سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • + به بعضی ها باید گفت *نقد می‌کنی یا نق می‌زنی؟!*انتقاد کردن این است که شما یک نقطه‌ى منفى را پیدا کنید، با تکیه‌ى بر نقطه‌ى مثبتى که وجود دارد، آن نقطه‌ى منفى را نشان بدهید و مغلوب کنید.اما نق زدن یعنی آدم یک نقطه‌ى منفى را بگیرد، همین طور هى بنا کند آن را تکرار کردن.
  • + "آخوند خراسانی از آقای نخودکی خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی گفت: آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی ؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم. مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور نباید برنجم؟ اقای نخودکی گفت: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی. "
  • + دقت کردین !؟ قصه‌ها واسه ” بیدار کردن ” آدما نوشته شده اما ما واسه ” خوابیدن ” ازشون استفاده می‌کنیم !
  • + خدا نکند برسیم به جایی که برایمان* « از دست دادن »* از *« دست دادن »* عادی تر شود ...
  • + بیچاره *گل فروش* تنها کسی است که،وقتی با *گل* وارد خانه میشود همه *غمگین* میشوند...
  • + بوی *دود* می آید به گمانم جمـــــاعتی پای *دنــیــــــآی مجآزی* می سوزانند عمــــــــــر خویش را!!! مارو میگه هااا :(
  • + موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید. به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد! ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید. از مرغ برایش سوپ درست کردند. گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند. گاو را هم برای مراسم ترحیم کشتند! و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد!:)
  • + مو سر زمین بودم *با تراکتور* - بعد جنگ رفتم سر همو زمین *بی تراکتور *( عباس در آژانس شیشه ای )
  • + گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن! به رفتن ک فکر می کنی اتفاقی می افتد که منصرف می شوی… میخواهی بمانی، رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی! این بلاتکلیفی خودش کلــــی* جهنـــــــــــــــم* است
  • + دعای باران چرا؟ دعای صبر بخوان این روزها دلها تشنه ترند تا زمین خدایا کمی صبر ببار

رهبری قوای سه گانه کدام کشور را خطاب کردند؟

رییس محترم قوه قضاییه، آیت الله آملی لاریجانی در جلسه مسؤولان عالی قضایی، ضمن تسلیت وفات حضرت فاطمه معصومه (س) در پاسخ به کلام رهبرمعظم انقلاب در خصوص مبارزه با مفاسد اقتصادی، با اعلام این‌که قوه قضاییه پس از این نیز از ظرفیت بالای خود در مقابله با فساد اقتصادی بهره خواهد برد اینچنین فرمودند:

قوه قضاییه توصیه‌های مقام معظم رهبری را نصب‌العین خود قرار داده و می‌دهد و همچنان قاطعانه با انواع فساد مبارزه خواهد کرد .

این جملات رییس قوه ی قضاییه مرا به یاد نامه ی قبلی رییس جمهور خطاب به رهبری انداخت:

دولت ضمن استقبال کامل از این تذکر به موقع، مانند همیشه تمام هم خود را مصروف خدمتگزاری بی منت و پافشاری بر اصول و ارزش های انقلاب و صیانت از حقوق اساسی ملت خواهد کرد و بدلیل مسئولیت های سنگین خود از بگومگوها و یا اصطکاکات داخلی استقبال نخواهد نمود و مانند گذشته و برای مصالح کشور همه نامهربانی ها را صبورانه تحمل خواهد کرد.

از سوی دیگر هم قوه ی محترم مقننه و رییس محترمش مدام به تنش زایی و تفرقه افکنی دامن می زنند و هر بار با نهیب رهبری، دم از ولایت مداری می زنند. گویی دو قوه ی مجریه و قضاییه، اصولاً خودشان را از قبل و حال و بعد در مسیر صحیح قلمداد می کنند و قوه ی مقننه نیز خیلی راحت اشتباهات سهمگین می کند و بعد با یک ببخشید می  خواهند آثارزشت اعمالشان را نیز خاک کنند.

برایم سوال است اگر قوای مختلف ما این قدر ازگذشته و حال و آینده بر اصول و انجام صحیح وظایف قانونی خود و ولایت مداری و وحدت مصر هستند، پس خطاب رهبر در مورد قوای سه گانه کدام کشور است؟!



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   جمعه 91 اسفند 4   در ساعت 3:10 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


تحلیلی از تسخیر سفارت انگلیس

بحث داغی که این روزها در شبکه های اجتماعی داغ شده است، بحث برخی اقدامات خودجوش دانشجویان حزب اللهی و بسیجی مانند حمله به سفارت انگلستان است. برخی اصرار دارند این رفتارها را کاملاً صحیح جلوه بدهند و برخی دیگر این رفتارها را به شدت محکوم می کنند. حقیر در این مطلب این بحث را از دو جنبه مورد بررسی قرار می دهم، یک جنبه ی بصیرت و دیگری جنبه ی ولایت مداری، از شما بازدید کننده عزیز خواهش می کنم مطلب را با دقت بخوانید تا خدای ناکرده سوء تفاهمی از منظور من در ذهن شریفتان ایجاد نشود.

به لحاظ بحث ولایت مداری، برخی به استناد حمله به لانه جاسوسی آمریکا که مورد تأیید امام نیز قرار گرفت، حمله به سفارت انگلستان را نیز موجه جلوه می دهند، اما دو بحث ریشه ای در این خصوص وجود دارد، یکی این که آیا تسخیر لانه جاسوسی با دستور امام صورت گرفت یا این که بعداً مورد تأیید امام قرار گرفت، این مسئله نیازی به توضیح ندارد، چرا که برای همه آشکار است که اول تسخیر انجام شد و بعد امام خمینی آن را مورد تأیید قرار دادند، یقیناً امام خمینی به دروغ نگفتند که این کار را تأیید کرده اند، بلکه حتماً امام خمینی آن رفتار را مورد تأیید قرار دادند، ولی سوال مهم این که آیا چنین رفتاری که ابتدا کاری را انجام بدهیم و بعداً دنبال تایید ولی فقیه باشیم آیا درست است؟! آیا چنین رفتاری همیشه با تأیید و رضایت قلبی ولی فقیه همراه خواهد شد؟! آیا در بحث تقلید درست است که ما ابتدا عمل را انجام دهیم و بعداً برویم دنبال این که عمل مان درست بوده یا فقط در موارد اظطرار می توان چنین عمل نمود؟!

نکته ی مهم این است که اگر چه تسخیر لانه جاسوسی بعداً مورد تأیید امام قرار گرفتند ولی آیا تمام اعمالی که بدین صورت به صورت خودجوش صورت گرفتند نیز به همین شکل مورد تأیید قرار گرفتند؟! و سوال جدی تر این که با فرض این که تسخیر لانه جاسوسی درست بوده باشد، آیا نفس این کار یعنی اجازه نگرفتن از رهبر و رهبر را در برابر عمل انجام شده قرار دادن نیز درست است؟!

جواب سوالات بالا را با چند مثال به دوستان واگذار می کنم، برای شروع کافی است حال فعلی افرادی را که در زمان تسخیر لانه جاسوسی در صف اول بودند را مد نظر داشته باشند، بخشی از این افراد جزء سردمداران اپزیسیون و ضدانقلاب قرار گرفتند و این خود نشان می دهد که رفتارهای جلوتر از رهبر اگر ادامه یابد بالاخره اشتباه و انحراف در پی خواهد داشت و همیشه از همه ی راه های اشتباه نمی توان بازگشت.

در جلوی رهبری حرکت کردن دوجور معنی می تواند بدهد، یکی این که جاده صاف کن و پیشمرگ باشیم و یکی این که رهبری را در عمل انجام شده قرار بدهیم و این دو تفاوتشان در واژه ای به نام بصیرت خلاصه می شود، یعنی کسانی که می دانند حرف دل رهبر را و کسانی که گمان می کنند می دانند اگر چه ممکن است در مقاطعی رفتار یکسانی از خود نشان بدهند اما بالاخره از هم فاصله خواهند گرفت و چه بسا در برابر هم خواهند ایستاد، مسئله ای که در مقاطع مختلف تاریخی از صدراسلام تا کنون بارها مشاهده شده است. وقتی بصیرت را نمی توان با خط کش اندازه گیری کرد پس به صورت کلی می توان گفت که اولاً اصول را از رهبری باید گرفت و بر اساس اصول، وظایف جزئی را باید تمییز داد و فروع را در رفتار بروز داد، اما کسانی که اصول را نفهمیده اند در جزئیات دچار اشتباهات فاحش و حتی گمراهی خواهند شد.

