که بود فقط باید دوباره تکرار می‎شد تا احساس بهت از حس شعف تمیز داده شود: «ریگی دستگیر شد».
ایران برای این لحظه ثانیه شماری میکرد.

ریگی گذرنامه افغانی دارد و با همین گذرنامه هم در چند سفر خود به عربستان سعودی به بهانه انجام فریضه حج، با برخی نیروهای امنیتی عربستان سعودی و شخصیتهای وهابی دیدار کرده و مورد حمایت گسترده این دولت قرار گرفته است. در همین سفر اخیرش نیز که به دام مأموران امنیتی ایران افتاد با همین گذرنامه افغانی سفر می‎کرد. سال گذشته مأموران اطلاعاتی ایران در موسم حج، متوجه می‎شوند که سرکرده گروهک تروریستی موسوم به جندالله ظاهرا برای انجام فریضه حج به عربستان رفته است. براساس توافقنامه امنیتی بین جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی، مقامات اطلاعاتی کشورمان برای دستگیری شرور شرق کشور با مقامات سعودی وارد مذاکره می‎شوند؛ عربستان طفره می‎رود و ریگی از این کشور خارج می‎شود. مأموران امنیتی ایران ریگی را تا فرودگاه کشور مقصد – پاکستان - تعقیب می‎کنند، اما پوشش امنیتی نیروهای آمریکایی ریگی را از تور نیروهای امنیتی ایران خارج می‎کند. تور امنیتی نیروهای ایرانی در فرودگاه کراچی باز موفق نشد، چرا که ریگی در پارکینگ فرودگاه سوار خودرویی گرانقیمت و مدرن شد که دقیقا دو خودروی دیگر با همان رنگ و شماره پلاک از فرودگاه خارج شد و نیروهای ایرانی نتوانستند وسیله نقلیه اصلی ریگی را تشخیص دهند.

ریگی پیش از آن‎که شهرت پیدا کند، یک‎بار در زندان جمهوری اسلامی ایران بوده است. او نخستین ناهنجاری‎های خود را در سن 19 سالگی نشان می‎دهد، طلبه حوزه سراوان به‎علت مشکلات اخلاقی از آن‎جا اخراج و در چهارراه رسولی زاهدان، مشروبات الکلی و سی‎دی‎های مستهجن می‎فروشد، پس از آن به کردستان میرود و تحرکاتی را در آنجا انجام می‎دهد و اولین‎بار به‎وسیله دادستان ویژه روحانیت به‎مدت یک هفته بازداشت می‎شود. بعد از آن در محل تجمع اعضای قبیله خود به اظهارات ضدانقلابی و رفتارهای خشن و تند میپردازد و برای توجیه آن به ادعاهای دینی متوسل میشود. از اینجا بود که روحانیون وهابی و نفوذی منطقه او را شناسایی کردند و سرویس‎های امنیتی آمریکا و انگلیس پتانسیل لازم را در این یاغی که از تحصیلات کلاسیک هم برخوردار نبود، تشخیص دادند و روی او سرمایه‎گذاری کردند تا اولین حادثه معروفش را با گروگان‎گیری 9 تن از سربازان پاسگاه سراوان رقم بزند. او بعد از حادثه تاسوکی با نماینده مردم زاهدان - دکتر شهریاری - تماس می‎گیرد و اعلام می‎کند که زاهدان را به خاک و خون خواهد کشید و اجازه نمی‎دهد که هیچ شیعه و فارسی در استان بماند.

در جریان برگزاری انتخابات دهم قرار بود 15 بمب کنترل از راه دور را نیز در حوزه‎های اخذ رأی منفجر کنند، این عملیات‎ها با اطلاع نیروهای امنیتی ایران خنثی می‎شود تا این‎که 26 مهرماه یک عملیات انتحاری را در شهرستان سرباز انجام می‎دهد. این عملیات منجر به شهادت 41 نفر از اهالی شیعه و سنی منطقه پیشین می‎شود. سردار نورعلی شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه نیز در جریان این عملیات به شهادت می‎رسد. عملیات پیشین آخرین عملیات تروریستی عبدالمالک ریگی تا زمان دستگیری‎اش بود.

وزیر اطلاعات در جریان کنفرانس خبری‎اش برای این‎که «اشراف اطلاعاتی» نیروهای ایرانی را ملموس‎تر نشان دهد، تصویری از شرور شرق در 24 ساعت قبل از دستگیری‎اش را در مقابل دوربین‎های خبری می‎گیرد. این تصویر که ریگی را در یکی از مقرهای آمریکا در افغانستان نشان می‎دهد، 24 ساعت قبل از آن‎که پرواز دبی - بیشکک در بندرعباس بنشیند، توسط نیروهای اطلاعاتی ایران گرفته شده است. گفته میشود این عکس علاوه بر اینکه ضربه شستی به نیروهای آمریکایی است، عکسی یادگاری نیز تلقی میشود برای افسران آمریکایی که بدانند پروژه شکار از مقر اطلاعاتی آنها و با همکاری نیروهای نفوذی ایران در بین ایشان کلید خورده است.

ریگی برنامه‎ریزی می‎کند که از فرودگاه قرقیزستان به یکی از کشورهای اروپایی سفر کند. قرقیزستان به‎دلیل اوضاع اقتصادی بسیار نامطلوبش، زمینه مساعدی را برای فعالیت گروه‎های شبه‎نظامی با گرایش‎های طالبانیسم دارد.
شاید قرار بود ریگی در قرقیزستان و پیش از سفرش به اروپا با این گروه‎های تروریستی قرقیزستان مذاکراتی داشته باشد.

عملیات تعقیب و گریز ریگی از کویته پاکستان به کابل و افغانستان و از آنجا تا فرودگاه دبی ادامه پیدا می‎کند تا مساعدترین موقعیت برای دستگیری او فراهم آید. بهدلیل نگرانی از شنود و بهره برداری دشمن از ابزارهای الکترونیکی، هیچ پیام و کلامی با استفاده از رسانه های متداول تبادل نشده است. در فرودگاه دبی نیز یک تیم امنیتی اطلاعاتی ایران بدون برانگیختن هر نوع حساسیتی سوار پرواز دبی - بیشکک می‎شوند. ریگی به‎همراه نفر دوم گروه با نام کوچک حمزه و پنج محافظ قرقیزش نیز سوار هواپیمای خطوط «قرقیزستان ایر کمپانی» می‎شود. پرواز با 3 ساعت و 19 دقیقه تأخیر از فرودگاه دبی صوت میگیرد. 

گفته شده است تیم امنیتی ایرانی که متشکل از چند مرد و زن از سربازان انقلاب اسلامی بود، در تأخیر هواپیما نیز بی تأثیر نبودند. پرواز با تأخیر صورت گرفت تا مقدمات بعضی کارها در تهران، اصفهان، بندرعباس و زاهدان فراهم شود. این احتمال وجود داشت که ریگی برای پنجمین بار به دلایل امنیتی سفر خود را لغو کند، ولی چنین نشد. 

منابع تأیید نشده گفته اند: تماس تلفنی از دبی به بندرعباس دارای عبارتی با مفهوم ارسال ایمیلی به مقصد تهران بود و دقایقی بعد، جنوب کشور در وضعیت شکار قرار گرفت. مأموران امنیتی ایرانی با برخاستن پرواز هم فرودگاه دبی را ترک نکردند، چرا که احتمال بازگشت هواپیما به فرودگاه وجود داشت. 

