سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • + به بعضی ها باید گفت *نقد می‌کنی یا نق می‌زنی؟!*انتقاد کردن این است که شما یک نقطه‌ى منفى را پیدا کنید، با تکیه‌ى بر نقطه‌ى مثبتى که وجود دارد، آن نقطه‌ى منفى را نشان بدهید و مغلوب کنید.اما نق زدن یعنی آدم یک نقطه‌ى منفى را بگیرد، همین طور هى بنا کند آن را تکرار کردن.
  • + "آخوند خراسانی از آقای نخودکی خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی گفت: آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی ؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم. مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور نباید برنجم؟ اقای نخودکی گفت: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی. "
  • + دقت کردین !؟ قصه‌ها واسه ” بیدار کردن ” آدما نوشته شده اما ما واسه ” خوابیدن ” ازشون استفاده می‌کنیم !
  • + خدا نکند برسیم به جایی که برایمان* « از دست دادن »* از *« دست دادن »* عادی تر شود ...
  • + بیچاره *گل فروش* تنها کسی است که،وقتی با *گل* وارد خانه میشود همه *غمگین* میشوند...
  • + بوی *دود* می آید به گمانم جمـــــاعتی پای *دنــیــــــآی مجآزی* می سوزانند عمــــــــــر خویش را!!! مارو میگه هااا :(
  • + موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید. به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد! ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید. از مرغ برایش سوپ درست کردند. گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند. گاو را هم برای مراسم ترحیم کشتند! و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد!:)
  • + مو سر زمین بودم *با تراکتور* - بعد جنگ رفتم سر همو زمین *بی تراکتور *( عباس در آژانس شیشه ای )
  • + گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن! به رفتن ک فکر می کنی اتفاقی می افتد که منصرف می شوی… میخواهی بمانی، رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی! این بلاتکلیفی خودش کلــــی* جهنـــــــــــــــم* است
  • + دعای باران چرا؟ دعای صبر بخوان این روزها دلها تشنه ترند تا زمین خدایا کمی صبر ببار

مهدی هاشمی با دریافت کدام وثیقه مناسب آزاد شد؟!

 

امشب مهدی هاشمی با دریافت وثیقه مناسب!!!! آزاد شد، اگر چه اعلام شده بود که فشارها بر قوه قضاییه خیلی زیاد است ولی بالاخره نتیجه شد خلل به قوه بودن و قوی بودن دستگاه قضایی.
خیلی دوست دارم اتهامی را که به مهدی هاشمی تفهیم شده است را بدانم، اما آنچه که می پندارم و بر آن یقین دارم، جز محاربه و دخالت مستقیم در فتنه و کمی هم دزدی های کوچولو!!! به بیت المال چیز دیگری نبوده است. ایشان به اتفاق سران فتنه و بعضاً در نقش تحریک سران فتنه، نسبت به شورش، هتک حرمت به نظام، ایجاد فضای امنیتی، ریخته شدن خون هموطنان، جلب حمایت از دشمنان با تحریم و فشار در جهت تسلیم حکومت و تأمین هزینه های فتنه به پشتوانه مالی از اموال انباشته شده از رانت و حرام، اقدام نموده است. 
چقدر خوب است که دستگاه محترم قضاییه بگوید برای چنین اتهاماتی که کودکان مان نیز بر وقوع آنها اطلاع دارند، چقدر وثیقه به عنوان وثیقه مناسب قلمداد می شود؟! نکند ایشان در همین چند روز از این اتهامات که بیان کردم مبرا شده است؟! و یا این که این وثیقه مورد مناسب از کدام منبعی تأمین شده است؟! از درآمدهای همان قراردادهای نفتی و رانتهای واردات و درآمد دانشگاه آزاد و... یا از عرق جبین و کد یمین؟!



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 91 آذر 27   در ساعت 1:11 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


ولایت فقیه، بدعت یا ابداع؟!