و اما در خصوص این گونه اقدامات خودجوش، امام خامنه ای جملات واضحی دارند که:

....گاهى باید در یک اجتماعى شرکت کنید. من به هیچ وجه نفى نمیکنم و رد نمیکنم، بلکه تأیید می کنم برخى از اجتماعات دانشجوئى را که درباره‌ى مسائل گوناگونفرض کنیم مسئله‌ى بحرین یا چیزهاى دیگر  به وجود مى‌آید. البته با تندروى در این اجتماعات مخالفم؛ با عمل نسنجیده‌ى در این اجتماعات مخالفم؛ با تصمیم‌گیرى‌هاى غلط که ممکن است از طرف یک چند نفر انجام بگیرد، بعد در آن بحبوحه‌ى احساساتناگهان مورد حمایت جمع هم واقع شود، بنده موافق نیستم، خب، بنده اینجا یادداشت کردم که هیچ منافاتى وجود ندارد بین انجام دادن وظائفى که جوانى و آرمان‌گرائى به انسان دیکته میکند، و بین ملاحظه‌ى مصالح مدیریتى کشور، ملاحظه‌ى قانون، ملاحظه‌ى تدبیر و درایت مدیریتى در کشور. یعنى میتوان آرمان‌گرا بود، به احساسات جوانى هم پاسخ داد و بر طبق اقتضاى جوانى و آرمان‌گرائى عمل کرد؛ در عین حال جورى هم بود که با مصلحت کشور و با مصالح مدیریتى کشور تعارض و اصطکاکى نداشتهباشد. بنابراین به نظر من توقع از مجموعه‌ى دانشجوئى، جزو توقعات زیادى نیست؛ میتوان چنین توقعى را از دانشجوها داشت،اما رفتن، غلط است. احساس، خوب است؛ اما این احساس نباید موجب شود که ما حالا راه بیفتیم برویم غزه. رفتن به غزه، آن وقت نه ممکن بود، نه جایز بود؛ اگر ممکن هم بود، جایز نبود.خب، اینجا بین آرمان‌گرائى و بین آن واقعیت و دستورى که حالا از قول رهبرى نقل کردند، که نباید بروید غزه، یک تعارضى درذهن این جوان به وجود مى‌آید. نه، هیچ تعارضى وجود ندارد. آن احساس، احساس خوبى است؛ اما تصمیمى که بر اساس یک احساسگرفته بشود، یک مطالعه‌ى دقیق، موشکافانه و عالمانه پشت سرش نباشد، آن تصمیم، لزوماً تصمیم درستى نیست. گاهى اوقات تصمیم، تصمیم غلطى است، فرض بفرمائید از لحاظ موضع نظام، نسبت به فلان حرکت سیاسى بلوک مثلاً طاغوت و مجموعه‌هاى استبدادىِ دیکتاتورى، معلوم است که ما مخالفیم، همراهى هم نمیکنیم، کمک هم نمیکنیم - «قد کانت لکم اسوة حسنة فى ابراهیم و الّذین معه اذ قالوا لقومهم انّا برءاء منکم و ممّا تعبدون من دون اللّه کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوة و البغضاء ابدا حتّى تؤمنوا باللّه وحده»(3) - معلوم است که موضع ما نسبت به برخى از جهاتسیاسى‌اى که امروز در دنیا وجود دارند یا در منطقه وجود دارند، موضع روشنى است؛ اما این به هیچ وجه به معناى نفى کار دیپلماسىِ سنتىِ متعارف نیست؛ این را توجه داشته باشید. یعنى کار دیپلماسى به جاى خودش باید انجام بگیرد، منتها جهتگیرى، این جهتگیرى است. کما اینکه دشمنان ما هم همین جور عمل میکنند، دشمنان ما هم در عمل دشمنى‌شان را میکنند، اما تعارفات دیپلماسى را هم انجام میدهند. البته ما هم به آن تعارف دیپلماسى گول نمیخوریم؛ میفهمیم پشتش چیست. بنابراین باید به معنا و عمق آرمان‌گرائى توجه شود. پس به طور خلاصه، آرمان‌گرائى یعنى پایبندى به ارزشها و اصول و آرمانها و تأثیرگذارى و تأثیرناپذیرى از جهت مخالف و جبهه‌ى مخالف.....

(البته سخنرانی کامل را می توانید از نشانی : http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=20686 بخوانید)

بحث دیگر بحث بصیرت و منطق است، فرض کنید اصلاً رهبری چیزی هم نگفته باشند و خطی را هم ترسیم ننموده باشند، آیا قبل از این مسئله نمی توان فهمید که چنین کارهایی صحیح است؟! پاسخ این است که چرا! می شود، فقط کافی است افراد مسائل سیاست خارجی و دیپلماسی و مصالح کشور را متوجه بشوند. وقتی شما به کشوری اجازه می دهید در کشورتان سفارتخانه داشته باشد یعنی این که به او امان داده اید و امنیت وی را در کشورتان تضمین کرده اید، پس هرگونه اختلالی در این مسئله یک بی اخلاقی، بی تعهدی و هزینه بردار خواهد بود در مواردی نیز که کشور مزبور اقدامات خلاف تعهدات خویش انجام داده باشد، معمول این است که به کشور مزبور فرصت محدودی داده شود تا سفارت خود را جمع کند، نه اینکه به سفارتش یورش برند، البته نباید فراموش کرد که خود غربی ها در خصوص اینگونه حملات ید طولایی دارند، بارها به سفارتخانه های ایران در کشورهای غربی حمله شده است و بارها ما نیز از این اقدام ایشان شکایت و گلایه کرده ایم و این چنین شکایاتی، معمولاً با همراهی و همدردی سایر کشورها همراه شده و به اخذ جریمه نیز منجر می شود، که در مورد سفارت انگلیس نیز برای ایران رخ داد. ممکن است برخی این استدلال مرا با بحث تسخیر لانه جاسوسی مقایسه کنند، اما یک تفاوت وجود دارد این که سفارت آمریکا از زمان شاه در ایران دایر شده بود و تنها چند ماه بعد از پیروزی انقلاب تسخیر شد و این که قبل از ایران، امریکا بود که شمشیرش را برای ایران از رو بست، یعنی ابتدا آمریکا بود که عهد شکست و این بدعهدی بعدها از اسناد بازیافت شده در لانه جاسوسی نیز اثبات شد.

بحث اقدامات خودجوش و مردمی بحث مهمی است، بحثی که همانقدر که موجب افتخار گردیده است، بعضاً موجب خسران نیز گردیده است، از یک سو نمی توان کلاً مردم، بسیج و امت حزب الله را دست بسته کرد و از یک سو نمی توان کلاً این گونه اقدامات را تأیید و تجویز کرد، خود امام خمینی و امام خامنه ای در برخی موارد دستور داده اند به این که در مواردی اعتراض را باید علناً حتی با تجمع بیان نمود اما شناخت کم و کیف مسئله نیازمند بصیرت، ولایت مداری و مصلحت سنجی است و تنها راه این مسئله نیز شناخت مواضع رهبری و آرمانهای انقلاب و منطبق کردن امور بر اساس آنهاست، به نوعی که بتوان از کلیات و اصول مورد نظر رهبری و قانون، جزئیات و فروع را نیز استنتاج کرد و البته نباید فراموش کرد که اسلام نسبت به عملی که به آن علم نداریم بارها هشدار داده و نهی فرموده است، مگر این که همانطوری که گفتم، از قبل نسبت به مسئله علم و بصیرت لازم را داشته باشیم نه این که عملی احساسی انجام دهیم و بعد دنبال توجیه و تأیید باشیم، اینگونه می شویم مصداق آن تیراندازی که اول تیر می انداخت و بعداً دور محل اصابت تیرش سیبل می کشید.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 91 بهمن 4   در ساعت 11:2 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