مأموران امنیتی ایران می‎کوشند خلبان این پرواز را متقاعد کنند که بدون اطلاع به خدمه پرواز و مسافران، در فرودگاهی در مرکز ایران فرود اضطراری کند، اما با عدم تمکین وی مواجه شده و خلبان پس از تماس با دوبی رسما از فرود سرپیچی میکند. اینکه چرا فرودگاه دبی به خلبان دستور عدم نشستن داده است خود علامت سئوال بزرگی است که باید در آینده رمزگشایی شود. معمولا در اینگونه مواقع هواپیماها بهسرعت فرود می آیند. لاجرم دو فروند هواپیمای اف-4 نیروی هوایی ارتش اقدام به ره‎گیری هواپیما کرده و خلبان را مجبور به پروازی طولانی در آسمان کشور میکنند و درنهایت او به واسطه اقدام قهرآمیز شکاری های ارتش مجبور به فرود در فرودگاهی در بندرعباس میشود. با احتساب مدت زمان 40 پرواز تا بندرعباس بامداد چهارم اسفند بوئینگ 737 حامل ریگی و همراهانش در بندرعباس می‎نشیند. منابع غیررسمی نقل کرده اند عملیات بی‎حس کردن ریگی با چنان سرعتی از سوی یکی از خانمها انجام می‎شود که فرصت هیچ واکنشی را نه به او، نه به نفر همراهش و نه به محافظانش نمی‎دهد. از آن مهمتر ریگی وقتی متوجه تغییر احوال خود میشود که دستبند بر دست داشته است و مأموری مراقب عدم اقدام او به خودکشی بوده است. محافظان قرقیز او حتی فرصت تغییر مکان خویش را هم پیدا نکردند. «ریگی از نحوه دستگیری‎اش بهت‎زده شده بود» این سخن را وزیر اطلاعات در جریان کنفرانس خبری‎اش به زبان آورد. خبر دستگیری ریگی، دنیا را بهت‎زده می‎کند. دیوید میلیبند این اتفاق را نشانه اقتدار اطلاعاتی ایران میداند. بلافاصله پس از عملیات، هواپیمای بیشکک - دبی از بندرعباس بلند می‎شود. ریگی و همراهانش توسط یک هواپیمای اختصاصی ارتش به تهران منتقل می‎شوند. 

ریگی بر این باور بود، همان‎طور که بن لادن، به مرد نامریی دنیای تروریست‎ها تبدیل شده و «سیا» قادر به دستگیری او نیست، نیروهای اطلاعاتی ایران نیز نخواهند توانست مدل ایرانی بن‎لادن را دستگیر کنند. 

وزیر اطلاعات اشراف اطلاعاتی ایران به منطقه را در قالب این جملات توضیح می‎دهد که این شرور، علاوه‎بر ارتباط با سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، اروپا و اسراییل، با سرویسهای اطلاعاتی منطقه و برخی کشورهای اروپایی نیز در ارتباط بوده است. 

وی در آوریل 2008، با فرمانده ناتو در افغانستان نیز دیدار داشته که در این دیدار، فرمانده ناتو پیشنهاد بلوچستان بزرگ را به ریگی داده است. 

این فرمانده، همچنین عبدالمالک ریگی را به کمپ القاعده در کوه سرباز افغانستان برده است. این شرور همچنین در ماه ژوئن با هماهنگی و کمک انگلیس، به یکی از کشورهای اروپایی سفر کرده تا با گفتوگو با مسئولان این کشور اروپایی، نسبت به عملیات تروریستی و اهداف تروریستی در درون ایران مذاکراتی را بپذیرد



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   شنبه 88 اسفند 8   در ساعت 8:29 عصر   بدست توحیدی


افکار استحاله شده سید حسن خمینی

بسم رب الشهداء و الصدیقین

سید حسن خمینی حامی کسی است که این خزعبلات-1 را میگوید :
-این دولت یک دولت مستبد و دیکتاتور و فرعونی است .
-امروزجمع شده ایم تاهرکس راکه روحیه طاغوت گونه داردبه زیر بکشیم و ساختاردولت را تغییر دهیم.
-این موج سبز علیه دروغ ،قانون گریزی و سیاستهای کشور بر باد ده شماست و ان شاء الله پیروز خواهد شد.
-موج سبزسراسر کشور را فرا می گیرد چون ما دولت رمال و کف بین نمیخواهیم .سرنوشت ایران فقر نیست .
-شایسته مردم ایران نیست که امروز شاهد جامعه ای عقب مانده توسعه نیافته همراه با خفقان ومحدودیت ابتدای ترن حقوق و آزادی باشند.
-مانگران روندی هستیم که امروزدرکشوردرحال اتفاق افتادن است درداخل از این همه اطلاعات دروغ و این همه نابسامانی ها خسته شده ایم.
-اسرائیل فعلا در اولویت های کاری بنده نیست.
-چراباید به مظلومان فلسطین و لبنان کمک بکنیم .؟

سید حسنی که "شعار ننگ ما صدا و سیمای ما " رابا نوشتن نامهایی برعلیه پخش فیلم توهین و پاره نمودن عکس امام (ره) و همچنین برنامه "شاخص" سرمیدهد.
سید حسنی که دربرابر شعار نه غزه نه لبنان سکوت میکند
سید حسنی که درواکنش به حوادث روز عاشورا توهین به ابا عبدالله (ع) توهین به اصل نظام و انقلاب با رهبران فتنه بزم شام براه میاندازد .
سید حسنی که میداند عده ای منافق برای احیای مجدد سکولار یزم ، گروهک نهضت آزادی ،‌ و مشروعیت بخشیدن به اقدامات ضد انقلابی به عررصه آمده ،آنها نه تنها ارادتی به امام و خانواده اش ندارند ، بلکه در صدد بدنام کردن و به موزه راندن آموزه ها و آرمان های بنیانگذار جمهوری اسلامی و انتقام گیری از نظام ولایی هستند ،اما بازهم از آنها حمایت میکند .
سید حسنی که یادش نرفته وقتی پدر بزرگوارش سید احمد(ره) فرمودند هر کس ادعا کند خط امامی است ، اما از آیت الله خامنه ای پیروی نکند ، دروغ می گوید .اما با موسوی و خاتمی و موسوی خویینی ها نشست و برخاست میکند .


انتها نوشت:

سید حسنی که به حتم می داند، این افراد درمانده منافق که سرسپرده سردمداران مستکبر خارجی هستند و هیچ جایگاهی دربین مردم ایران ندارند ،در واقع مشکلی اساسی با اصل نظام اسلامی ،ولایت مطلقه فقیه و نظام ولایی که امام (ره) تشکیل حکومت اسلامی را لازمه اعتقاد به ولایت فقیه می داند ، دارند و شعار استقلال آزادی جمهوری ایرانی سر میدهند .اما همچنان بر حمایت علنی ازاین عده ، درامام جماعت بودن خویش -2برآنها اعلام میدارد.


پ.نون آخرش:
1-خزعبلات موسوی

2- کلیک کنید .
-جناب سید حسن خمینی ما با افکار استحاله شده شما چکار کنیم ؟؟.
همه میدونند شماهم بدونید که هر چه اعتبار و حرمت دارید، از جانب توجهات و هدایتهای امام (ره) و مقام معظم رهبری دارید.
-واقعا جای تاسف داره ازاینکه عده ای به نام امام (ره) و در بیتش همانهایی که امام (ره) ازخیانتهایشان ،دلش خون بود .دست به دست هم دادند و در برابر نظام و اسلام جبهه می گیرند.
ولی همه بدانند هیچ غلطی نمیتونن بکنند.

 



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   پنج شنبه 88 اسفند 6   در ساعت 8:22 عصر   بدست توحیدی


دلسوزان نظان از چه چیز می هراسند؟

از همان آغاز برنامه «دیروز، امروز، فردا» دو جبهه ی در دو سوی برنامه شکل گرفتند. در سویی تحسین ها و تشویق های غرور انگیزی بود که روح طراوت و سرزندگی را در ما می دمید و افق های آینده را برایمان شعف انگیزتر از پیش می نمود و در سوی دیگر انبوهی از یادداشت ها و اظهارنظر های تند و آمیخته با عصبانیت عده ای که نشان از یک هراس و دلهره ی عمیق داشت. در سویی عموم مردم و علی الخصوص جوانان و دانشجویان پرشور انقلابی و در جبهه ی مقابل بسیاری از به اصطلاح «خواص» و «نخبگان» علی الخصوص از نوع مردود و مشروط شده شان!

