سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • + به بعضی ها باید گفت *نقد می‌کنی یا نق می‌زنی؟!*انتقاد کردن این است که شما یک نقطه‌ى منفى را پیدا کنید، با تکیه‌ى بر نقطه‌ى مثبتى که وجود دارد، آن نقطه‌ى منفى را نشان بدهید و مغلوب کنید.اما نق زدن یعنی آدم یک نقطه‌ى منفى را بگیرد، همین طور هى بنا کند آن را تکرار کردن.
  • + "آخوند خراسانی از آقای نخودکی خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی گفت: آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی ؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم. مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور نباید برنجم؟ اقای نخودکی گفت: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی. "
  • + دقت کردین !؟ قصه‌ها واسه ” بیدار کردن ” آدما نوشته شده اما ما واسه ” خوابیدن ” ازشون استفاده می‌کنیم !
  • + خدا نکند برسیم به جایی که برایمان* « از دست دادن »* از *« دست دادن »* عادی تر شود ...
  • + بیچاره *گل فروش* تنها کسی است که،وقتی با *گل* وارد خانه میشود همه *غمگین* میشوند...
  • + بوی *دود* می آید به گمانم جمـــــاعتی پای *دنــیــــــآی مجآزی* می سوزانند عمــــــــــر خویش را!!! مارو میگه هااا :(
  • + موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید. به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد! ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید. از مرغ برایش سوپ درست کردند. گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند. گاو را هم برای مراسم ترحیم کشتند! و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد!:)
  • + مو سر زمین بودم *با تراکتور* - بعد جنگ رفتم سر همو زمین *بی تراکتور *( عباس در آژانس شیشه ای )
  • + گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن! به رفتن ک فکر می کنی اتفاقی می افتد که منصرف می شوی… میخواهی بمانی، رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی! این بلاتکلیفی خودش کلــــی* جهنـــــــــــــــم* است
  • + دعای باران چرا؟ دعای صبر بخوان این روزها دلها تشنه ترند تا زمین خدایا کمی صبر ببار

استریوتایپ از نوع ایرانی(برگزیده مجله پارسی نامه)

سالها پیش، در کافه ای در یکی از کشورهای اروپایی، به دختری که روبرویم بود گفتم ایرانیم، با لحنی حاکی از شوخی پرسید: بمب های خودت رو کجا قایم کردی؟ طی سالهای بعد، به اندازه کافی از این قضاوتهای شوخی و جدی شنیدم که شنیدن آنها دیگر مرا به اندازه نخستین روز شگفت زده نکند.
 یک سیاه پوست که هم اکنون در آستانه شصت سالگی است، تعریف میکرد که جوانی خود را در دهه هفتاد، زمانی گذراند که نگرش به سیاه پوستان بسیار سخت گیرانه بود. او زمانی که شبها از کنار هایدپارک در شیکاگو عبور میکرد، دختران و پسرانی را میدید که با دیدن او دست یکدیگر را محکمتر میگیرند، سکوت میکنند، خیره به روبرو از کنار او عبور میکنند و حتی اگر بتوانند مسیر حرکت خود را به سمت دیگر خیابان تغییر میدهند.
در کشور خودمان نیز، شمالی ها، آذری ها، یزدی ها، اصفهانی ها، جنوبی ها و ... هر یک قربانی تصویری هستند که از آنها و از مردم شهرشان ساخته شده و بر همین اساس مورد قضاوت قرار میگیرند.
این پدیده ای است که در روانشناسی استریوتایپ نامیده میشود. قضاوت بر روی انسانها بر اساس گروه یا جامعه ای که به آن تعلق دارند. زنان به جرم زن بودن و مردان به دلیل مرد بودن، قربانی چنین قضاوتهایی هستند.
آیا خطای استریوتایپ صرفاً یک خطای ذهنی بی دلیل است؟ واقعیت این است که چنین نیست. نیاکان ما در طول تکامل خویش در اثر توانایی تعمیم در تنازع برای بقا زنده مانده اند. آنها آموختند که از تمام جانوران خزنده بگریزند. از حیواناتی که دندان خویش را نشان میدهند فرار کنند و خود نیز چون آنان، برای تهدید دیگران دندانهای خود را نشان دهند. در جنگهای مذهبی، مسلمان بودن یا مسیحی بودن برای دشمن بودن کافی بود.
زندگی جمعی و به تعبیر جامعه شناسان Collectivistic زمینه را برای قضاوت جمعی فراهم میکرد. مردم فلان شهر خسیس بودند. مردم شهر دیگر ساده لوح. مردم شهر دیگر مذهبی و ...
اما زندگی جمعی رو به زوال است. زندگی فردی به خانه ها و خانواده ها رو آورده است. جوانانی که نه با پدر و مادر خود، بلکه با صفحه LCD موبایل خود زندگی میکنند. دختران و پسرانی که نخستین تجربیات  خود را نه با همسایه و خویشاوند خود که با مرد و زنی از دیاری دیگر در فضای مجازی آغاز میکنند.
و رسانه های ملی که دیگر ملت ها به دقت همیشه به آنها گوش نمیدهند و قدرت فرهنگ سازی آنها رو به کاهش است.
این چنین است که قدرت قضاوت جمعی - که شاید زمانی ابزاری قدرتمند بود - هر روز بیشتر از پیش کاهش می یابد و استریوتایپ که زمانی ابزاری برای زندگی بود، به عنوان شاخصی برای سنجش عقب ماندگی ذهنی و فرهنگی شمرده میشود.
چقدر در زندگی خود از استریوتایپها استفاده میکنید؟ زن، مرد، ترک، عرب، رشتی، قزوینی، متولد ماه مهر، متولد ماه اردیبهشت، کوتاه قد، چاق، اروپایی، شرقی، غربی، خارجی، ایرانی و ...
بیایید کمی بیشتر فکر کنیم