شاه کلیدی برای حل مشکلات اقتصادی کشور

بانک در اقتصاد هر کشوری نقش بسیار مهمی ایفا می کند به نوعی که اگر نباشد گردش نقدینگی و ثروت صورت نمی گیرد و عملاً‌ در این میان نه توسعه ای میسر خواهد بود و نه عدالتی. متأسفانه بانک در کشور ما هم اکنون کارکرد اصلی خود را از دست داده است، تورم اینقدر بالاست که کمتر کسی حاضر است پولش را در بانک بگذارد و عموماً افراد ترجیح می دهند سرمایه خود را در مکانی غیر از بانک سرمایه گذاری کنند و این مکان اگر چه می تواند بورس باشد ولی عموماً بازار است، بازار سکه، ارز، مسکن، خودرو و ....؛ این تمام مشکل بانک نیست بلکه در قسمت خروج سرمایه های بانکی نیز مشکل اساسی وجود دارد، بانک ها تسهیلات خود را با سودهای تعیین شده به راحتی به مردم و تولید کنندگان نمی دهند، چرا که اولاً‌ قادر به جذب سرمایه نیستند و ثانیاً‌ همان را هم که دارند یا از راه غیر ضابطه مند به متخلفان و دلالان می دهند چرا که کمبود منابع در چنین شرایطی خودش فسادزا است و یا خود بانک ها شخصاً در جایی سرمایه گذاری می کنند تا از بازگشت سرمایه و عقب نماندن سرمایه شان از نرخ تورم مطمئن باشند.
بانک های ما عملاً‌ نه می توانند سرمایه و نقدینگی را جذب کنند و نه می توانند سرمایه را به مصرف کننده ی واقعی برسانند. در این سیستم، تسهیلات بانکی با سودی به مراتب کمتر از نرخ تورم داده می شود و این گونه تسهیلاتی رانت حساب می شوند، چرا که اگر کسی بتواند وام با سود پایین تر از تورم بگیرد و در خرید و فروش چیزی که با تورم یا بیشتر از آن رشد می کند سرمایه گذاری کند، کم کم به یک غول اقتصادی تبدیل می شود که نمونه اش را در فساد بزرگ 3000 میلیاردی دیدیم، بزرگترین فساد بزرگ اقتصادی کشور ناشی از همین رانت در تسهیلات بانکی بود چرا که این گروه هر چه توانستند وام گرفتند و از این رانت ها بهره مند شدند، آنها بد حساب نبودند،‌ بدهی شان را نیز پرداخت می کردند،‌ بانک نیز به ایشان اعتماد داشت اما مشکل از وجود رانت بانکی بود. اینقدر وجود رانت بانکی آشکار است که برخی از مردم که عرضه دلالی ندارند، وام می گیرند و همان وام را در بانک دیگر می گذارند تا از سود بانکی استفاده کنند و آنها که دلال منشند همان وام ها را در خرید و احتکار صرف می نمایند.
در این سیستم بانکی کسانی وام می گیرند که از قدرت و رابطه برخوردارند و کسانی که واقعاً‌ به تسهیلات نیاز دارند دست شان به تسهیلات نمی رسد و ناچار به سوی ربا و رشوه می روند. در شرایط اقتصادی اخیر، صنایع و تولیدکنندگان با بحران سرمایه در گردش مواجند چرا که نمی توانند از این سیستم فاسد تسهیلات دریافت کنند (مگر با کلی دوندگی و شانس و شایدهم رشوه) و میشناسم کسانی را به قصد خدمت و اشتغال وارد تولید شدند و اکنون به نزول گرفتن گرفتار شده اند و حال این که ایشان حاضر بودند تسهیلات بانکی متناسب با نرخ تورم (که از نزول به مراتب کمتر است) بگیرند ولی به سودهای حرام نزول خواران تن ندهند.
و اما پیشنهاد چیست؟
شاید برخی گمان کنند که پیشنهاد من یک راه از راه های مختلف است اما در واقع تنها راه ممکن است، تسهیلات نظام بانکی باید متناسب با نرخ تورم باشد، اگر نباشد حتماً‌ حتماً و حتماً رانت ایجاد می کند، فساد ایجاد می کند و به دست تولید کننده نمی رسد و مستقیم به بازار می رود و موجب تورم زایی می شود؛ پس در گام اول باید پذیرفت که نرخ سودبانکی کمتر از تورم غیر قابل ادامه است و باید نرخ سود بانکی را تابعی از تورم نمود، ولی این افزایش نرخ سود بانکی ماندگار نخواهد ماند، چرا که با نزدیک شدن سودبانکی به نرخ تورم عملاً‌ نقدینگی به سمت بانکها می رود و از بازار جمع می شود و این یعنی کاهش نرخ تورم و دوباره می توان نرخ سود بانکی را متناسب با نرخ تورم کاهش داد و همین چرخه را در زمانهای مشخصی مانند ماهانه و یا سه ماهه ادامه داد،‌ هم اکنون کاری که در بازار مبادلات ارزی رخ می دهد نیز همین گونه است، دولت با درک شرایط بازار توانست لجام گسیختگی در رشد قیمت ارز را کنترل کرده و تا حدودی آن را تثبیت نماید و چند ماه پیش نیز دولت در حالی که قیمت ارز و سکه لجم گسیخته شده بود به افزایش سود بانکی تن داد که موجب شد حدود 20 درصد آناً‌ از قیمت ارز و سکه کاسته شود و البته چون این مسئله مقطعی و موقت بود نتوانست مشکل را به صورت پایدار حل نماید بلکه فقط در مقطعی خاص توانست تورم را کاهش دهد.
به نظر من دولت اگر بتواند نرخ سود بانکی را مساوی یا متناسب با نرخ تورم نقطه ای تعیین کند و تمام تسهیلات و سودهای بانکی را با کسب اجازه از مراجع تقلید به نوعی تعیین نماید که به لحاظ شرعی مشکل نداشته باشند، می تواند در مدت کمی هم نقدینگی را جذب کند، هم موجب کاهش تورم گردد و هم امکان پرداخت تسهیلات بانکی را فراهم آورد و هم وامهای بانکی را به مصرف کنندگان واقعی یعنی مردم و تولید کنندگان برساند و هم امکان تکمیل هدفمندی را ایجاد کند. اکنون یکی از مشکلات هدفمندی همین افزایش نقدینگی و قدرت پایین جذب اقتصاد کشور است که در صورت اصلاح نظام بانکی می تواند این کارکرد را احیا نمود و دیگر نیازی نیست که رییس  جمهور به فکر بردن نقدینگی به سمت جنگل بلوط و مرتع باشد، اصلاً کارکرد بانک همین است.
اگر سود بانکی و تورم مساوی باشند، دیگر هیچ کسی وام نمی گیرد تا از تورم عقب نماند،‌ کسی وام نمی گیرد تا از ترس تورم خیلی زودتر پولش را به بازار سرازیر کند و جنسی را قرار است گران شود زودتر بخرد، دیگر کسی وام نمیگیرد تا دلالی کند و از رانت تسهیلات بانکی استفاده کند، و دیگر کسی برای دریافت تهیلات رشوه نمی دهد چرا که رانت و محدودیتی وجود نخواهد داشت و این که دیگر دولت نمی ترسد که نکند فاز دوم هدفمندی یا افزایش حقوق کارمندان و کارگران موجب تورم شود، چرا که سیستم بانکی به درستی نقدینگی ها را جمع می کند و با کمک به تولید و مردم موجب گردش سرمایه در جهت عدالت و پیشرفت گردد.
ممکن است کسی بگوید این طرح موجب می شود به مردم و تولید کننده فشار آید ولی حقیر عرض می کنم که همینک مردم و تولید کنندگان برای گرفتن یک وام باید کلی دردسر بکشند و سپرده بگذارند و شاید هم رشوه بدهند و آنقدر سخت است این فرایند، که متأسفانه با سخت ترشدن گرفتن تسهیلات بانکی، بازار رباخواری بیشتر گرم می شود، پس در نهایت به نفع مردم و تولید نیز تمام خواهد شد به خصوص با توجه به این نکته که این طرح موجب کاهش تورم و کاهش سود بانکی در میان مدت خواهد شد،‌ مطمئناً‌ با شروع طرح تورم کاهش یافته و در یک چرخه ی منطقی کاهش تورم کاهش سودبانکی و کاهش سودبانکی کاهش تورم را ایجاد خواهد کرد.

این مطلب در سایت عمارنامه نیز منتشر گردید.