 «دیروز، امروز، فردا» برای تیم تهیه، برنامه ای متفاوت و خارق العاده نبود. همه ی ما مثل همیشه کار می کردیم با یک تفاوت آنهم اینکه میدانستیم اینبار نمی خواهم انقلاب و امام را از زبان کسانی روایت کنم که سال هاست هیچ نشانی از آرمان های روحیه بخش انقلابی ندارند. با خود و رفقا قرار گذاشتیم که اینبار تا آنجا که بتوانیم فرزندان حقیقی روح الله (ره) را به صحنه بیاوریم. همان ها که هنوز چرب و شیرین عافیت بی رمقشان نکرده و کلامشان تیری است که از صدر انقلاب بر سینه ی فتنه زده ی دوران امروزمان می نشیند.

 سال ها بود که می دیدم خاطرات تکراری و کلام بی روح عده ای از به اصطلاح «خواص» و«نخبگان» هیچ اتفاق مبارکی را در قلب پراز هیجان و روح آرمان طلب جوانان مان رقم نمی زند. چرا باید قسم می خوردیم که تا ابد خمینی کبیر در انحصار سیاسی عده ای بماند؛ بسیاری از اینان سال ها بود در اغلب بزنگاه های انقلاب مردود شده بودند و تنها و تنها به عالیجنابان چشم پُرکُن(نومانکلاتورا) و دور از مردم بدل شده بودند؛ یا دیگرانی که از تمام خروش انقلابی شان فقط چمدان های دیپلمات پر از ملاحظه ی سیاسی باقی مانده بود. چرا باید در بهمنی که می توانست به مراسم تدفین فتنه گران بدل شود، انقلاب را از زبان اینان روایت می کردیم. کدام نشان از حضرت روح الله(ره) بر شانه ی اینان باقی بود که اگر بود تا به این اندازه مخاطب نهیب های پیاپی خورشید امروز انقلاب قرار نمی گرفتند که بصیرت ندارید و منحرف شده اید.

هراس و دلهره ی جبهه ی دوم به آنجا کشید که زبان به شماتت و توهین گشودند که این «جوانان بی مایه» و «تازه به دوران رسیده» که هیچ سابقه ی انقلابی ندارند را چرا آورده اید؟! چرا از چهره های «باسابقه» و «وزین» و «شناخته شده» استفاده نمی کنید؟! و البته پشت این سوال این دلهره نهفته بود که «چرا انحصار تولید و توزیع خاطرات امام و انقلاب را از دست ما درآوردید؟!».

 

خانمی از شمال تهران با برنامه تماس گرفته بود و گفته بود من از هرچه «آخوند» و «ریشو» بود متنفر بودم تا اینکه دیشب بطور اتفاقی حرف های بی سابقه ی آن سردار بسیجی (سعید قاسمی) را شنیدم. گفته بود من نمی دانستم که انقلاب چنین انسان هایی هم تولید کرده است! نمی دانستم وقتی می گویند بسیجی مخلص یعنی چه؟! و با هیجان سخنان مفصلش را با این اعتراف به پایان برده بود که نگاهم به امام و حقیقت انقلاب از دیشب به اینسو مطابق آنچیزی است که از چهره و بیان آن سردار شنیدم.

 

یک هفته است که برنامه به اتمام رسیده است. حضور بی سابقه ی دست کم 50 میلیون ایرانی چشم بدخواهان را از حدقه در آورد؛ طعم شیرین اش بهترین هدیه برای مان بود... و خِتامُه مِسک

اما سایت ها و روزنامه های جبهه ی دوم هنوز از شماتت و توهین به این برنامه و مهمانان اش نایستاده اند! گویا این اتفاق اثری عمیق تر از حدّ تصورمان داشته است. از رهبرم آموختم که بگویم «این اتفاق هیچ ربطی به محاسبات و خواست ما ندارد؛ همه اش اراده ی خداست».

 

 

 

 

ضمیمه 1:

پیشنهاد می کنم متن کامل این مقاله را با عنوان «نومانکلاتورای ایرانی» نوشته ی دکتر مظفر نامدار بیابید و مطالعه کنید:

«  ...«چشم پرکنان» کسانی هستند که وقتی مردم با آنان روبرو می شوند به لکنت می افتند. هرگاه به عللی در جمع مردم حضور پیدا می کنند، مردم برای اینکه خوب آنان را بنگرند حتی کمتر پلک های چشم خود را باز وبسته می کنند تا چشمانشان آنان را سیر ببیند و پر شود و این بدان علت است که یا در میان مردم نیستند یا مردم گمان می کنند اینان غیر مردم هم طراز خود می باشند. واژه های: بزرگان نظام، سران نظام، بزرگان تاثیرگذار، دلسوزان نظام و امثال اینها در ادبیات انقلاب اسلامی شاید واژه های مناسبی برای تبیین موقعیت کنونی آنها باشد.

محدوده نومانکلاتورا قدرت است زیرا خود را یک طبقه رهبری می‌داند. آنها تلاش می‌کنند در هر دوره‌ای در قدرت خود را با سیاستمداران حرفه‌ای شریک سازند. از آن طرف آنها از سهیم کردن دیگران در کوچک‌ترین قسمت از قدرت سیاسی خویش به شدت دوری می‌جویند. فرمان دادن همان چیزی است که طبقه نومانکلاتورا را خوشحال و مسرور می‌کند. در قدرت عصبیت دارد، اعضای این طبقه جز به اصول الزام‌آور آمرانه شغلی خود به چیزی اهمیت نمی‌دهند.

اکنون ما وارد دهه چهارم انقلاب اسلامی شدیم و جمهوری اسلامی برای بقا و پیشرفت خود نیاز به یک بازنگری جدی در این زمینه دارد. وقایع انتخابات دهم ریاست جمهوری نشان داد که اخلاق طبقاتی و مفت خوری نومانکلاتورا علی الخصوص در حیطه قدرت و ثروت سیری ناپذیر است. این مسئله از انتخابات ریاست جمهوری استنباط میشود که تکوین طبقه خواص، تسلطش بر دیوانسالاری دولتی، عمل استکباری و استثماریش، ویژه خواریها، رانت خواری ها، افزون طلبی ها، امتیازاتش، سیاست های داخلی و روابط خارجیش همه و همه واقعیتی محسوس و بررسی آن ضرورتی انکار ناپذیر است. "نومانکلاتورا" یک طبقه انگل است و این طبقه نباید و نمی تواند در جمهوری اسلامی ایران حضور داشته باشد.