  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   سه شنبه 90 آذر 29   در ساعت 2:50 عصر   بدست توحیدی


(برگزیده مجله پارسی نامه)only in iran

هرچند یکبار ایمیل هایی در باره ایران میگیریم که عکسهای خنده دار را نشان میدهد و موضوع فقط در ایران یا only in Iran  است. این ایمیل ها اگرچه خنده به لب مینشاند و بعدی از ابعاد جامعه ایران را نشان میدهد اما در ایران چیزهایی هم هست که ساده از کنارشان میگذریم. اگر مدتی از ایران دور باشید این نکات زیبا بیشتر خود را نشان میدهند.
 امروز با همسرم به کوهپیمایی  رفتیم. نیمه های راه گروهی زن و مرد با سن های کم و زیاد نشسته بودند. مردی با موهای سپید و صدایی بسیار زیبا داشت ترانه میخواند و بقیه هم با او دم گرفته بودند.خواستم فیلمی بگیرم فکر کردیم شاید دوست نداشته باشند. در اینحال فکر میکردم کجای دنیا چنین حالت و جوی را میشود دید؟
 
برگشتیم در قهوه خانه ساده بالای کوه سفارش املت دادیم. کنار دست فروشنده نوشته بود ما را درgoogle  ملاقات کنید. بازفکر کردم در کجای دنیا میشود اینچنین املت خوشمزه و نان لواشی پیدا کرد که فروشنه اش هم تا این حد بروز باشد؟ چون من تا حدی دنیا دیده هستم به تجربه میگویم هیچ کجا..
 
هنگام برگشتن خانمی با مانتو و مقنعه با حجاب کامل و ظاهری مرتب در حال فروختن گل بود. آنقدر ظاهر با کلاسی داشت که  برای خرید گل پنجره را باز کردیم. شخصیت با وقاری داشت. وقتی گفتیم به شما نمی آید گل بفروشید با کلامی تکان دهنده گفت : بی کس هستم اما ناکس نیستم.. زندگی را باید با شرافت گذروند. کجای دنیا میتوان این سطح از فلسفه و حکمت را در کلام یک گلفروش یافت؟
 
به خانه که رسیدیم همسرم یادش افتاد چیزهایی را نخریده است به  سوپری نزدیک خانه رفتم و خرید کردم. دست کردم دیدم کیفم همراهم نیست. گفتم ببخشید پول نیاوردم میروم بیاورم و در حالیکه مبلغ کالایی که خریده بودم کم نبود مغازه دار با اصرار گفت نه قابل شما رو نداره ببرید و با کلامی جدی و قاطع کالا را به من داد. تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم کجای دنیا چنین اعتمادی به یک غریبه وجود دارد؟ تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت آخه چه عجله ای بود؟
 
 
میتوان همه رخدادهای بالا را منفی دید. چرا باید خانمی با وقار گل بفروشد آیا نگاههای منفی ما کمکی به حل مشکلات دنیا میکند؟ من هر چه را دیدم  مثبت میدیدم.
 
بعضی از ما چیزهایی را برای خودمان ذهنی کرده ایم در حالیکه در عمل وجود ندارند و آنچه را که وجود دارد چشم ما نمیبیند و ذهن ما درک نمیکند. مثلا  آدمها را به باکلاس و بی کلاس تقسیم کرده ایم. ماکسیما و پرادو و بنز با کلاس و پیکان و پراید بی کلاسند. حالا در جاده گیر کنید حالا به هردلیل چه تمام شدن بنزین چه خرابی ماشین. امتحان کنید حتی یک ماکسیما و پرادو و بنز بخاطر کمک به شما توقف نمیکند و اگر کسی به کمکتان بیاید یا پیکان دارد یا پراید یا وانت. کدام با کلاس ترند؟
 
تنها به رخدادهای یکروز عادی از زندگی میتواند فکر کنید در آن تلخ و شیرین بسیار وجود دارد.




  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   یکشنبه 90 آذر 27   در ساعت 9:46 عصر   بدست توحیدی


فقر در ایران چیست؟

فقر ، گرسنگی نیست
فقر ، عریانی هم نیست ؛ فقر ، گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان می کند
فقر ، چیزی را نداشتن است ، ولی ، آن چیز پول نیست ، طلا و غذا نیست
فقر ، ذهن ها را مبتلا می کند
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته یک کتابفروشی می نشیند
فقر ، کتیبه سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود

فقر، بی بند و باری اجتماعیست اینکه لباس نامناسب میپوشیم تا عشق را از نامحرمان گدایی کنیم!