مطالب مرتبط:
گام های بعدی کنترل بازار چیست؟
مادر مشکلات اقتصادی
کاهش آنی قیمت سکه پیامی برای دولت



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 91 بهمن 2   در ساعت 2:0 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


بسیجی هم مراتب دارد

اخیراً یک بسیجی به نام حمید رضا احمد آبادی که ظاهری 2 آتشه هم دارد مورد توجه شبکه ی معاند bbc  قرار گرفته است و حتی با او مصاحبه ای نیز ترتیب داده اند (که از اینجا می توانید آن را مشاهده و حتی فیلم آن را دانلود نمایید)، سادگی این فرد که متأسفانه شدیداً جوزده نیز شده است موجب شده تا این رسانه معاند این شخص را نماینده ای از اقشار بسجی معرفی کند و حتی با بزرگ کردن اشتباهات و تضادهای شخصیتی ایشان، تمام بسیجی ها را زیر سوال ببرد؛ در کنار این مسئله، بسیاری از رسانه های اصولگرایی نیز این پازل را تکمیل می کنند یعنی این بسیجی را فردی مزدور و ... معرفی کرده و تمام شخصیت و سابقه ی او را زیر سوال برده اند.
در کشور ما بسیج دامنه ی بسیار گسترده ای دارد، هرکسی به سهم پایداری و مقاومت خویش روی اصول انقلاب، خود را بسیجی می داند حتی اگر رسماً هم در آن عضو نباشد. ما بسیجی هایی داریم که یواشکی ترانه هم گوش می کنند اما پای انقلاب که برسد از ما هم آتشی تر هستند، بسیاری از این گونه بسیجی ها زمان جنگ به جبهه شتافتند، شهد ایمان را با توجه به آمادگی قلبی خود چشیدند، تا نزدیکی عصمت از گناه هم پیش رفتند و شهد شهادت را عاشقانه نوشیدند، بسیار اشتباه است که این افراد را از دایره مردمی بسیج خارج بدانیم، بلکه باید دانست که بسیج مراتبی دارد، مراتبی از علم و عمل، مراتبی از بصیرت و ولایت مداری، مراتبی از تولی و تبری، مراتبی از تحصیلات ابتدایی تا پرفسورا.

این بسیجی ساده دل مزدور نیست، جوزده شده و کسی هم او را راهنمایی نکرده است؛ او اگر چه بسیجی است اشتباهات بزرگی نیز دارد او فکر می کند همانقدر که ولایت فقیه درانقلاب یک اصل اساسی است، نداشتن رابطه با آمریکا نیز اصل غیر قابل تغییر است و همین حس که او نسبت به آمریکا دارد شاید نتیجه ی مواضع ضدآمریکایی رهبران ایران عزیز است ولی اشتباهًا آنها را به همان اندازه ولایت فقیه مهم می شناسد. اگر چه این بسیجی خبرنگار bbc  را یک مزدور می خواند اما او اشتباه بزرگی انجام می دهد که با bbc مصاحبه می کند، چرا که ایشان مسیر صحبت وی را به سمت دلخواه خویش می برند و آن را تقطیع کرده و طوری پخش می کنند که تمام بسیجی ها افرادی ابله و احمق جلوه کنند و حال این که در دانشگاه شیراز بسیجی می شناختم که استادتمام (پرفسور) بخش آبیاری دانشگاه شیراز بود و به سادگی تمام بسیجیان، با اتوبوس به نمازجمعه می رفت و در راهپیمایی ها شرکت می کرد و البته رسانه های معاند هرگز با این بسیجیان مصاحبه نمی کنند و بهتر بگوی این بسیجیان شبکه های معاند را برای مصاحبه نمی پذیرند و این بسیجی و تمام افرادی که با این شبکه های معاند مصاحبه می کنند باید حواسشان باشد که هیچ تضمینی برای تحریف و تقطیع سخنان شان وجود ندارد و هیچ هدفی نیز جز خیانت به انقلاب در این مصاحبه ها و پخش آنها وجود ندارد. این بسیجی برای اقدامات اشتباه خود مانند برخورد با بی حجابی یا اقدامات سرخودانه توجیه می تراشد و البته اشتباه از بزرگان بسیج نیز هست که راهی برای توجیه باز می گذارند.

مطالب مرتبط:
بزرگترین مانع توسعه بسیج 
بسیج مثل همیشه مظلوم و ظالم ستیز
لزوم تجمیع تعهد، تخصص و بودجه در فرهنگ



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 91 دی 25   در ساعت 12:13 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


آقای علی مطهری! اگر پدرتان زنده بود...

آقای علی مطهری، با توجه به مصاحبه ی اخیرتان با هفته نامه ی آسمان این مطلب خطاب به شما نگاشته می شود:


آقای مطهری! اینطور که معلوم است شما می خواهید بگویید که اگر شهید مطهری حیات داشتند الان خیلی شرایط کشور متفاوت بود  والبته حرف جدیدی نزدید چرا که همانطور که رهبری گفتند، اگر شهید مطهری اکنون حیات داشتند، ایشان رهبر بودند ولی غیر از این مسئله، موارد دیگری نیز بود که باید آنها را هم متوجه باشید:
اگر شهید مطهری زنده بودند حقیقتا آیت الله خامنه ای، همانطور که سرباز امام خمینی بود سرباز ولی فقیه می ماند و اگر شهید مطهری زنده بود یقیناً نمی گذاشت کسی با نام او، هم سران فتنه را تطهیر کند و هم ساکتین فتنه را تقدیس و اگر ایشان زنده بودند مانند امام خمینی نمی گذاشتند دامان آقای منتظری مأمنی برای منافقان و فتنه گران گردد و مطمئناً امام خامنه ای آرزو داشت تا شهید مطهری ولی باشد و خودش آموزگار ولایت مداری باشد به خصوص برای کسانی که اکنون مدعی ولایت پدرخویشند و اگر شهید مطهری زنده بود هرگز نمی گذاشت فرزندش اینچنین نان نام پدرش را بخورد نمکدان انقلاب پدرش را بشکند.
آقای علی مطهری! و اما اگر پدرتان حیات داشتند شاید برداشت شما از اصل ولایت فقیه این شیر بی یال و اشکم نبود که اکنون دارید  و اگر شهید مطهری اکنون رهبر بودند شاید شما ولی فقیه را نماینده ی بدون واسطه خدا بر زمین می شناختید و اگر ایشان زنده بودند شاید شما همه را نوکر ولایت می دانستید و انتقاد به ولی فقیه را ارتداد تلقی می کردید و اگر شهید مطهری زنده بود، شاید شما ساکتان فتنه را مهدور الدم می دانستید و اگر ایشان زنده بودند شاید سران فتنه و ساکتان آنها را شخصاً اعدام می کردید و اگر شهید مطهری زنده بودند شما دست نویسنده ی نامه ی بدون سلام را قلم می کردید و اگر پدرتان حیات داشتند شاید اکنون دیگر آقای هاشمی را واردث پدرتان نمی شناختید.
آقای علی مطهری! ولی نه! اشتباه می کنم، چرا که همه آنچه که گفتم احتملاً رخ نمی داد چرا که اگر ایشان زنده بودند وقت بیشتری برای تربیت و هدایت شما می داشتند و حتماً به شما اصل ولایت فقیه را آنطوری که استادبزرگوارش امام خمینی، ولایت رسول الله می دانست آموزش می داد و اگر شهید مطهری زنده بود شاید، و فقط به احتمال ضعیف شاید؛ شما هم مانند حاج احمد آقای خمینی و حاج مجتبی خامنه ای و دیگر فرزندان ایشان می توانستید کمی از قدرت و ثروت و آقازاده زیستن کناره بگیرید.

علی مطهری در گفتگو با هفته‌نامه "آسمان": رئیس‌جمهور آینده بهتر است از ساکتین فتنه باشد، چون آنها معتدل‌تر هستند/ مدیریت اصولگرایان موفق نبوده و علتش برداشت غلط‌شان از اصل ولایت فقیه است/ نمی‌دانم مخالفان طرح دولت وحدت ملی از چه منظری با این طرح مخالفت می‌کنند و مهمترین محورهای سخنان نماینده مردم تهران در مجلس در گفتگو با هفته نامه آسمان بدین شرح است:
-به نظر من حرف آقای جنتی که همه سران و ساکتان فتنه رد صلاحیت شوند غیر منطقی بود.
-خیلی ها که ساکت بودند برای این بود که می گفتند اگر بخواهیم صحبت کنیم باید ایرادهای این طرف را هم بگوییم، بنابراین مشکل می شود، پس بهتر است هیچ چیزی نگوییم. کار عاقلانه ای کردند.
-به نظرم اگر رییس جمهور آینده از ساکتین فتنه باشد بهتر است چون آنها معتدل تر و عاقل ترند.
-ایده دولت وحدت ملی را که آقای هاشمی مطرح کرده اند، من موافقم و نمی دانم مخالفان از چه منظری مخالفت می کنند.
-به نظرم مدیریت اصولگرایی در کشور موفق نبوده و علتش هم برداشت غلط شان از اصل ولایت فقیه است. فکر می کنند برای همه چیز باید اول بروند اجازه بگیرند و چون از خودشان ابتکار عمل ندارند موفق نیستند. وضعیت فعلی کشور محصول همین تفکر است.
-زوج آیت الله مطهری و آیت الله منتظری می توانست کارساز باشد. طبعا اگر ایشان بود سرنوشت آقای منتظری هم حتما جور دیگری می شد.