این طبقه برای ملت ایران بیش از آنچه که فراهم می آورد، تلف می کند. یعنی امتیازاتی که این طبقه از آن خود می داند بدلیل گرایش های انگلی، سهمی که از فرآورده های ملی در حوز? سیاست، اقتصاد وفرهنگ به خود اختصاص می دهد پیوسته رو به افزایش است ولی در همان حال سطح مشارکتش در تهیه این فرآورده های ملی روز به روز کمتر می شود.. در انتخابات دهم ریاست جمهوری این طبقه نشان داده است که بازدهی فرهنگی و اجتماعی آنها نه تنها به صفر رسیده بلکه سیر نزولی طی می نماید. ...   »

 

 

ضمیمه 2:

   این هم بخشی از نگرانی و ناراحتی همدلانه با طبقه ی فوق الذکر است:

.... صدرنشینان ساختمان شیشه یی صدا و سیما را بر عزم خود برای برخورد گزینشی با سخنان امام(ره) همچنان راسخ تر کرده است؛ نمونه آن مصاحبه شنبه شب صدا و سیما در تاریخ 17/11/88 با آقای فلاحیان بود. مجری برنامه که جوان کم سنی است شناخت درستی از امام و انقلاب ندارد. تو گویی ماموریت داشت از نقش مجری بودن خارج شود تا بتواند زمینه تحریف شخصیت امام خمینی(ره) و آیت الله منتظری را فراهم کند و امام را اهل تخاصم نشان دهد و ذهن و زبان گوینده را به سمت و سویی که می خواهد هدایت کند. خوشبختانه مهمان محترم چندان در دام سخنان کم مایه مجری نیفتاد و جلسه را بر اساس بینش خود به پیش برد، هر چند نقدهایی نیز بر سخنان ایشان وارد بود که در اینجا مجال طرح آن نیست....   



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 88 اسفند 3   در ساعت 5:55 عصر   بدست توحیدی


واما پس از فتـــــــــنه

راهپیمایی بی‌سابقه و تاریخی 22 بهمن امسال را می‌توان روز شکست کامل کودتا و پاسخ کوبنده ملت ایران به دروغپردازی‌های خائنان ودشمنان میهن اسلامی دانست. امروز که به یمن الهی گرد و غبار فتنه فرونشسته و برگ مهمی از تاریخ انقلاب اسلامی ورق خورده است، انتظار می‌رود فضای سیاسی و رویکردهای رسانه‌ای کشور به اقتضای شرایط جدید، روز آ‌مد شوند. درباره اقتضائات شرایط پس از خاموش شدن آتش فتنه، تذکر چند نکته ضروری است:

1-  مهمترین آسیب ملی طی آشوبهای 8 ماه گذشته، به «سرمایه اجتماعی» وارد آمد. جایی که ارتباطات، تعلقات و اعتماد شهروندان به یکدیگر و حاکمیت تعریف و تعیین می‌شود. امروز در شرایط پس از فتنه، بازسازی سرمایه اجتماعی، باید مهمترین اولویت فعالان سیاسی – رسانه‌ای کشور قرارگیرد. لازم است صاحبنظران این مقوله فعال شده و مسوولان سایسی – رسانه‌ای کشور را توجیه کنند و راه کار ارایه دهند. تجربیات کشورهای دیگر در بازسازی و توسعه سرمایه اجتماعی می‌تواند تبیین شود و بکار آید.

2- در جریان حوادث پیش و پس از انتخابات، متاسفانه بسیاری از دوستی‌ها پایمال و به کینه و دشمنی تبدیل شد. چه خوب است امروز تصمیم بگیریم از کسانی که در این جریانات از ما دلخوری یا خصومتی پیدا کرده‌اند و یا خدای نکرده سر مسایل انتخاباتی با آنها قطع رابطه کرده‌ایم، حلالیت طلبیده، همدیگر را ببخشیم و دوستی و مودت محکم‌تری بنا کنیم. البته کسانی که در این 8 ماه جنایت یا خیانت کرده‌اند نباید تطهیر شوند. این افراد باید محاکمه شده و سزای جنایت و خیانتشان را ببینند.

3- در جریان این 8 ماه، عده‌ای از هموطنان دچار صدمات روحی و جسمی شده‌اند. دلجویی ملی از خانواده‌های داغدار نباید فراموش شود. خانواده همه کسانی که در جریان این فتنه جان باختند باید شامل همدردی و محبت قرار گیرند و همه باید طوری رفتار کنیم که خانواده‌های داغدار، همه پسران و همه دختران ایرانی را فرزندان خودشان ببینند تا جای خالی عزیزانشان را کمتر احساس کنند. بدیهی است یافتن و قصاص جنایتکاران باید با جدیت بیشتری پیگیری شود و به نتیجه برسد.

4- در 8 ماه گذشته به اقتضای شرایط کودتا و فتنه که در کشورمان سایه انداخته بود، مجال نقد سازنده دولتمردان و حاکمان محدود شده بود و بسیاری از دلسوزان از ترس همنواشدن با فتنه گران و دشمنان خارجی، به خودسانسوری روی آورده بودند. چه بسا اگر این فتنه اتفاق نیفتاده بود، در ماجرای انتصاب آقای رحیم مشایی به معاون اول رئیس جمهور همچنین انتصاب معاون اول فعلی رییس جمهور و نیز در رای اعتماد به وزرا و مسایل دیگر، برخوردهای جدی‌تر و موثرتری با دولت انجام می‌شد. این فضای خودسانسوری باید شکسته شود و فعالان سیاسی – رسانه‌ای کشور باید با قصد قربت الهی و نیت کمک خالصانه و خیرخواهانه به مسوولان کشور، فضای نقادی و امر به معروف و نهی منکر از مسوولان را سالمتر از گذشته احیا کنند.

5- با شکست کودتا علیه رای ملت، بحث‌های انتخاباتی را باید تمام شده تلقی کرد اما انتخابات دهم هنوز تجربه‌ها و درس‌های زیادی دارد که گفته و بازخوانی نشده. درس‌هایی که عبرت آموختن از آنها برای پیشگیری از حوادث مشابه در انتخابات بعدی بسیار ضروری است. قانون فعلی انتخابات نقص‌های زیادی دارند که خود را در حوادث حین و پس از انتخابات نشان داد. مثلا رییس جمهوری که برای دور دوم وارد رقابت انتخاباتی می‌شود، چه محدودیت‌های رفتاری را باید رعایت کند یا اینکه عضویت اعضای شورای نگبهان در دولت که در قوانین فعلی ممنوع نیست، در اصلاح آتی قانون، باید ممنوع شود. همچنین تمهیداتی برای پیشگیری از تخریب نامزدها علیه همدیگر و پیشگیری از نقش آفرینی پول، عوامفریبی، خدعه و... در نتیجه انتخابات، ممنوعیت اعلام نتیجه انتخابات توسط نامزدها قبل از اعلام نتیجه رسمی و صدها تجربه درس دیگری که انتخابات دهم داشت. همه اینها باید بازخوانی شوند و برای استفاده مسوولان مربوطه روی کاغذ آیند و تحلیل شوند



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 88 بهمن 28   در ساعت 7:39 صبح   بدست توحیدی


عذاب اهانت کنندگان بقران کریم در عصر حاضر

جریانات و وقایع گوناگونی درتاریخ نقل شده که به وضوح، مبیّن عظمت قرآن کریم است، و کسانی که به این کتاب عزیز اهانت کرده‌اند، به بدترین وجه هلاک شده‌اند.

آنچه در ادامه خواهید خواند، مشاهدات افسر تُرک، از نزول عذاب الهى در هنگام وقوع زلزله ترکیه در سال 1999 میلادی است.


نشریه اردنى «شیحان» در تاریخ ششم دسامبر 1999، برابر با 16 آذر، در بخش خبرى خود اقدام به درج بخشهایى از سخنان عبدالمنعم ابوزنط، از نمایندگان اسلامگراى اردن نمود که در مسجد مصعب بن عمیر، در استان «مادبا» در رابطه با علت وقوع زلزله در ترکیه ایراد کرده بود.

به نوشته نشریه «شیحان»؛ عبدالمنعم در این جلسه سخنرانى به صراحت اعلام کرد که علت وقوع زلزله ترکیه، برپایى مجلس رقصى در یک پایگاه نظامى ترکیه، واقع در سواحل دریاى مدیترانه بوده که در این مجلس ‍ گروهى از ژنرالها و بلند پایگان نظامى اسرائیلى، آمریکائى و ترکیه‌اى حضور داشتند.