فقر ، پوسته تخمه هایی است که زیر پا میریزیم

فقر ، همه جا سر می کشد

فقر، خودخواهیست،کارهایی که از بقیه انتظار داریم اما خودمان حوصله ی انجام دادنش را نداریم
فقر ، شب را بی غذا سر کردن نیست

فقر ، روز را بی اندیشه سر کردن است



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   پنج شنبه 90 آذر 24   در ساعت 9:26 صبح   بدست توحیدی


کاریکاتور های خیزش 8 آذر

سیر نمایشگاهی کاریکاتورهای خیزش 8 آذر دانلود کنید (+)



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 90 آذر 21   در ساعت 7:26 عصر   بدست توحیدی


فرهنگسازی چینی در ایران!!(برگزیده مجله پارسی نامه)

روز جمعه دست کم 5 مقام چینی طبق ویدیو کنفرانس ضبط شده به سبب خواندن روزنامه یا چرت زدن در جلسه ای رسمی که موضوع آن انضباط رسمی در دولت بود از سمت خود تعلیق شدند،لازم به ذکر است این مقررات مربوط به حزب کمونیست چین هم است.

اما آیا مشابه چنین مقرراتی در جمهوری اسلامی ایران هم وجود دارد؟

وقتی حاشیه های گزارش های مجلس را مشاهده میکنیم آنقدر بی احترامی های فاحشی صورت میگیرد که باورمان نمیشود نمایندگان ما در مجلس افرادی تحصیلکرده هستند .آنها آنقدر احترام برای یکدیگر قائل نیستند که بین صحبتهای همدیگر راه میروند،با هم حرف میزنند و خلاف مقررات مجلس با گوشی تلفن همراه خود صحبت میکنند و اینقدر جسارت دارند که از دوربین صدا و سیماکه چهره ی آنها را به میلیون ها نفر نشان میدهد  نمیترسند،وقتی گستاخی آنها آنقدر زیاد میشود که همزمان با نطق همکارشان در مجلس بلند فریاد میزنند و اعضای هیئت رییسه هم معمولا جمعی را دور خود جمع میکنند و به جای رسیدگی به اوضاع مجلس و ایجاد آرامش مشغول خوش و بش کردن هستند دیگر چه جای انتقاد است؟ آنقدر اوضاع مجلس درهم است که  لایحه ی نظارت بر نمایندگان گم میشود!!!!

راستی چندیست صرفا جهت اطلاع خبری از همایش ها و لالایی ها پخش نمی کند؟!از همایش های پر خرج چه خبر؟برای این همایش ها میلیونها تومان هزینه میشود آنوقت مسئولینمان زحمت میکشند یا در همایش شرکت نمیکنند و سالن خالیست ،و یا وقتی شرکت میکنند مشغول استراحت هستند و این در حالیست که  جوانان ایران از بیکاری رنج میبرند.

کاش به جای ورود کالاهای نامرغوب چینی بعضی از فرهنگهای مرغوبشان را وارد ایران میکردیم

انتشار در جام نیوز



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   شنبه 90 آذر 19   در ساعت 2:40 عصر   بدست توحیدی


دانلود جزواتی پیرامون انگلیس

بسم الله
سلام؛
جزوات زیر رو بچه های دانشگاه امام صادق آماده کرده اند.
 
 (+) جزوه سخنان امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در مورد انگلیس
 (+) و (+) جزوه جنایات و خباثت های انگلستان در ایران  + چند تحلیل در رابطه با حرکت اخیر
 
بخشی از نوشته روی جزوات :«تکثیر این نشریه موجب امتنان است»


  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 90 آذر 16   در ساعت 12:0 عصر   بدست توحیدی


تاثیرات عاشورا بر دفاع مقدس

بی‌شک فرهنگ عاشورا در ایجاد و تداوم انقلاب اسلامی تأثیر فراوان داشته و به فرمایش حضرت امام خمینی (ره) ما هر چه داریم از محرم و صفر است و اما در این گفتار کوتاه به گوشه‌ای از نقش فرهنگ محرم و عاشورا در دفاع مقدس می‌پردازیم.
برای پی بردن به عمق تأثیر فرهنگ عاشورا در دفاع مقدس باید جلوه‌ها و یادگارهای دفاع مقدس یعنی وصیتنامه‌ها، نوشته‌ها و خاطرات شهدا همچنین تابلوهای جبهه و جنگ، اسامی اماکن، مقرها، سنگرها، مناطق عملیاتی و محورها، لشکرها گردان‌ها، گروهان‌ها و علی‌الخصوص عملیات‌ها و رمز عملیات‌ها و شعرها و شعارهای جنگ را مطالعه و بررسی کرد.
با بررسی اینگونه مصادیق و آثار به جا مانده از دفاع مقدس به این نتیجه برسیم که جبهه‌های دفاع مقدس همچون چشمه‌هایی بودند که از قله‌های مرتفع کربلا سرچشمه می‌گرفتند و گویی خونی که در روز عاشورا بر خاک کربلا چکید در رگ‌های نوجوانان و جوانان رزمنده جاری بود.
برای نمونه شواهدی از تاریخ زرین دفاع مقدس و پیوند آن با فرهنگ عاشورایی را ارائه می‌کنیم.
در بخش نام‌ها، در سراسر جبهه‌های دفاع مقدس و مقرهای پشت جبهه نام امام حسین (ع) و یاران باوفا و باصفای آن حضرت زینت‌بخش تابلوها بود که نمونه‌های آن عبارتند از:

لشکر سیدالشهدا، لشکر 25 کربلا، لشکر 31 عاشورا، لشکر ثارا...، لشکر انصارالحسین (ع)، لشکر 14 امام حسین، تیپ 44 قمر بنی‌هاشم؛ تیپ 57 ابوالفضل. تیپ 61 محرم، گردان علی‌اکبر، گردان 10 سیدالشهدا، گردان حبیب ابن مظاهر و ...