حکومت بر اساس تعریف الهی باید دارای مشروعیت باشد و بر اساس تعریف غیر الهی باید مقبولیت داشته باشد، در زمان امامت معصوم، مشروعیت حکومت آن قدر زیاد است که می تواند ابتدا به ساکن جهاد نماید و حال این که در زمان غیبت فقط جهاد در دفاع است که مجاز است.
آنچه که در یک حکومت مهمترین اصل است مشروعیت آن است، وقتی حضرت علی علیه السلام آنگاه که حکومت را فقط به خاطر مردم و خستگی از خلفای پیشین و به صرف مقبولیت پذیرفت، آن را با آب دهان شتر مقایسه کرد و حال این که اگر بعد از وفات پیامبر و با توجه به این که حضرت علی ولی الله، بود حکومت تقدیم ایشان می شد بسیار متفاوت و ارزشمند بود، آنگاه دیگر نه بدعتی ایجاد می شد و نه تفرقه در جماعت مسلمین رخ می داد و نه امویان و عباسیان حکومت مسلمین را در دست می گرفتند.
در عصر غیبت کبری، وحی و یا متصل به وحی، حاکم مشروع یا ولی خدا را مستقیماً اعلام نمی کند، لیکن ما می دانیم که براساس دستور امامان مان، مردم در زمان غیبت باید به علما و فقها مراجعه کنند و از یک سو نیز اصول اجماع و عقل از اصول مؤید و مورد اعتماد مسلمین است که این اصول به عنوان اجزای یک ابداع از سوی امام خمینی مورد استفاده قرار گرفت، امام خمینی با ترکیبِ عقلی و علمی بین اصول ولایت علمای دین و اجماع ایشان، اصول مشروعیت و مقبولیت حکومت را با محوریت مشروعیت در ابداعی به نام ولایت فقیه تأمین نمود و با توجه به این که اجزای تشکیل دهنده این اصل و مکانیزم اتصال آنها، براساس اصول شرعی و عقلی هستند، نمی توان آن را بدعت تلقی نمود بلکه تعریفِ ابداع بر آن صدق می کند.
در این ابداع ارزشمند، مشروعیت به صورت مستقیم و مقبولیت به صورت غیر مستقیم در انتخاب و عزل ولی فقیه توسط جمع علما و فقهای مقبول مردم (مجلس خبرگان) بکارگیری می شود تا اسلامی بودن حکومت با امکان انتخاب ولی فقیه و غیر استبدادی بودن آن با امکان عزل او، ضمانت اجرایی داشته باشد. در بحث عزل، آن هنگام عزل صورت می گیرد که شرایط ولی فقیه بر او مترتب نباشد و یا فردی شایسته تر از ولی فقیه حاضر مطرح گردد.
یقیناً ولایت فقیه را نمی توان مانند امام معصوم، دارای عصمت و یا در زمان حضور ایشان مشروع دانست، ولی به لحاظ تأمین اصل مشروعیت و تا زمانی که شیوه ای مترقی تر وجود ندارد و امام در غیبت به سر می برد، مشروع و واجب الاتباع است.

مطالب مرتبط از خودم:
 سرنوشت ولایت مداران از ولایت فقیه تا ولایت معصوم 
کجای حرف عماد افروغ با ولایت فقیه مشکل داشت؟
ایرنا، مرگ بر ضد ولایت فقیه را سانسور کرد!
بصیرت و ولایت همیشه مهمند
بصیرت، چشم و گوش بستن نیست
بصیرت و ولایت دو بالند
بصیرت چشمه ولایت مداری
صبر و بصر مهلک است



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 91 آذر 22   در ساعت 10:0 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


گروهی کوچک در کارمندان

در صورتی که به عنوان یک ارباب رجوع در یک سازمان یا اداره دولتی وارد شوید، معمولاً با 4 دست کارمند مواجه خواهید شد:

1- یک گروه کارمندانی هستند که به دلیل نارضایتی از شغل و درآمد خود، هر  گونه خدمتی را منوط به زمانی می دانند که قدر و منزلتشان شناخته شود، اگرچه معمولاً این گونه کارمندان هرگز ارضا نمی شوند بلکه همیشه خود را با افراد بالاتر از خود مقایسه کرده و به همین دلیل همیشه ناراضی هستند و به همین دلیل همواره نسبت به خدمتگزاری به ارباب رجوع و مردم احساس تکلیف ندارند، این گونه کارمندان هرگز صلاحیتِ خدمتگزاری به مردم را ندارند و نباید ایشان را در پیشانی ادارات و محل مواجهه با مردم قرار داد، در صورت نگهداری این کارمندان، بزرگترین ارفاقی که می شود به ایشان کرد این است که مردم را از دسترس این افراد حفظ نمود، این افراد آرام ترین مردم را نیز خسته و عاصی می کنند تا دوباره به آن کارمند مراجعه نکنند. این کارمندان را تنها می توان با انگیزه پول به کار واداشت، گویی ایشان هیچ کاری را بدون ردیف بودجه مشخص و مزایای مخصوص انجام نمی دهند. مدیران همیشه از زبان و کینه توزی این کارمندان می هراسند و به همین دلیل کمتر با ایشان درگیر می شوند، پس این کارمندان علی رغم بی لیاقتی خود، معمولاً از جایگاه مطمئنی در سازمانها برخوردارند. این کارمندان آمادگی خوبی برای ورود به مفاسد اقتصادی و اداری دارند چرا که به راحتی خودشان را راضی می کنند تا حقشان را خودشان شخصاً استیفا کنند.

2- دسته کارمندانی که دل به کار می دهند اما شأن کار خود را به عنوان خدمتگزاری به مردم فراموش کرده و بیشتر به فکر خدمتگزاری به مدیر و رییس و ارتقای شغلی هستند. این کارمندان همواره ظاهر و باطن شان تفاوت دارد، از یک سو نزد مدیران انسانهای متواضع و در محضر مردم انسان هایی متکبر هستند و به همین دلیل شناسایی این افراد جز از روش های غیر محسوس یا گزارش های مردمی قابل شناسایی نیست و البته بعد از شناسایی نیز مدیرانی که عاشق تملقند، این افراد را از خود دور نمی کنند و چه بسا مورد تشویق نیز قرار دهند. این گونه کارمندان بعضاً برای خوش رقصی نزد مدیران خویش، حق مردم را ضایع می کنند، آن گاه که باید پولی از مردم گرفته شود بیشتر می گیرند و آنجا که می توانند ببخشند، نمی بخشند، آنجا که می توانند وام یا تسهیلات یا هر کمکی به مردم کنند گویی از ارث پدرشان می خواهند بدهند و به شدت نسبت به آن مقاومت می کنند آن طور که مردم فکر می کنند ایشان از این کم بینی ها و کم کاری ها منفعت می برند، این افراد ارباب رجوع خود را به عوان یک پله برای ارتقای خود می بینند و در صورت لزوم پایشان را برگرده ی مردم می گذارند تا ارتقا یابند. این گروه از کارمندان معمولاً تخصص ویژه ای در آمارسازی دارند، ایشان کار نکرده رییس را مستند می کنند و برایش امتیاز می گیرند، طوری که خود مدیر نیز ضعف هایش را فراموش می کند، این دسته از افراد معمولاً به خوبی ارتقا می یابند و به مدارج مدیریتی نائل می شوند چرا که ایشان قواعد بازی را بلند و به آن احترام می گذارند، ایشان همانطوری که اهل تملق بودند، متملقان را نیز دوست می دارند، ایشان کل سیستم را به تملق فرا می خوانند و از سوی دیگر جز نارضایتی برای مردم به ارمغان نمی آورند.