در اثناء این مجلس رقص و پایکوبى، یک نظامى عالیرتبه ترکیه‌اى، قرآنى را به دست گرفته و در حال مستى شروع به پاره کردن و پرتاب آن به زیر پاى رقاصه ها نمود و با نعره‌اى مستانه گفت:

- کجاست خدایى که قرآن را حفظ کند؟

نشریه صبح که این خبر را نقل کرده است در ادامه مطلب مى‌افزاید: به دنبال درج این خبر، مردم اردن در تماس با مسؤولان نشریه «شیحان» خواستار انجام گفتگوى نشریه با ابوزنط شدند تا این رخداد به صورت مشروح‌ترى بازگو شود.

عبدالمنعم ابوزنط در این گفت و گو به نقل از یکى از افسران مسلمان ترکیه که از حادثه زلزله، جان سالم به در برده است، اعلام کرد:

در مراسمى که به مناسبت بازنشستگى گروهى از نظامیان عالیرتبه ترکیه‌اى در یکی از پایگاههاى دریایى ترکیه بر پا گردید، تعدادى از نظامیان عالیرتبه اسرائیل و آمریکائى به همراه یک گروه از خوانندگان و نوازندگان مشهور اسرائیلى در مجلس حضور یافته بودند.

در اثناء این مراسم، یکى از ژنرالهاى ارتش ترکیه، از یکى از سرهنگهاى حاضر در جلسه درخواست قرآن کرد.

 سرهنگ پس از آوردن یک جلد کلام الله مجید، به دستور ژنرال ترکیه، مکلف به خواندن آیاتى از قرآن شد.

سرهنگ در آن جلسه شروع به تلاوت آیاتى کرد.سپس ژنرال ترکیه‌اى از او خواست تا به تفسیر آیات قرائت شده بپردازد. در این میان، سرهنگ به دلیل عدم آشنایى با معارف و معانى کلام وحى، از ترجمه و تفسیر آیات مزبور عذرخواهى کرد.

در این هنگام ژنرال ترکیه‌اى با عصبانیت در حالى که نعره مى‌زد: «کجاست کسى که این قرآن را نازل کرده و در کتابش گفته: ما قرآن را فرستادیم و ما آن را محافظت خواهیم کرد، بیاید و از کتابش دفاع کند؟» قرآن را از سرهنگ گرفته و شروع به پاره کردن صفحات و اوراق قرآن کرده و آنها را زیر پاى رقاصه‌هاى حاضر در مجلس ریخت.

«ابوزنط» در ادامه این گفت و گو اظهار داشت: سرهنگ حاضر در مجلس، در این هنگام دچار ترس و اضطراب شدید و به سرعت از مجلس خارج شد و خود را به بیرون پایگاه نظامى رساند.ناگهان مشاهده مى‌کند که عذاب الهى در حال نزول است.

این سرهنگ در توصیف آن واقعه وحشتناک مى‌گوید:

ناگهان نور شدید قرمز رنگى را مشاهده کردم که تمام فضاى منطقه را فرا گرفته و در یک لحظه دریا شکافته شد و همراه با انفجارى شدید، شعله‌هاى آتش به سوى آسمان زبانه کشید و لحظاتى بعد زلزله‌اى شدید منطقه را فرا گرفت.

اما نکته قابل توجه و تأمّلتر آن است که تاکنون گروههاى تفحص و تجسس آمریکا، اسرائیل و ترکیه‌اى نتوانسته‌اند اثرى از بقایای اجساد نظامیان خود از این پایگاه نظامى بیایند!

در همین حال سردبیر نشریه «شیحان» مى‌گوید:

اطلاعات دیگرى هم در این ارتباط وجود دارد که به برخى از آنها در نشریات ترکیه اشاره شده است.

در پایان این گفت و گو، شیخ ابوزنط در توصیف این سرهنگ ترکیه‌اى که از این عذاب الهى جان سالم به در برده مى‌گوید:

سرهنگ مذکور که داراى تحصیلات عالیه مى‌باشد به جهت حفظ جان خود و رعایت مسائل امنیتى و ترس از حکومت لائیکها، حاضر به معرفى خود در محافل عمومى نشده است. در عین حال، افراد آگاه و مطلعى که به این پایگاه نظامى رفت و آمد داشته‌اند مى‌گویند:

تعداد نیروهاى حاضر در این پایگاه اعم از سربازان، گارد حفاظت، فرماندهان و گروههاى رقاصه، حدود سه هزار نفر بوده‌اند که تمامى آنها در میان شعله‌هاى عذاب سهمناک الهى معدوم شده‌اند.

شیخ ابوزنط سخنان خود را با قرائت آیه‌اى از کلام وحى به پایان برد که فرمود:

«وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً»؛(اسراء:16).

یعنی: و هنگامى که بخواهیم شهر و دیارى را نابود کنیم، نخست اوامر و دستوارت خود را براى «مترفین» (ثروتمندان مست شهوت و مقام) آن شهر، بیان مى‏داریم، سپس هنگامى که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم مى‏کوبیم.

منبع: کتاب «عبرتهای تاریخ».



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   یکشنبه 88 بهمن 25   در ساعت 3:53 عصر   بدست توحیدی


خلیل سعیدی

 

شهادت جانگداز و مظلومانه سه نور مقدس؛

 پیامبر گرامی اسلام؛ حضرت محمّد بن عبدالله(ص)

و دو فرزند بزرگوارشان؛

 امام حسن مجتبی(علیه‌السّلام) و امام رضا(علیه‌السّلام)

 را ابتدا به فرزند داغدار و عزادارشان، امام زمان(عج)

 و سپس به شما عزیزان تسلیت عرض می‌نمایم.

 

دخـتر بدر الدّجی امشب سـه جا دارد عزا

گاه می‌گوید پدر، گاهی پسر، گاهی رضا

گـاه او انـدر مـدینه روی قـبر مـصطفی

گـاه او انـدر بقیع بـر روی قـبر مـجتبی

گـاه می‌گوید حـسن ای کـشته زهر جفا

گـاه او انـدر خـراسان بر سـر قـبر رضا



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   یکشنبه 88 بهمن 25   در ساعت 3:35 عصر   بدست توحیدی


از ستایش تا لعن بازرگان

 

 

 


امروز برای اولین بار ، یکی از این نوشته های بحث برانگیز را انتشار می دهم ، نوشته ای که می تواند موافقان و مخالفان را به مرزبندی های احساسی پایان ناپذیری کشاند ، با این حال می خواهم بار دیگر بر این نکته تاکید کنم که انتشار چنین اسنادی که به برنمونی گذشته ی سوال برانگیز فردی که اینک خود را در موضعی متمایز می نمایاند ، پرداخته است ، بیشتر در پی پاسخ به این پرسش است که تغییر احوال و اندیشه ی اصلاح طلبان دینی در گذر تاریخ ، از آگاهی و آزادی اراده ی فردی آنان برمی خیزد ، یا اینکه آگاهی متبلور در اندیشه ی آنان ، همچنان در حصار مصلحت سنجی ها یا باورداشت های ایدئولوژیک باقی می ماند . این پرسش از این جهت اهمیت می یابد که این روزها ، در پس مواضع افرادی چون محمد خاتمی و عطا الله مهاجرانی و احساس ناخوشایندی که از تقسیم بندی خودی و غیر خودی از جانب آنان ، به بسیاری از حامیان و علاقه مندان جنبش سبز در داخل و خارج کشور دست داده است ، ضرورت بازخوانی تاریخی تحول آگاهی ارادی این افراد را یادآوردمیشود .