نام رمز عملیات ها

  محور کربلا، محور عاشورا، محور امام حسین
نام برخی سنگرها و حسینیه‌ها

حسینیه عاشقان کربلا، حسینیه حضرت ابوالفضل (ع)

نام اعزام‌های سراسری به جبهه‌ها

در اعزام‌های سراسری به جبهه‌ها، پرچم‌ها و پرده‌هایی در اهتزاز بود با عناوینی مانند راهیان کربلا که در تاریخ 23/8/64 به جبهه اعزام شدند، کاروان قاریان کربلا در دی‌ماه 64 با تعداد 150 قاری قرآن شکل گرفت، کاروان انصارالحسین، کاروان وارثان عاشورا در 26 مهر 65، کاروان طلایه‌داران عاشورا در 4 آبان 65 و کاروان نینوایی در 17 آبان 65 شکل گرفت.
نام رمز عملیات‌ها: عملیات حسین‌ابن علی با رمز جوادالائمه در منطقه میمک در تاریخ 26/6/61، عملیات مسلم‌ابن عقیل با رمز یا ابوالفضل‌العباس در غرب سومار در تاریخ 9/7/61، عملیات محرم با رمز یا زینب در منطقه عملیاتی شرهانی، عملیات‌هایی به صورت پشت سر هم با نام‌های تکراری مقدس مثل عاشورای یک تا چهار و کربلای یک تا پنج تماماً با رمز اسامی مقدس اهل بیت (ع).
از مجموعه 95 عملیات کوچک و بزرگ دفاع مقدس 27 عملیات نام و یا رمز عاشورایی و کربلایی دارند (19 عملیات نام و 14 عملیات رمز عاشورایی دارند).
پیشانی بندها و لباس نوشته‌ها
این پیشانی بندها و لباس نوشته‌ها حکایت از آرمان‌های رزمندگان بود که زینت بخش پیشانی و لباس آن‌ها بود. عباراتی مانند یا اباعبدا...، یا حسین، زائر کربلا، یا حسین شهید، مسافر کربلا، یا لثارات الحسین، لبیک یا اباعبدا...، یا زیارت یا شهادت، یا زینب (س)، فدای لب تشنه حسین، کربلا کربلا ما داریم می‌آییم و ...

تابلو نوشته‌ها
در طول جاده‌ها و مسیرها عباراتی در تابلوها نوشته شده بود که حاکی از مقصد و مقصود رزمندگان بود. عباراتی مانند هیهات منا‌الذله، یا ثارا...، تا زنده‌ایم رزمنده‌ایم، هل من ناصر ینصرنی، الموت اولی من رکوب العار، انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم، گاهی تابلوها فاصله تا کربلا را نشان می‌داد مثلاً تا کربلا راهی نمانده و ...

وصیت‌نامه شهدا
بنا به اظهار رئیس بنیاد شهید در یک نمونه آماری از وصیتنامه شهیدان به طور میانگین 400 درصد راه خود را به امام حسین (ع) یا کربلا و یا عاشورا و یاران نزدیک امام حسین پیوند داده‌اند و آن‌ها را الگوی خود قرار داده‌اند.
برای نمونه شهیدی در وصیتنامه خود می‌نویسد: «من چو سربازان امام حسین (ع)، آن 72 تن می‌گویم ای حسین به خدا اگر مرا هزاران بار قطعه قطعه کنند دست از دین خدا و حمایت از روح خدا بر نمی‌دارم و اگر با تکه تکه شدن من اسلام عزیز باقی می‌ماند، ای گلوله‌ها، ای خمپاره‌ها، ای توپ‌ها، ای راکت‌ها و ای آتش‌ها مرا دریابید و خاکسترم کنید.»
این سخنان یادآور سخنان زهیربن قین یکی از یاران وفادار اباعبدا... خطاب به امام در عصر روز تاسوعا بود.

تطابق الگوهای عاشورا با جبهه‌ها
در جبهه‌های نبرد از سنین مختلف حضور داشتند که تداعی کننده، سنین مختلف یاران امام حسین بود. سیمای پیرانی که در جبهه می‌جنگیدند حبیب‌ابن مظاهر را تداعی می‌کرد، نوجوانان به حضرت قاسم تشبیه می‌شدند. سرداران به حضرت ابوالفضل و جوانان به حضرت علی‌اکبر و مادران شهید صبوری را از حضرت زینب می‌آموختند حتی کودکانی که در حملات هوایی به شهادت می‌رسیدند به حضرت علی‌اصغر تشبیه می‌شدند.
زیستن و تنفس در فضایی همانند عاشورا، روضه‌خوانی، زیارت عاشورا و تکرار هر روز این یادها و زیارت‌ها تصویر کربلا را مقابل چشم و ذهن و احساس رزمندگان قرار می‌داد.
پیرمردانی که در جبهه بودند احترام زیادی میان رزمندگان داشتند. برخی از پیران برای رزمندگان نقش پدری داشتند. همه را برای نماز صبح بیدار می‌کردند. و گاه متواضعانه لباس رزمندگان را می‌شستند و برخی کارهای فرهنگی می‌کردند و با شرکت خود در عملیات‌ها روحیه به رزمندگان می‌دادند.

آزادگان جلوه‌های عاشورایی در اسارت
سال‌های دشوار اسارت برخی از رزمندگان یادآور روزهای دردناک اسیران کوفه و شام بود. آن‌ها به یاد مصائب اهل بیت مصائب اسارت را به جان خریده و تحمل می‌کردند و خانواده خود را هم در نامه‌های خود به صبر و شکیبایی دعوت می‌کردند.