مطالب مرتبط از همین نویسنده:
علی مطهری! مرگ بر ضد ولایت فقیه
آنچه که در مورد علی مطهری نمی توانستم بگویم

خودمانی ی سخنان علی آقا مطهری!

علی مطهری: اگه محمود نبود...

خطاب به آقای علی مطهری



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   یکشنبه 91 دی 24   در ساعت 4:40 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


2 تکلیف اقتصادی مهم ما در این شرایط

 

امروز وزیر نفت گزارش داد که فروش نفت 40 درصد و فروش گاز 45 درصد کاهش یافته است، احساس کردم باید ما هم بیشتر کمک کنیم و نباید شرایط را مانند قبل فرض کنیم، اصلاً کاری به زحمات و اشتباهات و مدیریت ها و سوءمدیریت ها و سوءاستفاده ها و حتی خیانت های دیگران ندارم، بیایید ببینیم ما خودمان چقدر به انقلاب و کشور و استقلال کشورمان علاقه داریم؟ یقیناً در این شرایط  دشمنان قسم خورده کشور بر آنند تا با فشار اقتصادی، مردم و انقلاب را از پای درآوردند و از آنجا که حفظ نظام از اوجب واجبات است، شناخت مسئولیت هر بخش اعم از دولت، مجلس، قوه قضاییه، تولید کنندگان و در نهایت مردم و عمل به آن تکالیف از واجبات مهم به شمار خواهد رفت، یقیناً ما مردم نیز دارای در حفظ نظام دارای تکالیفی هستیم، که باید به اندازه علاقه و ایمان مان در جهت حفظ انقلاب و استقلال کشور از این تکالیف تقدیم می شود غفلت نورزیم:
1- در شرایطی که واردات هر کالایی از لوکس تا حیاتی محتاج ارز است و با توجه به کاهش فروش نفت در تأمین ارز نیز مشکل داریم، بیایید تا جایی که حیاتی نیست، اجناس خارجی نخریم، این کار موجب می شود با فروش کمتر نفت نیز بتوانیم راحت تر مشکلات را پشت سر بگذاریم و این اجازه را به دولت بدهیم تا ارز را صرفاً در موارد ضروری مانند دارو و مواد اولیه صنعت و تولید و رسیدن به خودکفایی در موارد حیاتی صرف نماید.

2- در حالی که هر چه مصرف مان کمتر شود، هم نیاز کمتری به واردات پیدا می کنیم و هم امکان صادرات و درآمد ارزی بیشتری پیدا می کنیم، می توانیم روی صرفه جویی بیش از این تأکید بورزیم. در باب صرفه جویی همه چیز در اولویت قرار دارد، چرا که در مورد هر کالایی یا به خودکفایی رسیده ایم و یا بیش از مصرف داخلی تولید می کنیم که در هر صورت صرفه جویی می تواند نسبت به خروج کمتر ارز و ورود بیشتر درآمد ارزی به کشور کمک کند. صرفه جویی می تواند در تمام بخش ها اعم از مواد غذایی و پوشاک و برق و .... کمک به سزایی به اقتصاد کشور داشته باشد، پس بیایید صرفه جویی را امری واجب و تکلیفی الهی فرض کنیم.
نکته ی مهم: اگر چه تکلیف تولید کننده خودش نیاز به مطلب مجزایی دارد اما همین بس که بدانیم بزرگترین تکلیف تولید کنندگان این است که این دو عامل را در اجناس داخلی به هم نزدیک کنند، یعنی طوری تولید کنند که مصرف انرژی کمتر یا امکان صرفه جویی بیشتری را برای کشور فراهم آورند تا مردم بتوانند به راحتی جنس ایرانی و کم مصرف خریداری کنند. 

مطالب مرتبط از همین نگارنده: 
دوکلام اقتصادی با مردم 
مردم مقصرند؟!
برخی موانع تولید و اشتغال در گیلان
تأمین سرمایه در گردش، مهمترین نیاز فعلی تولید
وزارت دارایی مخل تولید
اقتصاد مقاومتی یعنی ...
گام های بعدی کنترل بازار چیست؟
قوانین صادراتی اصلاح شود
آرامش بازار مقدمه گام های بعدی دولت 
مادر مشکلات اقتصادی 
شرایط تحقق شعار امسال (قسمت اول)
شرایط تحقق شعار امسال (قسمت دوم)
آیا نرخ سود بانکی فعلی به نفع تولید است؟!
شکوفایی اقتصادی را پیامد شکست تحریم ها نخوانید 
رابطه عدم تقویت تیم اقتصادی دولت با جام زهر
خائنان، طلبکار از خادمان!!!
تحریم، تحفه ای به سران فتنه 

 



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   سه شنبه 91 دی 19   در ساعت 4:58 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


خدمت سربازی مانعی بزرگ برای ازدواج

خدمت مقدس سربازی اگر چه کمتر از 2 سال است اما وجود همین دوسال موجب می شود تا یک جوان سال ها در انتظار بماند تا پس از پایان خدمت اقدام به ازدواج نماید، مثلاً یک دانشجو شاید در همان 2-3 ترم اولش بتواند با یکی از همکلاسی های مناسبش ازدواج نماید و حتی در خوابگاه متأهلی و با غذای دانشگاه نیز سکنی گزیند اما وقتی می بیند که 2-3 سال تا سربازی باقی مانده است و 2 سال هم خود سربازی طول می کشد، عملاً 4-5 سال دیرتر به سمت ازدواج می رود و تازه این به غیر از مدتی است که باید برای یافتن شغل و پیدا کردن مورد مناسب برای ازدواج وقت صرف می کند، چرا که در هنگام دانشجویی توقع برای ازدواج کم است اما وقتی فردی درسش را خوانده و خدمتش را هم رفته توقع برای شغل و چیزهای دیگر هم پیدا می شود.
به نظر می رسد که بکارگیری نیروهای نظامی و انتظامی و ارتشی و سپاهی و نهادهایی که از سربازها استفاده می کنند، اگر از راه جذب و آزمون و استخدام و تأمین بودجه های لازم صورت گیرد هم استفاده ی بیشتری از طبقه جوان (قشر پویای جامعه) انجام می شود و هم میانگین سن ازدواج چند سال پایین می آید.
لازم به توضیح است که هم اینک نیز به سربازان حقوق ماهانه پرداخت می شود و عملاً تأمین سرباز نیز با توجه به هزینه های لازم جهت اقامت، غذا و حقوق برای کشور مجانی تمام نمی شود و در صورت تصویب بودجه مناسب هم نیروهای نظامی و انتظامی و ارگانها به صورت تخصصی و آموزش دیده تر جذب می شوند و هم زندگی سایرین و خود این سربازها زودتر سامان می یابد و نکته ی دیگر این که هم اینک بسیاری از کشورها نیز همین اقدام را انجام می دهند و جز در موارد جنگ و اضطرار، نیروهای نظامی از طریق استخدام و به صورت داوطلبانه به کارگیری می شوند که به منظور تأمین نیروهای در سطح سرباز و با تحصیلات و تخصص پایین، می توان همین نیروهای جذبی را در همان ابتدا تا مدت مشخصی برای بخش های ضروری که به سرباز نیاز دارند البته با حداقل حقوق قانونی گماشت تا با پایان آن امکان ارتقای ایشان در ارگانهای نظامی مهیا گردد.

مطلب مرتبط از خودم:
چرا عقد طولانی قبل از عروسی بد است
تفاوت کسانی که ازدواج را می فهمند و نمی فهمند
صول بسیار مهم در پایداری زندگی مشترک
موفقیت ازدواج فرزندان در دست والدین 
چگونه صحیح دعوا کنیم؟
چرا، الرجال قوامون علی النساء؟! 