آنچه خواهید خواند ، دو برش از زندگی سیاسی عطا الله مهاجرانی است . دو سند مطبوعاتی که به فاصله ی 19 سال از یکدیگر ایستاده اند ، اما در بازخوردی انتزاعی ، در نمایی نزدیک ، با یکدیگر سخن می گویند . در نمای نخست ، نشریه ی مهجوری را می بینید به نام والفجر ( جنبش آزادیبخش مستضعفین جهان / به مدیریت ابوحنیف ) ، که در شماره ی 29 آن ( دوشنبه 30 فروردین 1361 ) ، مهاجرانی در نوشته ی تندی ، حملات شدیدی را متوجه صادق قطب زاده ، مهندس مهدی بازرگان ، نهضت آزادی و … می سازد . نشریه ای که تیتر اصلی آن چنین است : « مرگ بر بازرگان و قطب زاده » ، و مهاجرانی یادداشت اصلی این نشریه را نوشته است .


و پرده ی دوم : بیست و هفت دی ماه 1380 ، حسینیه ی ارشاد ، سالگرد درگذشت مهدی بازرگان ، و مهاجرانی که در ردیف اول نشسته است ؛ و هنگامی که در پشت تریبون سخنرانی قرار می گیرد ، با ستایش آمیز ترین جملات ، به مهدی بازرگان ادای احترام می کند و او را فراتر از زمانه ی خود می خواند.


دو پرده رو به روی هم ، و هر دو رو به سوی ما ، در اینک که ایستاده ایم . ما و مهاجرانی این روزها مقیم لندن ، که چنان دکتر جکیل و مستر هاید ، گاه شبیه همان برادر عطا الله مقاله ی دهه ی شصت اش می شود ، و گاه دکتر مهاجرانی خوش مشربی که از تساهل و تسامح سخن می گوید . خوب ، کدامیک را باید پذیرفت ؟ در این میان ، سهم اراده ، آگاهی و اندیشه ی فردی چه می شود ؟ آیا در این خصلت دکتر جکیل و مستر هاید گون افرادی چون خاتمی و مهاجرانی ، چیزی واسطه نایستاده است ؟ چیزی نامطمئن ، ناشفاف و متزلزل ؟! در مرز باریک دکتر جکیل بودن و مستر هاید گشتن ، چه چیزی پنهان شده است و چون حلقه ی واسطی ، انتزاع ارادی را به کنش های غیر ارادی مرتبط می سازد ؟! اینجاست که می توان بواسطه ی روایت های تطبیقی از تاریخ ، به تبیین حلقه ی مفقوده ی آگاهی ارادی در اندیشه ی افرادی چون مهاجرانی یا خاتمی پرداخت .
دوست میدارم به همراه خواندن این اسناد تاریخی ، این پرسش ها را نیز ، از ذهن خود دور ندارید ! آیا بازگشت مستر هاید همچنان امکان پذیر است ؟!

 

 



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   پنج شنبه 88 بهمن 15   در ساعت 5:40 عصر   بدست توحیدی


پیتزا با چه طعمی شما دوست دارید ؟!

پیتزا با طعم شهدا !!!!!!!!!!!!!!!

با سلام

السلام علیک یا اولیء الله و احبائه

شاید این مطلب رو قبلاً هم دیده باشید، به نظرم جالب اومد:

من پیتزا نمی‌خورم
چون عباس بچه دزفول لنگ وام ازدواجشه
من پیتزا نمی‌خورم
چون حیدر جانباز شیمیایی جلوی بنیاد چادر زده برای اینکه صاحبخونه جوابش کرده و کمیسیون پزشکی مدارکشو ناقص اعلام کرده
من پیتزا نمی‌خورم
چون افغانی‌ها به دخترک معصوم ایرانی تجا .....
من پیتزا نمی‌خورم
چون میثم داره بزرگ می‌شه و نمی‌دونه پدرش کیه؟!
من پیتزا نمی‌خورم
چون در روستای علی‌آباد به جای آب، غصه می‌خورن ...
من پیتزا نمی‌خورم
چون نون سفره ما بوی نفت می‌ده!
من پیتزا نمی‌خورم
چون ریحانه رو به ارباب 60 ساله! دادن
من پیتزا نمی‌خورم
چون حیدر کارگر 45 ساله شرکت .... هنوز از درد کمر می‌ناله. نه از کار زیاد، از ضربه باطوم به خاطر حقوقی که سه ساله نگرفته ...
من پیتزا نمی‌خورم
چون اکبر کارگر ساختمانی برج نیما 2ماهه که خودش و زندگیش فلج شده برای اینکه بیمه نبوده!
من پیتزا نمی‌خورم
چون کبری خانم، مستاجر زیر زمین حسن آقا هر شب اشکنه می‌پزه
من پیتزا نمی‌خورم
چون حاج یونسی رو می‌شناسم که هر شب پیتزا می‌خوره با طعم ...؟ و دیوار
خونه‌ش پر از عکس‌های سواحل آنتالیا. جعبه‌های پیتزاشو هر شب جعفر، سپور
محله می‌بره و صبح‌ها اضافه‌های نون باگت منزلشو، قنبر نمکی 60 ساله!
من پیتزا نمی‌خورم
چون میلاد بچه معلول علی آقا دستش سهواً خورده بود به سمند حاج یونس و فریاد: .... پدر سگ فلج! رو شنیده بودم
من پیتزا نمی‌خورم
چون حاج یونس سه شنبه‌ها مجلس داره با حضور فلان نماینده مجلس ... مدیر کل ... فلان بازاری .... و می‌دونی شام سه شنبه‌هاشون چیه؟
پیتزا با طعم شهدا !!
یا علی



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 88 بهمن 12   در ساعت 9:6 عصر   بدست توحیدی


نقد فیلم آواتار

رویای آمریکایی یا وحشت بیداری

رویای آمریکایی یا وحشت بیداری

این
روزها سیل آواتار دنیا را برده و کشور ما هم از این امواج خروشان در امان
نمانده، از زمان اکران آواتار تا حالا مطبوعات و رسانه های جمعی نشان
دادند که هنوز هم می توانند از یک خبر هنری به اندازه کافی ذوق مرگ
شوند؛ اما هنوز نگاه عمیق و دقیقی به این اثر چشم نواز و دلفریب نشده.
گویا اهالی هنر نمی خواهند تیغ نقد را متوجه این تراژدی پر احساس کنند ...

آواتار
در رده سینمای فانتزی جای می گیرد. اثری که بیننده را به دنیای خیال انگیز
کارگردانش می برد. جیمز کامرون در یکی از مصاحبه هایش می گوید:

رویای
آواتار را از کودکی در ذهن داشتم ... در سال 1994 فیلمنامه آن را نوشتم،
در تمام این مدت مترصد تولید آن بودم اما امکانات فنی  استدیوهای آمریکا
باید به نقطه فعلی می رسید تا رویای کودکیم را محقق کنم. به هر حال جیمز
کامرون به آرزویش رسید و رکورد فروش فیلم قبلیش را شکست تا روزنامه ها
تیتر بزنند:

 آواتار تایتانیک را غرق کرد.

 

تاریخی که با خون نوشته شد

داستان
آواتار درباره یک تفنگدار آمریکایی است به نام "جیک سالی". برادر دو قلوی
جیک به دلیل نامعلومی کشته شده و جیک سالی برای تکمیل ماموریت برادر به یک
پایگاه تحقیقاتی - نظامی واقع در "سیاره پاندورا" اعزام می شود.

جیک
سالی ماموریت دارد در مراوده با بومیان سیاره، آن ها را راضی به ترک
سرزمین آبا و اجدادیشان کند اما در ارتباط با مردم بومی پاندورا و تحت
تاثیر فرهنگ و باورهای این مردم قرار می گیرد و به همراه مردم بومی
پاندورا بر علیه ارتش آمریکا می جنگد...