شعرها و شعارها
مداحی و محتوای مداحی زمان دفاع مقدس رنگ و بوی دیگری داشت. تلفیقی از آموزه‌های عاشورا و فرهنگ دفاع مقدس بود. و رنگ و بوی حماسی و عزت آفرین بود.
برای نمونه چند بیت از سروده‌های شعرای دفاع مقدس را می‌خوانیم.
در دایره بلا بلی باید گفت / لبیک به نعره جلی باید گفت
ای صف شکنان مکتب ثارا... / جنگ شرف است یا علی باید گفت

عالم همه خاک کربلا بایدمان / پیوسته به لب خدا خدا بایدمان
تا پاک شود زمین از ابنای یزید / همواره حسین مقتدا بایدمان

ندای هل من ناصر حسینی / لبیک یا خمینی
بین به سوی حرم حسینی / لبیک یا خمینی

صدای دلنشین مداحان اهل بیت مانند حاج صادق آهنگران بسیار شورانگیز و عامل فضای حماسی همراه با معنویت فرهنگ عاشورایی بود و در عزم راسخ بسیجیان تأثیر فراوانی داشت. طوری که اغلب وی که ایشان خوانده بود رزمندگان دفاع مقدس از حفظ می‌خواندند.

در پایان نمونه‌ای از جملات حماسی امام که انقلاب و دفاع مقدس را با فرهنگ عاشورا پیوند زده بیان می‌کنیم.
«مردم ما دیگر به هیچ وجه حاضر نیستند تن به خواری و ذلت بدهند و مرگ سرخ را بر زندگی ننگین ترجیح می‌دهند ما برای کشته شدن حاضریم و با خدای خود عهد نموده‌ایم که دنباله رو امام خود سیدالشهدا باشیم.»
«تکلیف ما ها را حضرت سیدالشهدا معلوم کرده است در جنگ از قلت عدد نترسید، از شهادت نترسید، هر مقدار که عظمت داشته باشد مقصود و ایده انسان به همان مقداری باید تحمل زحمت بکند.
این کلمه «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» یک کلمه بزرگی است که اشتباهی از او می‌فهمد آن‌ها چنان می‌کنند که یعنی هر روز باید گریه کرد لکن این محتوایش غیر از این است، کربلا چه کرد؟ ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشی را بازی کرد؟
همه زمین‌ها باید اینطور باشد. نقش کربلا این بود که سیدالشهدا با عده‌ای محدود آمدند کربلا و در مقابل ظلم یزید، در مقابل دولت جبار و در مقابل امپراطور زمان ایستادند و فداکاری کردند و کشته شدند ولی ظلم را قبول نکردند و شکست دادند یزید، همه جا باید این طور باشد و همه روز باید اینطور باشد.
در خصوص مجالس عزاداری فرمودند: این مجالس عزای سیدالشهدا است و مجالس دعا و دعای کمیل و سایر ادعیه است که می‌سازد این جمعیت را.
«ما هر چه داریم از این محرم است و این مجالس تبلیغ ما هم از محرم است. از این قتل سیدالشهدا است و شهادت اوست. ما باید به عمق این شهادت و تأثیر این شهادت در عالم برسیم و توجه کنیم که تأثیر آن امروز هم هست ... الان هم می‌بینید که در جبهه‌ها وقتی که نشان می‌دهند آن‌ها را هم با اسم امام حسین (ع) است که دارند جبهه‌ها را گرم نگه می‌دارند.»
«جوان‌های ما حاضر باشند که هر وقت آن‌ها را خواستند بروند و از اسلام دفاع کنند ... تکلیف بزرگ است و همه باید این تکلیف بزرگ را بپذیریم. آخر مطلب شهادت است و وصول به بقاءا...، به حضور در محضر حضرت سیدالشهدا و امثال او و این غایت آمال اشخاصی است که عشق به خدا دارند.
نتیجه اینکه جملات گهربار حضرت امام خمینی (ره) و فرهنگ حاکم بر 8 سال دفاع مقدس گویای این مطلب است که پیام عاشورا عامل اصلی پیروزی در 8 سال دفاع مقدس بود. شجاعت، رزمندگان، ایثار و فداکاری آن‌ها آن هم بدون هیچ چشمداشت مادی و تحمل سختی‌های جنگ نابرابر ما با دشمن همگی مرهون فرهنگ عاشورایی بود و کربلای جبهه‌ها پیوند عجیبی با کربلای حسینی داشت و با پیروزی‌های مکرر چشم جهانیان را خیره نموده بود و اکنون که جهان کفر به رهبری امریکا و رژیم صهیونیستی در برابر جهان اسلام به رهبری ایران قد علم کرد. تمسک به فرهنگ عاشورایی و نهراسیدن در مقابل دشمن و عدم ذلت در برابر دشمن عامل پیروزی خواهد بود.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   سه شنبه 90 آذر 15   در ساعت 10:0 صبح   بدست توحیدی


فلسفه و پیدایش قمه زنی

قمه زنی مراسمی است که در بعضی شهرستانها و بلاد شیعی و توسط برخی عزاداران امام حسین (ع) اجرا می شود و در تأسی به مجروح و شهید شدن سید الشهدا و شهیدان کربلا و به عنوان اظهار آمادگی برای خون دادن و سر باختن در راه امام حسین  انجام می شود.