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 91 دی 18   در ساعت 2:52 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


قابل توجه شورای سیاستگذاری ائمه جمعه

نماز جمعه به قول امام خمینی از برکات انقلاب اسلامی است و سامان دادن این امر خطیر خود زحمت و هماهنگی زیادی را می طلبد، این که تمام شهرستانها و حتی شهرها امام جمعه داشته باشند و بین این ائمه جمعه هماهنگی نیز برقرار باشد خودش اثباتی بر اهمیت شورای سیاستگذاری ائمه جمعه است؛ این شورا در انتصاب، جابجایی، سیاستگذاری و هماهنگی بین ائمه جمعه نقش مهمی ایفا می کند اما آن چه مرا واداشته تا این مطلب را بنویسم این است که به نظر می رسد نظارت و پایش بر نحوه ی عملکرد ائمه جمعه به درستی صورت نمی گیرد.
هر چه مقام و سمت فردی بالاتر باشد، احتمال لغزش و سقوط وی نیز خطرناک تر و مخرب تر خواهد بود چرا که ائمه جمعه به نوعی نماینده ولی فقیه نیز محسوب می شوند و به همین لحاظ به نظر می رسد که همانطوری که حضرت علی بر منصوبینش (عیون) ناظرین و بازرسین نامحسوس می گماشت و ایشان را تحت نظارت داشت، این شورا نیز باید نسبت به این مسئله حساس باشد، که حتماً چنین فرایندی تعریف شده است اما من براساس تجارب و مشاهداتی که دارم این فرایند را در حال حاضر فاقد اثربخشی لازم می دانم و اگر چه انتخاب و انتصاب ائمه جمعه با دقت خوبی صورت می گیرد و به همین لحاظ معمولاً سقوط و اشتباهی نیز صورت نمی گیرد، اما این قضیه قابل اتکا و اکتفا نیست.
به شخصه ائمه جمعه ای را می شناسم که به خاطر عدم دقت در انتخاب اطرافیان شان، موجب گردیده اند تا مردم نسبت به نماز جمعه و نمایندگی ولایت فقیه در شهرستان های خود اقبال مناسبی را نشان ندهند و اینچنین دود اشتباهات ائمه جمعه و اطرافیانشان در چشم مردم و ولی فقیه نیز می رود. چه بسا مردمی که علاقه دارند از برکات این عبادت با اهمیت منتفع شوند، اما برخورد امام جمعه یا اطرافیانی مانند رییس دفتر و یا مسئولین دیگربیت شان، طوری بوده است که رغبت بسیاری از مردم به حضور در نماز جمعه و بهره گیری از برکات آن کم شود.
خیلی ناپسند است که اطرافیان ائمه جمعه با تخلف و برخورد بد و سوءاستفاده از جایگاه امام جمعه اقدام به تضییع حقوق مردم نمایند و ادامه ی این روند و عدم کنترل این گونه مسائل موجب می شود تا نه تنها از برکات نماز جمعه کاسته شود، بلکه در مواردی به انقلاب آسیب نیز وارد نماید و به همین لحاظ از شورای سیاستگذاری ائمه جمعه خواهش می کنم نسبت به نظارت و بررسی دوره ای صلاحیت ائمه جمعه و مسئولان دفتر و سایر اطرافیان امام جمعه توجه داشته و میزان مقبولیت مردمی ایشان را حداقل بین مذهبی ها و مسجدی های هر شهر مورد پایش و سنجش قرار دهند.

مطلب مرتبط: 
توجه امام جمعه رشت به سیره امام خامنه ای‏
امامان جمعه مراقب باشند



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   پنج شنبه 91 دی 14   در ساعت 2:27 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


گریستنم برای امر به معروف

دیروز در یک کلاس آموزشی در خصوص امر به معروف و نهی از منکر شرکت کردم که مدعوین از ادارات و سازمان های مختلفی انتخاب شده بودند. مهمترین سخنران و یا بهتر بگویم استاد کلاس یکی از بزرگان و مسئولان استان بود. ایشان ضمن توصیه فراوان به امر به معروف و نهی از منکر، از ما خواستند که خودمان موارد معروف و قانونی را رعایت کنیم و روی این قضیه خیلی هم تأکید کردند، باور کنید من در حین این سخنان از غصه اشک ریختم و در تمام طول این سخنان می سوختم، می دانید چرا؟! 
حدود 4-5 سال پیش، از کارگاهی که همین مسئول بزرگوار تولیت آن را بر عهده داشتند، بازرسی می کردم و از مسئول کارگاه خواستم تا اسناد مورد نیاز برای بازرسی را به من ارائه کند، ولی مسئول کارگاه با رییس دفتر آن مسئول تماس گرفت و ایشان خیلی بی ادبانه اسم مدیرکل مان را (بدون هیچ پیشوندی) بردند و گفتند به ایشان بگویید با من تماس بگیرد، و به دلیل ممانعت آن رییس دفتر بازرسی از آن کارگاه میسر نگردید و حال این که آن کارگاه هنوز که هنوزاست در حال ادامه ی تخلفات خویش است و گزارش های این رییس دفتر نیز بارها به استماع آن مسئول محترم رسانده شده است ولی آن مسئول نمی تواند از این همین گردن کلفتی آن مسئول دفتر برای اداره امورش (مالی و غیر مالی) چشم پوشی نماید، و چقدر جالب است که آن استادبزرگوار از سوی مسئول یک ارگان نظارتی بزرگ نیز چنان مورد تملق قرار می گیرد که گویا اصلاً هیچ خبری از این تخلفات ریشه دار آن مسئول دفتر ندارد!!! و حال ما بسان آیات 2 و 3 سوره صف گردیده است که می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ  کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ
ای‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اید، چرا چیزی‌ می‌گویید که‌ عمل‌ نمی‌کنید؟   نزد خدا بسیار موجب‌ خشم‌ است‌ که‌ سخنی‌ بگویید که‌ عمل‌ نمی‌کنید.

و این است که حال و روز کشورما بهتر نمی شود....



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 91 دی 11   در ساعت 3:49 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


دروغ، فریب و عقده علیه رهبری+تصاویر

 

اخیراً یکی از خبرگزاری ها، اقدام به درج تصویری از مقام معظم رهبری نمودند که ایشان در حال پیاده شدن از یک خودرو با رینگ bmw است و بعد این تصویر از سایت حذف شد تا دامنه اتهامات و سوءاستفاده ها به صورت ظالمانه ای افزایش یابد، فارغ از مشکوک بودن سایت مزبور در درج این عکس، نظر رهبر معظم انقلاب درمورد خودروی خودشان این است که قبل از انتشار این عکس بیان شده بود:
من الان اعلام می‏کنم و قبلاً هم نوشتم و این را گفتم که آن وقتی که آقایان امکانات شخصی دارند، حق ندارند از امکانات دولتی استفاده بکنند. اگر ماشین دارید، آن را سوار شوید و به وزارتخانه و محل کارتان بیایید؛ ماشین دولتی یعنی چه؟ واللَّه اگر من از طرف مردم مورد ملامت قرار نمی‏گرفتم که مرتب ملاحظه‏ی جهات امنیتی را توصیه می‏کنند، بنده با ماشین پیکان بیرون می‏آمدم. به حد ضرورت اکتفا کنید و اندازه نگه دارید؛ اینها ما را از مردم دور می‏ کند ... 

با همین توضیح مقام معظم رهبری که قبل از انتشار این تصویر صورت گرفته است مشخص است که مقام معظم رهبری به توصیه های  امنیتی در خصوص خودرو عمل می کند و همین جمله از رهبری نشان می دهد که رهبری علی رغم عدم تمایل به استفاده از چنین خودرویی، به منظور رعایت موارد امنیتی این کار را قبول کرده اند.
نکته دیگر، این گونه توصیه ها در زمان حضرت علی ع نیز به خلفا تجویز می شد، یعنی حضرت امیر به خلفا تجویز می کردند که در جلوترین جای لشکر به جنگ نپردازند که اگر چنین شد، لشکر دچار شکست می شود، و این که ما در ابتدای انقلاب به خاطر عدم رعایت مسائل امنیتی و بی مبالاتی ها کم هزینه ندادیم و کم مسئولان و متفکران انقلاب در اثر سوءقصدها به شهادت نرسیدند.
هنوز شهادت دانشمندان هسته ای و اعتراضاتی که به عدم رعایت مسائل امنیتی در خصوص ایشان صورت گرفت از خاطره ها پاک نشده است، پس نباید خودمان را گول بزنیم و ماهیت هار دشمن را فراموش کنیم، دشمن ما از هیچ اقدام تروریستی در قبال مسئولان، علما، دانشمندان، مساجد و نمازگزاران حیا ننموده است، پس چرا ما باید همان کاری را کنیم که ایشان منتظر آنند، چرا ما باید امکان ترور شخصیت های ارزشمندی چون رهبر انقلاب را به این کفار حربی بدهیم. رهبری که خود بازمانده ی یک از اقدام تروریستی بوده و هدیه ی الهی برای منظور می شود.
حال با تمام این تفاسیر ببینید که چگونه همین دشمنان قسم خورده خشم خود را از عجز خود در ایجاد خلل به شخصیت عظیم و الهی آیت الله خامنه ای با دروغ نشان می دهند، ایشان همان تصویر را که در ابتدای همین مطلب به آن اشاره کردم را با یک خودروی گران دیگر از شرکت bmw مقایسه کرده اند که حتی اگر چنین بود نیز برای ما حفظ جان رهبرمان اینقدر ارزش دارد که خود بسیجی ها و امت حزب الله به کوری چشم دشمنان این کشور هزینه اش را تقبل کنند.
این دشمنان یادشان باشد که ما خودروی گران قیمت رهبر را تنها نتیجه ی خوی وحشی گری دشمنان انقلاب می دانیم و گرنه ما به ساده زیستی رهبرمان ایمان کامل داریم و با این شبهات آمیخته به دروغ و فتوشاپ، دست از ولایت فقیه برنمی داریم.
در ادامه تصویر خودرو و قسمت های متفاوت آن را با خودروی مورد ادعای دروغگویان، تقدیم می کنم، باشد که مومنان بر ایمانشان بر انقلاب افزوده شود و سادگان با دیدن آن در سایت های دروغگوی ضدانقلاب دچار شبهه و لرزش نشوند.