جیک
سالی ماموریت دارد در مراوده با بومیان سیاره، آن ها را راضی به ترک
سرزمین آبا و اجدادیشان کند اما در ارتباط با مردم بومی پاندورا و تحت
تاثیر فرهنگ و باورهای این مردم قرار می گیرد و به همراه مردم بومی
پاندورا بر علیه ارتش آمریکا می جنگد...

تصور کنید
پایگاه نظامی- تحقیقاتی امریکایی به جای رفتن به سیاره ای دیگر، به جایی
از کره  خاکی خودمان قشون کشی می کرد؛ در این صورت کاراکتر های خیالی فیلم
آواتار به صورت واقعی ترسیم می شدند و تمام وقایع داستان بر اساس منطق
زمینی تعریف می شد؛ در این صورت چیزی که از فیلم آواتار باقی می ماند اثری
بود به نام "رقصنده با گرگ" به کارگردانی کوین کاستنر.

"رقصنده با
گرگ" هم درباره یک سرباز آمریکایی است که به یک منطقه سرخپوست نشین اعزام
شده و در این ماموریت با قبایل سرخپوست آشنا می شود و به یکی از افراد این
قبیله تبدیل می شود و این قبیله را در جنگ بر  علیه دشمنانشان یاری می کند
هر چند این دو فیلم اشتراکات بسیاری دارند اما این مشابهت ها چیزی از ارزش
این اثر کم نمی کند بلکه جیمز کامرون با تعریف دوباره یکی از مقاطع تاریخ
آمریکا ( کشتار سرخپوستان آمریکا و تصرف سرزمین پدریشان) تکرار دوباره این
فجایع را هشدار می دهد.

رویای آمریکایی یا وحشت بیداری

 جیمز
کامرون در این باره می گوید: " این فیلم نوع برخورد تازه واردها با بومی
ها را مورد توجه قرار می دهد و این در حقیقت راهی است که تمام تاریخ آن را
پیموده است و تک تک برگهای تاریخ آن را تجربه کرده اند. من این رشته را پی
گرفتم و عقب تر و به قرون 16 و 17 رفتم و این موضوع را مورد توجه قرار
دادم که اروپایی ها چگونه آمریکای جنوبی و مرکزی را تصرف و بومی های آنجا
را آواره کردند و آنها را نادیده گرفتند. تاریخ بشری با خون نوشته شده و
قدمت طولانی دارد. ما انسانها ترجیح می دهیم بی آنکه از کسی اجازه بگیریم،
هر چیزی که می خواهیم به دست بیاوریم. "

 

واکنش سوم

گریس
زنی زیست شناس است که ریاست گروه تحقیقاتی پایگاه را بر عهده دارد. او
نویسنده کتاب "گیاه شناسی پاندورا " است و بزرگترین آرزوی شخصی و حرفه ایش
به عنوان یک دانشمند، نمونه گیری از درخت مقدس پاندورا و بررسی بیولوژیک
آن است.

دانشمندان موظفند در طول سه ماه زمان باقیمانده، بومیان
را با استفاده از روش های فرهنگی و مسالمت آمیز، راضی به ترک سیاره سرزمین
آبا اجدادیشان کنند و ماموریت دارند تا با آموختن زبان انگلیسی به بومیان
و تاسیس مدارس و آموزش های جدید، تحولاتی را در فرهنگ بومیان ایجاد کنند

کامرون:
این فیلم نوع برخورد تازه واردها با بومی ها را مورد توجه قرار می دهد و
این در حقیقت راهی است که تمام تاریخ آن را پیموده است و تک تک برگهای
تاریخ آن را تجربه کرده اند. من این رشته را پی گرفتم و عقب تر و به قرون
16 و 17 رفتم و این موضوع را مورد توجه قرار دادم که اروپایی ها چگونه
آمریکای جنوبی و مرکزی را تصرف و بومی های آنجا را آواره کردند و آنها را
نادیده گرفتند

در واقع گروه محققین در فیلم آواتار همان
مسئولیتی را بر عهده دارند که کشیشان و مبلغین مذهبی در زمان
تصرف مستعمرات بر عهده داشتند؛ یعنی انتقال فرهنگ غرب مسیحی به منظور
آماده کردن بستر لازم برای هجوم های بعدی.

گریس و یاران دانشمندش با
شعاری تجربه گرایانه ( علم همان مشاهده است) درباره درخت روحانی ناوی ها
پژوهش می کنند و در مقابل، یک ژنرال آمریکایی قرار دارد که نماد جنگ طلبی
و نظامی گری است، ژنرال آمریکایی با حمله به پاندورا دستور به آتش کشیدن
درخت  مقدس ناوی ها را صادر می کند.

اما در اندیشه آواتاری هر دو
گروه عاقبتی جز شکست و نابودی ندارند. از نگاه این فیلم، نه گفتگوی بدون
شناخت و نه نظامی گری عاقبت خوشی ندارند و جیمز کامرون در مقابل این دو
طیف ( طرفداران گفتگوی تمدن ها و جنگ تمدن ها) ، نظریه سومی را پیشنهاد می
کند:

تولد دوباره با ایمان به فرهنگ مقابل؛ و همین نکته است که
پایان بندی فیلم را تعیین می کند، در انتهای فیلم دیده می شود که جیک بدن
انسانی را ترک می کند و با حلول به جسم آواتاری خودش در پای درخت مقدس
پاندورا دوباره متولد می شود . البته در پایان کلک قدیمی آمریکایی ها
بیننده را غاقلگیر می کند؛ این جیک است که رهبری بومیان را در دست می
گیرد...

در جستجوی بیداری

در کنار اشتراکات مضمونی آواتار با فیلم "رقصنده با گرگ" این دو اثر تفاوت های بنیادی زیادی دارند. رقصنده با گرگ

رویای آمریکایی یا وحشت بیداری

روایتگر از
خود باختگی سرخپوستان در مقابل صنعت و تجدد آمریکایی است. ستوان آمریکایی
کام سرخپوستان را با شکری که همراه خود آورده شیرین می کند و بومیان اموال
شخصی و لباس ستوان آمریکایی را با گردن آویزهای مخصوص و خنزر پنزرهای
خودشان به اصرار! مبادله می کنند و این نشانگر تاثیر پذیرفتن سرخپوستان در
مقابل دستاوردهای صنعتی و علمی غرب است؛ اما در بخشی از آواتار یکی
از کاراکترها می گوید:

ما چی داریم که به مردم این جا بدیم؟ شلوار لی و آبجو ، این ها از این چیزا خوششون نمیاد...

در
واقع جیمز کامرون با این دیالوگ کوناه می فهماند که سبک زندگی آمریکایی
دوران طلایی خودش را پشت سر گذاشته و برای بسیاری از فرهنگ های جاذبه
نداشته و ندارد، از نگاه او نوبتی هم که باشد، نوبت غرب است که به الهامات
اساطیری فرهنگ های کهن گوش کند( به یاد بیاورید صحنه ای را که جیک در کنار
درخت روحانی به صداهای عجیب و غریبی گوش می سپارد) از نگاه کارگردان باید
به دوران اسطوره ای پیش از علم و تجدد بازگشت، این همان نکته ای است که
فیلسوف آلمانی، هایدگر هشدار می دهد.

اما این تازه اول راه است؛ جیک سالی  در ابتدای فیلم با روایت دوم شخص ( خطاب به بیننده) می گوید:

 بالاخره یک روز بیدار می شوید...

 او با
تکرار این جمله در چند فراز فیلم به "رویای آمریکایی" طعنه می زند و آن چه
سیر فیلم را تعیین می کند تلاش جیک برای رسیدن به بیداری است و رها شدن از
آن چه رویای آمریکایی می پندارند.

 

ادامه دارد...



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 88 بهمن 12   در ساعت 8:50 عصر   بدست توحیدی


نود سیاسی با حضور فردوسی پور، کروبی و موسوی



 -عادل فردوسی پور: بابرنامه نود دیگری در خدمت شما هستیم .امشب چند مهمان بسیار مهم داریم پس تا پایان برنامه با ما باشید .