شرکت کنندگان در این مراسم، صبح زود روز عاشورا، با پوشیدن لباس سفید و بلندی چون کفن، به صورت دسته جمعی قمه بر سر می زنند و خون از سر بر صورت و لباس سفید جاری می شود. بعضی هم برای قمه زنی نذر می کنند، برخی هم چنین نذری را درباره کودکان خردسال انجام می دهند و بر سر آنها تیغ می زنند، تا از محل آن خون جاری شود!

پیدایش قمه زنی


در مورد منشأ اصلی و اولی قمه زنی، اقوال مختلفی وجود دارد اما آنچه بیشتر از همه مستند و قابل اثبات است، این است که تیغ زنی و قمه زنی رسومی عاریتی هستند که از جانب ترکهای آذربایجان به فارسها و اعراب منتقل شده اند.

ابراهیم الحیدری جامعه شناس، محقق و نویسنده عراقی الاصل کتاب تراژدی کربلا نیز بر این عقیده است که مراسمی از قبیل قمه زنی، قبل از قرن نوزدهم در عراق مرسوم نبوده و به تدریج از اواخر این قرن در آن کشور رواج یافته است. بنابراین مراسم قمه زنی از خارج عراق به آن کشور وارد شده و ریشه عربی ندارد.

شیخ کاظم دجیلی در تایید این نظر می گوید: عربهای عراق تا آغاز قرن بیستم در اینگونه مراسم شرکت نمی کردند این اعمال در ابتدا در میان ترکهای عراق، فرق صوفیه و کردهای غرب ایران مرسوم بود.

گزارشی از مقامات بریتانیایی درباره مراسم عاشورای 1919 میلادی در نجف نیز حاکی است که گروهی صد نفره از شیعیان ترک در آن سال به قمه زنی پرداخته بودند.

از نظر تاریخی، مسلم است که قمه زنی در ایران نیز تا پیش از صفویه هیچ گونه سابقه ای نداشته و محور تردیدها در آن است که آیا در زمان صفویه به وجود آمده و یا اینکه بعد از صفویه و در زمان قاجاریه وارد شده و رواج یافته است؟

ورود قمه زنی به ایران در زمان صفویان و جریان فدائیان


اقدامات مهم صفویان در زمینه عزاداری، یکی رسمی و حکومتی کردن مجالس سوگواری و دیگری، ابزارمند کردن و نیز پدید آوردن آیینها و رسوم جدید عزاداری بود.

پیتر دلاواله سیاح ایتالیایی، از عزاداری شیعیان در اصفهان عصر صفوی سال 1037 قمری چنین گزارش می دهد:

تشریفات و مراسم عزاداری عاشورا به این قرار است که همه غمگین و مغموم به نظر می رسند و لباس عزداری به رنگ سیاه  بر تن می کنند. هیچکس سر و ریش خود را نمی تراشد . به علاوه نه تنها از ارتکاب هر گناه پرهیز می کنند، بلکه خود را از هر گونه تفریح و خوشی محروم می سازد.

... همه با هم، آهنگهای غم انگیز در وصف حسین و مصائب وارد بر او می خوانند و دو قطعه چوب یا استخوانی را که در دست دارند به هم می کوبند و از آن صدای حزن انگیزی به وجود می آورند ...

علاوه بر ابزار آلات جدید، از این دوره بود که آداب و رسوم نوینی هم در سلک آیین های عزاداری درآمد؛ آدابی چون" تیغ زنی"، " قفل زنی"، " سنگ زنی" و " قمه زنی" را از این جمله شمرده اند.

استاد یوسفی غروی نیز در این باره می گوید: از نظر تاریخی، ظاهرا آن وقت که صفویه سر کار آمدند، قمه زنی پدید آمد و مسلما هیچ سابقه ای هم بر صفویه ندارد اما هنوز به یقین نرسیده ایم که آیا قبل از عثمانی ها هم این کار انجام می شده است یا نه؟

رواج قمه زنی در دوران قاجار


از شاخصه های عزاداری در دوره قاجار، عمومیت یافتن رسم تیغ زنی و قمه زنی است رسمی که البته پیش از آن هم مسبوق به سابقه ای چند ساله بود، اما مشخصا در این دوره گسترش و رواجی بی سابقه یافت.

بنجامن، سفیر کبیر آمریکا در ایران عهد ناصرالدین شاه، در توصیف مراسم قمه زنی در سفرنامه اش چنین می نویسد:

سال 1884 میلادی من در تهران اقامت داشتم. دسته هایی در خیابانها حرکت می کردند و احساسات تند و شدید بی سابقه ای از خود نشان می دادند... در این میان ناگهان جمعی سفید پوش که کاردهایی در دست داشتند پدیدار شدند که با هیجان زیاد کاردها را بالا برده و به سر خود می زدند و خون از سر آنها و از کاردهایی که در دست داشتند فواره می زد و سر تا پایشان را سرخ کرده بود...

باید گفت در این دوره، خطبایی مثل آخوند ملا آقا بن عابد شیروانی معروف به فاضل دربندی با کتابش به نام اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات همین قدر که در رونق بخشی به مجالس عزا در آن دوره نقش داشتند، در ورود مطالب سست و جعلی و خرافات و در نتیجه عوام گرایی این مجالس هم مؤثر بوده اند.

عبدالله مستوفی، تاریخ نگار دوره قاجار درباره فاضل دربندی می نویسد:

تیغ زدن روز عاشورا از کارهایی است که این آخوند در عزاداری وارد یا لا محاله آن را عمومی کرده و فعل حرام را موجب ثواب پنداشته است.