خوب قسمت انتهای در ماشین bmw با انتهای در ماشینی که مقام عظمای ولایت پیاده میشوند تفاوت فاحشی دارد و در تصویر کاملا مشخص است. چرا که انتهای شیشیه در عقب ماشین آقا دو تیکه نیست ولی ماشین bmw دو تیکه است و یه خط اضافی وسطش دارد. تفاوت دوم برای در باک بنزین دو ماشین است که با کمی توجه متوجه اختلاف آندو هم میشوید. چرا که ماشین آقا اصلا در باکش خط منحنی وسط ندارد و صاف است ولی در باک ماشین bmw در امتداد خط کلی ماشین منحنی است نه صاف و بدون خمودگی.

در انتها قسمتی از سخنان رهبر معظم انقلاب را که مرتبط با بحث خودروی مسئولان و در پاسخ به سوال زیر است را تقدیم می کنم که از سایت آزاد اندیشان برداشت نموده ام:
مدتها قبل از این‌که خدمت جناب‌عالى برسیم، سؤالى ذهن مرا به خود مشغول کرده بود که جویاى پاسخى براى آن بودم؛ تا این‌که چند روز قبل که یک کار تحقیقاتى را - که ظاهراً پایان‌نامه بود - دیدم و به آمار واقعاً عجیب و غریبى برخوردم، مصمّم شدم این سؤال را امروز از حضور حضرت‌عالى بپرسم. در یک کار تحقیقاتى که توسط یکى از دانشجویان درخصوص اتومبیلهاى گران‌نقیمت و مدل بالا در سطح شهر تهران انجام شده بود و کار مدوّن و حساب شده‌اى هم به‌نظر مى‌رسید، این طور آمده بود که متأسفانه درصد بسیار بالایى از این اتومبیلها، به فرزندان و یا خانواده‌هاى مسؤولان بلندمرتبه‌ى کشور جمهورى اسلامى ایران اختصاص دارد. در گذشته، اختلاف طبقاتى در این کشور وجود داشت. با روى کار آمدن نظام جمهورى اسلامى، بسیارى از مردم بارقه‌ى امیدى در دلشان به‌وجود آمد که این فاصله‌ى طبقاتى، اگر نه به طور کامل، ولى بسیار کم شود؛ اما متأسفانه امروز شاهد هستیم که این فاصله از زمین تا آسمان است. عدّه‌اى واقعاً بدون کوچکترین درد و دغدغه و مشکلى، آنچه را که بخواهند، به هر قیمتى و به هر شکلى برایشان فراهم است، و در مقابل، کسانى را هم داریم که براى گرفتن یک کیلو گوشت و یا دیگر اقلام ضرورى زندگیشان مجبورند یک شبانه روز یا بیشتر با خودشان کلنجار بروند؛ ده بار به یک مغازه بروند، بیرون بیایند، تا به‌هرحال چیزى دور از چشم مردم تهیه کنند. الان فقراى کشورمان کسانى نیستند که کاسه‌ى گدایى جلوِ خودشان گذاشته‌اند و سر چهارراه‌ها یا خیابانها نشسته‌اند؛ بلکه کسانى هستند که واقعاً شخصیت و وجهه‌ى اجتماعى مناسبى هم دارند؛ اما متأسفانه صورت خودشان را با سیلى سرخ نگه داشته‌اند. ما بر مشکلات اقتصادى کشور واقف هستیم و مى‌دانیم که قیمت نفت پایین است و درآمدهاى سالانه کاهش یافته؛ اما من فکر مى‌کنم بعضى از مدیریّتهاى ضعیفى که در برخى از قسمتهاى کشور داریم، باعث مى‌شود که به این مشکلات دامن زده شود و ما از این امکاناتى که داریم، به نحو احسن استفاده نکنیم. من مى‌خواستم که حضرت‌عالى در جهت تحقّق بخشیدن به عدالت اجتماعى - که یکى از شعارهاى ما بوده و ان‌شاءاللَّه دوست داریم که روزبه‌روز زمینه‌ى آن بیشتر فراهم شود - و کاهش اختلافات طبقاتى، تدبیرتان را بفرمایید.