خوب ابتدا بریم نظرسنجی برنامه رو ببینیم و بعد بریم  سراغ قرعه کشی  برندگان مسابقه نظر سنجی هفته قبل و سپس بحث کارشناسی این برنامه رو داریم بریم نظر سنجی رو ببینیم ...

 

-فردوسی پور: بله شما میتونید تا پایان این برنامه نظراتتون رو ارسال کنید .خوب در خدمت آقای کروبی کارشناس محترم برنامه هستیم .ایشون مدرس فیلها ، اسب ها ،و گاوها هستند همچنین ایشون مسلط به زبان عربی هستند و کمی هم با زبان فارسی آشنایی دارند.

 آقای کروبی خوش آمدید .

کروبی

-کروبی : بنده هم خدمت شما  و بینندگان محترمتون سلام عرض می کنم .

عادل فردوسی پور

فردوسی پور :ما در نظر سنجی هفته قبل سی میلیون شرکت کننده داشتیم که حدود 400000 تای اون باطله بود آقای کروبی شما از بین آرای باطل از1تا 400000یک عدد رو انتخاب کنید .

کروبی

کروبی : 150000

فردوسی پور

فردوسی پور: 0395...آخرش   98دوستان من تماس میگیرند و جایزه ایشون که صلح نوبل باشه رو تقدیمشون میکنیم .

خوب بدون معطلی میریم سراغ کارشناسی بازی تیم اغتشاشگران تهرانتیم نظام جمهوری اسلامی ایران.

آقای کروبی به نظر شما این ضربه تیم اغتشاشگران خطا نبود ؟

صحنه داوری

کروبی

-کروبی : خدمتتون عرض کنم به بنده گفته بودند قرار است با آقای احمدنژاد مناظره کنم و الا با کارشناسانم میامدم خدمتتون .اما به هرحال این صحنه رو ننجونم هم میدونه که خطا نیست پا به بدن خورده اگر پا به دست میخورد خطا بود .

 عادل

فردوسی پور: پس به نظر شما این صحنه خطا نیست .خوب بریم سراغ صحنه بعدی .

خوب جناب کروبی نظرتون درباره این صحنه چیه ؟

کروبی :خوب اینجا اون آقای سرباز چون از تشک فرار میکنه یک امتیاز فنی به نفع تیم اغتشاشگران باید منظور میشد.

-فردوسی پور:بله خیلی ممنون آقای کروبی از حضورتون البته صحنه های داوری دیگه ای بود که به دلیل کمبود وقت از حضورتون مرخص میشیم .

خوب بریم یه میان برنامه ببینم بعد با مهمان ویژه برنامه خدمتتون هستیم.

دیش دارام دیریم داریم دیریم ...

بله بینندگان عزیز با مهمان خیلی مهم این برنامه آقای موسوی سرمربی تیم اغتشاشگران تهران در خدمتتون هستیم .

آقای موسوی خوش اومدید .

میرحسین موسوی

موسوی : بله بنده خدمتتون چیز به اصطلاح سلام عرض میکنم و به اصطلاح در خدمتتون هستم .

فردوسی پور : آقای موسوی سریع میریم سراغ بحث اصلی .تیم شما در ابتدای فصل در رده دوم جدول بود و هواداران زیادی رو با بازی تون به ورزشگاه ها ومیادین شهر میکشوندید اما حالا این هواداران به تعداد انگشتان دست هم نمیرسند دلیل این افت فنی چی بود و علت نارضایتی هوادارانتون چیه .

موسوی : خوب این بحث به اصطلاح نیاز به موشکافی داره .البته بچه های ما واقعا از چیز به اصطلاح جون مایه گذاشتند و دیدید که در بازی های مختلف واقعا حماسه آفریدند همین عاشورا دیدید که چطور هییت ها رو به آتش کشیدند و تیم حریف را در نیمه اول عقب روندند اما خوب تیم های حریف هم تیم های چیز به اصطلاح قدرت مندی هستند و کار به همین سادگی ها نیست .

بنده بارها تاکتیک های مختلفی را به اصطلاح امتحان کردم در یک بازی به بچه ها گفتم عکس امام را به آتش بکشند در بازی دیگر گفتم ضد فلسطین شعار بدند البته هواداران هم بی تاثیر نبودند در یک بازی گفتم سطلهای زباله اتوبوس ها و مساجد را به آتش بکشند که تا حدودی موفق شدند اما تیم مقابل از ما بهتر بود و هر کس که بهتر بازی کنه به اصطلاح پیروز میدانه .

-فردوسی پور: آقای موسوی شما در مصاحبه ها گفته بودید که مشکل مالی دارید درست یا نه ؟

موسوی : بله البته بنده خودم بارها با مدیرعامل تیم اغتشاشگران تهران آقای هاشمی رفسنجانی صحبت کردم و ایشون هم همیشه به من چیزداشتند به اصطلاح لطف داشتند .ایشون حتی فرزندانشون رو هم برای تقویت کادر فنی به نیمکت اضافه کردند که جاداره از ایشون چیز کنم به اصلاح تشکر کنم اما این کمک ها ثمری نداشت و تیم ما واقعا به کمک های بیشتری نیاز داره تا بتونه اون آمادگی لازم برسه .بچه های تیم دچار افت روحی شدند چون خیلی وقته حقوقشون رو نگرفتند البته کمک های غیر نقدی مانند اسلحه کمری و نارنجک به اون ها دادیم که متاسفانه کفایت نمیکنه .

فردوسی پور: بله تماس تلفی داریم با آقای هاشمی رفسنجانی مدیر عامل باشگاه اغتشاشگران تهران



آقای هاشمی خدمتتون سلام عرض میکنم .لطفا بفرمایید که این مشکلات مالی از کجا ناشی میشه.

هاشمی رفسنجانی : الو ... الو ...من هاشمی ام .

 




فردوسی پور : آقای هاشمی بفرمایید ما صداتون را داریم .

هاشمی : بله خدمتتون عرض کنم که مشکل مالی ما مشکل تازه ای نیست متاسفانه از وقتی این دولت روی کار اومد منبع تامین مالی به شدت کاهش پیدا کرد ودست ما از بعضی منابع کوتاه شده بنابراین درخواست کمک از بعضی نهادهای بین المللی کردیم که اونها کمک های شایان توجهی به ما کردند که تا حدودی مشکلات ما برطرف شد .

آقای مهدی هاشمی هم به امارات رفتند تا رایزنی هایی رو داشته باشند که متاسفانه هنوز اونجا موندگار شدند احتمالا وقتی به ایران برگردند دست پر خواهند بود.

فردوسی پور: آقای هاشمی ...متاسفانه بعضی ها در ورزشگاهها شعارهای ضد تیم شما میدند با این مشکل چه کار میکنید ؟

هاشمی رفسنجانی :خوب در باره این مشکل هم فکری کردیم بنده فائزه هاشمی رو به عنوان  لیدر تماشگرهای تیم اغتشاشگران تهران انتخاب کردم که ایشون سعی میکنند مشکلات شعارهای تماشاگرهای اغتشاشگران رو حل کنند .

فردوسی پور : بله هم از شما و هم از آقای موسوی و تماشگران عزیز تشکر میکنم دیگه وقتی ندارم تا برنامه بعد خدانگهدار ...

 



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 88 بهمن 12   در ساعت 7:41 عصر   بدست توحیدی


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

 
________________
______
__
 
بازدید امروز : [63] ، دیروز: [447] ، کل بازدیدها:[841331]

استفـاده از مطالب این وبـلاگـ، در وبگاه های دیگر، با ذکر منبـع و البتـه حفظ امـانت، بلامانع می باشد.