در این دوره نیز علمای بزرگی مثل علامه سید محسن امین عاملی، قمه زنی و نظایر آن را غیر شرعی و شیطان پسند خوانده و به مخالفت با آن پرداختند که باز هم با توجه به اینکه قمه زنی به سرعت جایگاه مطلوبی نزد عوام الناس یافته و جزئی لاینفک از مظاهر دینداری، با لعاب تعصب مردم شده بود نه تنها مخالفت این دسته از علما مؤثر واقع نشد، بلکه به تشکیل جبهه ای در بین مردم و برخی علمای موافق قمه زنی منجر شد تا جایی که برای مثال به علامه سید محسن امین عاملی تهمت زدند که می خواهد اخبار را نسخ و از اجرای اعمال دین جلوگیری کند.

نقش استکبار در ترویج و بهره برداری از قمه زنی

- نقش استعمار انگلیس


تا حدود قرن هجدهم سه امپراطوری بزرگ شرق، هند، ایران و عثمانی مسلمان بودند که بر تمام جهان متمدن شرقی در آن روز، حکومتهای مرفه و مقتدری پدید آورده بودند. اسپانیا، فرانسه، هلند و انگلیس به رهبری زرسالاران یهودی و مسیحیان صلیبی، به فکر افتادند مقاومت مسلمین را بشکنند.

در کتاب دست پنهان مؤسسه فرهنگی فخرالائمه آمده است: انگلیسی ها، برای رسیدن به این هدف به چاره جویی پرداختند از جمله در هند و ایران که هسته اصلی مقاومت را شیعیان تشکیل می دادند، اینان از شیعیان هندوستان شروع کردند که از مرکز تشیع و مرجعیت نجف به دور بودند. انگلیسی ها از عشق زیاد آنان به امام حسین (ع) سوء استفاده کردند و قمه و شمشیر زنی را جعل کرده و به آنان آموختند... متأسفانه برخی شیعیان هند، این بدعت را بدون مجوز علما پذیرفتند.

کوبیدن شمشیر بر سر و پیشانی در سوگ سید الشهدا (ع) در روز عاشورا، توسط استعمار انگلیس، از هند به ایران و عراق رخنه کرد.

تا گذشته ای نه چندان دور، سفارتهای بریتانیا در تهران و بغداد، هیئت های عزاداری را که به آن صورت انزجار آور و زشت در کوچه و خیابانها ظاهر می شدند، تأمین می کردند، غرض از سیاست استعماری انگلیس از کمک به رشد این مراسم زشت، به دست آوردن دلیلی معقول برای استعمارش بود که همواره با معارضه مردم بریتانیا و برخی نشریات آن کشور روبه رو می شد.

استعمار انگلیس قصد داشت ثابت کند مردمان مستعمره هند و کشورهای اسلامی دیگر که به آن صورت در خیابان ها ظاهر می شوند، احتیاج به ولی و قیمی دارند که آنان را از جهل و توحش موجود برهاند. در نتیجه، عکس و تصاویر دسته های عزادار که در روز عاشورا با زنجیر به پشت خود نواخته و با شمشیر و قمه بر سر خود می کوفتند و خونهای جاری شده در نتیجه این جریانات، در روزنامه های بریتانیا و اروپا به چاپ می رسید و سیاستمداران استعمارگر در نتیجه این تصویرها، استعمار این کشورها را به عنوان ضرورتی انسانی اعلام می کردند که می تواند مردم آن کشورها را از جهل و توحش رهانیده و به جاده تمدن و تقدم رهنمون سازد.

نقل شده است، هنگامی که " یاسین هاشمی" نخست وزیر عراق در عهد استعمار انگلیس برای گفتگو جهت پایان دادن استعمار به لندن رفته بود، انگلیسی ها به او گفتند: ما به خاطر کمک به مردم عراق به آنجا آمده ایم تا آنان را از توحش و حماقت خارج ساخته و مزه سعادت را به آنان بچشانیم!

این سخن، خشم یاسین هاشمی را بر می انگیزد و باعث خروج وی از جلسه می‌شود اما انگلیسی ها از او عذرخواهی کرده و او را به دیدن فیلمی مستند از عراق دعوت می کنند. این فیلم که از هیئتهای حسینی به راه افتاده در خیابانهای نجف، کربلا و کاظمین تهیه شده بود، شامل مشاهد مهیب و نفرت آور از شمشیرکوبی و قمه زنی مردم عزادار بود . گویی انگلیسی ها می خواستند بگویند : " آیا مردمانی روشنفکر که از تمدن بویی برده اند، با خود چنین می کنند؟

- نقشه سیا در رابطه با فرهنگ عاشورا

اخیرا کتابی به نام نقشه ای برای جدایی مکاتب الهی در آمریکا انتشار یافته که در آن گفتگوی مفصلی با دکتر مایکل برانت یکی از معاونان سابق سیا ( سازمان اطلاعاتی مرکزی آمریکا) انجام شده است. بخشهایی از این گفتگو به نقش مذهب و قدرت رهبری در ایران و نقشه هایی که برای تخریب صورت گرفته اشاره دارد:

" بعد از مدتها تحقیق، به این نتیجه رسیدیم که قدرت رهبر مذهبی ایران و استفاده از فرهنگ شهادت، در انقلاب ایران تأثیرگذار بوده است. ما همچنین به این نتیجه رسیدیم که شیعیان، بیشتر از دیگر مذاهب اسلامی فعال و پویا هستند. تصویب شد که بر روی مذهب شیعه تحقیقات بیشتری صورت گیرد و طبق این تحقیقات، برنامه ریزیهایی داشته باشیم. به همین منظور، چهل میلیون دلار بودجه برای آن اختصاص دادیم و این پروژه در سه مرحله انجام شد...