پاسخ مقام معظم رهبری: سؤال درست و مهمّى است. مسأله‌ى مهمّ جامعه‌ى ما، همین مسأله‌اى است که شما مطرح کردید. على‌رغم این‌که بعضیها سعى مى‌کنند مسائل مربوط به عدالت اجتماعى و پیدایش طبقه‌ى جدیدى از مرفّهین را کمرنگ کنند و در سایه قرار دهند، اما مسأله‌ى اصلى و خطر اصلى این است. این هم مربوط به یک سال و دو سالِ اخیر نیست؛ این متأسفانه ریشه در چند سال و در برخى از روشها دارد؛ یا بگوییم ریشه در بى‌توجّهى‌هایى دارد که نسبت به این قضیه شده است. چند سال است که من این مسأله را مکرّر مطرح مى‌کنم؛ حال آن‌که رهبرى نقشش در این مورد چیست؟ شما مى‌دانید که رهبرى براى برنامه‌هاى کشور سیاستگذارى مى‌کند؛ برنامه را دولت مى‌ریزد و دولت اجرا و بازرسى مى‌کند. من البته در موارد زیادى که شکایتى مى‌شود، یا از چیزى اطّلاعى پیدا مى‌کنم، منتظر نمى‌مانم که کسى بازرسى کند و بیاید به من خبر بدهد. خودم براى بازرسى مى‌فرستم و اگر ببینم ناحقّى وجود دارد، تا آن جایى که در حدود اختیارات قانونى من است، اقدام مى‌کنم. یعنى به آن سیاستگذارىِ اوّل اکتفا نمى‌کنم؛ لیکن هیکل کار، سیاستگذارى است. سیاستِ همین برنامه‌ى دومى را که الان تقریباً در حال تمام شدن است و امسال، سال آخر یا ماقبل آخر آن است، ما قبلاً ابلاغ کردیم؛ یعنى سیاست تأمین «عدالت اجتماعى»؛ همین مسأله‌اى که شما به آن اشاره کردید؛ یعنى عدم پیدایش طبقات جدید و کاهش دادن فاصله‌ى طبقات. ما این سیاست را هم به دولت و هم به مجلس ابلاغ کردیم. البته وظیفه‌ى مجلس، قانونگذارى است؛ وظیفه‌ى دولت، اجراست.
مسأله‌ى دنیاطلبى که من این همه رویش تأکید مى‌کنم - و متأسّفانه هر وقت انسان راجع به آن حرف مى‌زند، بعضیها را مى‌گزد و ناراحت مى‌شوند - به‌خاطر همین است. دنیاطلبى یک لغزشگاه است که هیچ مرزى هم نمى‌شناسد الّا تقوا، یا یک نظارت قرص و محکم که کسانى ناچار باشند چیزهایى را رعایت کنند. تازه آنها هم ممکن است از طرق غیرقانونى و قاچاق، کارهاى خلاف بکنند. من در پنج، شش سال قبل از این، براى یک مجموعه‌ى دانشجویى پیام دادم؛ چون آنها دانشجویانى بودند که یواش‌یواش وارد تشکیلات دولتى مى‌شدند. من به آنها گفتم مواظب باشید چرب و شیرین دنیا، شما را به خودش متوجّه نکند. یعنى یک جوان دانشجو مى‌تواند در معرض چنین لغزشى قرار گیرد؛ کمااین‌که یک مسؤول هم مى‌تواند در معرض لغزش قرار گیرد. این مسأله‌ى ثروتهاى بادآورده که ما مطرح کردیم و دستگاه قضایى حرکتى را نسبتاً در اوّلِ کار شروع کرد و بعد همین مطبوعاتى که ملاحظه مى‌کنید، سعى کردند فضا را غبارآلود کنند و نگذارند به‌جایى برسد، ناظر به همین قضیه است.
بله؛ من اعتقادم این است که باید مردم نسبت به مسأله‌ى عدالت اجتماعى و خواست عدالت اجتماعى، مجدّانه و منطقى، با مسؤولانشان صحبت کنند و از دولتها و از نمایندگان مجلس این را بخواهند. باید آن کسى را که شعار عدالت اجتماعى مى‌دهد، موظّف و مسؤول کنند و از او مطالبه نمایند. باید توجه داشته باشند آن کسى که عدالت اجتماعى را در درجه‌ى پنجم قرار مى‌دهد و عناوین دیگرى را به‌جاى عدالت اجتماعى مى‌گذارد، او بیشترین نیاز یک جامعه را نادیده مى‌گیرد و از نظر دور مى‌کند. البته این‌که شما مى‌فرمایید فاصله بیش از گذشته است، درست نیست. گذشته‌اى که شما مى‌گویید، ممکن است مثلاً ده سال پیش باشد - این ممکن است - اما زمانهایى که ما مى‌شناسیم و دیدیم، نخیر. آن زمانها طور دیگرى بود؛ آن زمانها فاصله‌ها از امروز خیلى عمیقتر بود. در زمان رژیم طاغوت، اکثریتى از مردم سطح زندگیشان به‌شدّت پایین بود و اقلیتى هم همین برخورداریهایى را که شما مى‌گویید، داشتند. امروز طبقه‌ى متوسّطى وجود دارد که به هر جهت وضعش خوب است؛ ولو این‌که حالا آن ثروتهاى افسانه‌یى را هم ندارد؛ لیکن عدّه‌اى هم هستند که برخورداریهاى زیادى دارند.
همین قضیه‌ى اتومبیلى که شما مى‌گویید، من در جلسه‌اى آقایان مسؤولان دولتى را دعوت نمودم، با آنها راجع به همین قضیه صحبت کردم و چیزهایى گفتم. البته یک مقدار هم عمل کردند و بالاخره بعضیها اتومبیلهاى گرانقیمت را کنار گذاشتند؛ لیکن بتدریج باز یواش یواش این کارها را مى‌کنند. دستگاههایى که مسؤولان این کار هستند، باید مراقبت کنند؛ مدیران و رؤسا باید مراقبت کنند؛ مردم هم باید اقدام در این زمینه را بخواهند. به نظر من، گفتن این مسائل در محیط دانشجویى و در مواجهه با مسؤولان، خودش هشدار دهنده و کمک کننده‌ى به این است که ان‌شاءاللَّه به نتیجه برسد. به‌هرحال شما بدانید که در جمهورى اسلامى، اساس «عدالت اجتماعى» است.
من یک موقع گفتم که ما وقتى مى‌گوییم منتظر امام زمان هستیم، بیشترین خصوصیتى که براى امام زمان ذکر مى‌کنیم، این است که «یملأ اللَّه به الارض قسطاً و عدلاً»(428)؛ نمى‌گوییم: «یملأ اللَّه دیناً و صلوةً و صوماً». با این‌که آن هم هست و قسط و عدل در چارچوب دین، بهترین و بیشترین تحقّق را پیدا مى‌کند، لیکن معلوم مى‌شود که این عدل، یک مصرعِ بلند درخواستهاى انسان است و اگر این روشى که الان بعضیها غافلانه دنبال مى‌کنند و آن، الگو گرفتن از زندگى غربى است، رواج پیدا کند، روزبه‌روز این حالت بدتر خواهد شد. علاج این است که ما خودمان را از دنباله‌روىِ فرهنگ غربى در زمینه‌ى مسائل اقتصاد کاملاً خلاص کنیم و نجات ببخشیم. این‌طور نیست که اگر کشورى درآمد سرانه‌اش رقم بالایى است، معنایش این است که این درآمد سرانه به همه مى‌رسد. شما الان ببینید در آمارهایى که داده مى‌شود، فرضاً مى‌گویند در فلان کشور پیشرفته‌ى دنیا - مثلاً امریکا یا کانادا - درجه‌ى حرارت به چهل و دو درجه رسید و فلان قدر آدم کشته شدند. آیا در تهران اتّفاق مى‌افتد که در چهل و دو درجه حرارت کسى کشته شود؟ یا مثلاً گفته مى‌شود در فلان کشور سرما به پنج درجه، ده درجه زیر صفر رسید و فلان تعداد انسان یخ زدند. اینها چه کسانى هستند که از حرارت زیاد کشته مى‌شوند و یا در زمستان یخ مى‌زنند؟ آنهایى که در ساختمانهایى نشسته‌اند که با سرما و گرماى آن‌چنانى اداره مى‌شود، یخ نمى‌زنند؛ آنها که سرپناه دارند که یخ نمى‌زنند و یا از گرما نمى‌میرند. این معنایش آن است که طبقاتى در آن‌جا وجود دارند که زندگى بر آنها سخت است. برزیل امروز هفتمین یا هشتمین قدرت اقتصادى دنیاست؛ اما در آن‌جا چند میلیون کودک وجود دارد که اینها نه پدر و مادر دارند، نه سرپناه دارند، نه مسکن دارند؛ شبها در کوچه‌ها مى‌خوابند، در کوچه‌ها هم پرورش پیدا مى‌کنند، در همان کوچه‌ها هم یا کشته مى‌شوند و یا مى‌میرند! ما نباید دنبال این زندگى برویم. ما نباید دنبال این اقتصاد برویم. شکوفایى اقتصاد معنایش این نیست. شکوفایى اقتصاد این است که به دولت امکان بدهد تا فقر را از میان جامعه بردارد؛ این اقتصاد خوب است. ما بایستى نه فقر یک گروه خاصى را، بلکه فقر عمومى را از بین ببریم. اقتصاد، اقتصاد اسلامى است و همین بایستى تحقّق پیدا کند.
البته نباید از حق بگذریم؛ برخى از مسؤولانى که من مى‌دانم و آنها را مى‌شناسم، دنبال این هستند. اوایل کارِ این دولتِ جدید به من گفته شد سعى بر این است که نظام بانکى را صددرصد اسلامى کنند - البته قانون اسلامى است، منتها روشهایى در اجرا وجود دارد که متأسفانه از آن حالت اسلامى بودن خارجش مى‌کند - در آن طرح ساماندهى اقتصادى هم این نکته آمد؛ من هم تأیید کردم. امیدواریم ان‌شاءاللَّه بتوانند چنین کارى بکنند. البته دست که خالى باشد، این کارها یک خرده سخت‌تر انجام مى‌گیرد. همین کاهش درآمدى که شما اشاره کردید و مربوط به امسال و پارسال است، این تأثیر را دارد. باید این را دانست که اگر واقعاً دست دولت از لحاظ مالى پر باشد، خیلى از این کارها را راحت‌تر مى‌تواند انجام دهد؛ اما وقتى پر نباشد، مشکلتر انجام مى‌دهد. امیدواریم ان‌شاءاللَّه این ایده‌ها در شما عزیزان زنده بماند. شما مواظب باشید که این خواستها و این آرزوها را از دست ندهید. از حالا به یادتان نگه دارید؛ وقتى که مسؤول شدید، وقتى که یک امکانِ خوب زندگى گیرتان آمد، همین حرفها یادتان باشد.
 

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به   صفحه ی اصلی وبلاگ   مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   پنج شنبه 91 آذر 30   در ساعت 1:59 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


   1   2   3   4   5   >>   >

 
________________
______
__
 
بازدید امروز : [8] ، دیروز: [115] ، کل بازدیدها:[840829]

استفـاده از مطالب این وبـلاگـ، در وبگاه های دیگر، با ذکر منبـع و البتـه حفظ امـانت، بلامانع می باشد.