پس از نظر سنجی ها و جمع آوری اطلاعات از سراسر جهان، به نتایج مهمی دست یافتیم، متوجه شدیم قدرت مذهب شیعه در دست مراجع و روحانیت می باشد... این تحقیقات ما را به این نتیجه رساند که به طور مستقیم نمی توان با مذهب شیعه رودر رو شد و امکان پیروزی بر آن بسیار سخت است و باید پشت پرده کار کنیم. ما به جای ضرب المثل انگلیسی " اختلاف بیانداز، حکومت کن ! " از سیاست " اختلاف بیانداز، نابود کن! " استفاده کردیم و در همین راستا برنامه ریزی های گسترده ای را برای سیاستهای بلند مدت خود طرح کردیم.

حمایت از افرادی که با مذهب شیعه اختلاف نظر دارند و ترویج کافر بودن شیعیان به گونه ای که در زمان مناسب علیه آنها توسط دیگر مذاهب اعلام جهاد شود. همچنین باید تبلیغات گسترده ای را علیه مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند.

یکی دیگر از مواردی که باید روی آن کار می کردیم، موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی بود که هر ساله شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگه می دارند. ما تصمیم گرفتیم با حمایتهای مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزار کنندگان اصلی اینگونه مراسم که افراد سودجو و شهرت طلب هستند، عقاید و بنیانهای شیعه و فرهنگ شهادت طلبی را سست و متزلزل کنیم و مسائل انحرافی در آن به وجود آوریم به گونه ای که شیعه یک گروه جاهل و خرافاتی در نظر آید.

در مرحله بعد، باید مطالب فراوانی علیه مراجع شیعه جمع آوری شده و به وسیله مداحان و نویسندگان سودجو انتشار دهیم و تا سال 1389 مرجعیت را - که سد راه اصلی اهداف ما می باشند- تضعیف کرده و آنان را به دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم...



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 90 آذر 14   در ساعت 2:15 عصر   بدست توحیدی


ظاهر یا باطن مسئله این است؟!

گفتم که لباسش مناسب نیست و چون فیلمبرداری می کنند جالب نیست میز اول بنشینیم،عجیب سریع قبول کرد .با اینکه تیپ ظاهریمان اصلا شبیه هم نبود اما خیلی دوستش داشتم و یکی از بهترین دوستانم بود.

22ساله بود و تهران درس میخواند.برایم تعریف کرد که روز قبل از عید غدیر 3 ساعت قبل از پروازش به اصفهان برای اینکه با ترافیک روبه رو نشود تاکسی گرفته تا به موقع به فرودگاه برسد،اما گویا راننده تاکسی از باران و ترافیک  شدید سواستفاده می کند و با حرفهایش موجب آزار و اذیت او می شود  و با اینکه با شوهرش تماس میگیرد اما راننده تاکسی به کارش ادامه می دهد.موقعیتش هم طوری نبوده که از ماشین پیاده شود.دعوایش کردم و کلی پیشنهاد دادم که باید این کارها را انجام می دادی.

سکوت کرد و در فکر فرو رفت.

گفت که شاید نشانه ای از طرف خداست .

دلیلش را جویا شدم .

گویا بعد از 13 سال چند روز نماز امام زمانش قضا شده بود....



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   یکشنبه 90 آذر 6   در ساعت 9:20 عصر   بدست توحیدی


غرور ایرانیه یک مخالف!(برگزیده مجله پارسی نامه)

هر وقت مرا میدید شروع به بحث میکرد،به قول بچه ها انگار من یکی از مسئولین کشور هستم و باید تمام مشکلات را حل کنم و تا آخر عمر جوابگوی اختلاسها و بی عدالتی ها باشم.با اینکه خیلی از حرفهایش را قبول داشتم و تایید میکردم اما تند رویش بحث را از مسیر خودش خارج میکرد،من هم از این پس فقط به حرفهایش گوش میدادم و سکوت میکردم.شخصیت افراد را بر اساس خط مش سیاسیشان تعیین میکرد و همین باعث شده بود کسی جرات اظهار نظر مقابل او را نداشته باشد چون در صورتیکه نظرش مخالف او بود خیلی سریع محکوم می شد.پایان تمام بحث ها به این نتیجه میرسید که ایرن برای موفقیت و زندگی مناسب نیست و باید به کشور دیگری برای ادامه ی زندگی رفت همیشه هم مشغول تحقیق در مورد کشور مناسب برای زندگی بود،همه ی ما میدانستیم دیر یا زود رفتنی است.

شب پنج شنبه همه ی دوستان دور هم جمع شدیم،او هم بود ،قرار گذاشتیم ساعت 5 صبح روز جمعه بازی والیبال ایران را ببینیم.

8صبح بود.تلفن زنگ زد.گویا خواب مانده بود.نتیجه را پرسید:

-ایران از آرژانتین برد،

بغض گلویش را گرفت و در کمال ناباوری و تعجب من به گریه افتاد...



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   شنبه 90 آذر 5   در ساعت 11:58 صبح   بدست توحیدی


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

 
________________
______
__
 
بازدید امروز : [286] ، دیروز: [115] ، کل بازدیدها:[841107]

استفـاده از مطالب این وبـلاگـ، در وبگاه های دیگر، با ذکر منبـع و البتـه حفظ امـانت، بلامانع می باشد.