3- دسته کارمندانی که خدمتگزاری به مردم را دوست دارند و از هرگونه زحمت و تلاشی نیز دریغ نمی ورزند اما عدم اشراف به کار و مسئولیت و قوانین و مسئولیت ها و تکالیف باعث می شود تا بجای این که کار مردم را به راحت ترین راه انجام دهند، ایشان را سرگردان یا گرفتار نمایند، بسیار مواقعی که چنین کارمندانی علی رغم احساس وظیفه موجب می شوند حق مردم تضییع شود، بخش اعظم این عدم آگاهی و مسئولیت ها را نمی توان متوجه خود این افراد دانست، بلکه باید در نحوه برخورد مدیران و آموزشها و توجیهات و روشهای تشویقی ایشان جستجو کرد چرا که نوع نگرش به کار و قانون و ارباب رجوع را معمولاً ایشان از سیستم و مدیر دریافت می کنند. این کارمندان در صورتی که ارتقا یابند نیز به دلیل قرائت غلط قانون و نگرش اشتباه نسبت به وظایف خویش موجب کدورت و نارضایتی در مردم می شوند چرا که به ظاهر با مدیران و کارمندان سالمی مواجه هستند اما در باطن کارها در این ادارات و سازمان ها قفل هستند و به پیش نمی روند، مثال این کارمندان مانند آن سه کارگری است که یک نفر زمین را می کند و یکی لوله می گذاشت و دیگری پر می کرد و در روزی که لوله گذار نیامده بود، بر حسب وظیفه و تکلیف دونفر دیگر زمین را می کندند و پر می کردند، این کارمندان معمولاً فاقد بهره وری و رضایت ارباب رجوع هستند و تنها خودشان را خسته و امکانات را هدر می دهند.

4- این دسته از کارمندان همان کمترین هستند، کارمندانی که هم با وجدان و خدمتگزارند و هم بر کارخود اشراف دارند، کسانی که یا کار مردم را در اسرع وقت و به احسن وجه انجام می دهند و یا ایشان را به نشدن آن توجیه می کنند. این کارمندان آبروی هر اداره هستند، ایشان ناراضی ترین افراد را می توانند با حسن نیت خود مجاب کنند. این افراد به دلیل ماهیت خود بدون کمترین چشم داشت به خدمتگزاری مشغولند و همین بی خطر بودن ایشان موجب می شود که همیشه از قلم محبت مدیران بیفتند. این کارمندان آن قدر محجوبند که تمام مردم و ارباب رجوع ها به ایشان هجوم می برند و همین مسئله موجب می شود سر ایشان شلوغ باشد. صبر و تحمل و  قدرت طلب نبودن این افراد معمولاً مانعی برای رشد و ارتقای ایشان است، این کارمندان افراد متملقی نیستند و با تغییرات مدیران، هیچگونه خلل و تغییری در روند خدمتگزاری ایشان ایجاد نمی شود. این کارمندان معمولاً از مدیران خویش بهتر مسائل را درک می کنند و به همین دلیل به عنوان معتمدان مجانی و بی خطر در کنار مدیران حضور دارند.

مطالب مرتبط:
چرایی وضعیت بهره وری در ایران
مدیران مهمترین مانع در ارتقای بهره وری و سلامت اداری
این همه تعطیلات را تعطیل کنید
در پاسخ به پاسخ دکتر قدیری ابیانه
ادامه ی بحث با آقای دکتر قدیری ابیانه
چرا ادارات سالم نمی شوند؟!
مهمترین عامل در ارتقای سطح همت و کار عمومی
به شغل خود تعصب نورزید 
مردم را نجات دهید 
همه مسئولانه بخوانند 
فرهنگ، مهم مهجور در نهادها 

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 91 آذر 20   در ساعت 2:6 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


لجاجت بابی از ابواب گمراهی

این متن نه از هیچ حدیثی است و نه از هیچ آیه و منبع مستند دیگری؛ این نوشته حاصل مشاهدات میدانی و اعتقادات قلبی خودم است، بسیار دیده ام کسانی را که به خاطر لجاجت به گمراهی و ضلالت کشانده شده اند، بسیار کسانی را دیده ام که به خاطر این که زورکسی را درآورند اقدام به کاری نادرست کرده اند و هرگز نتوانسته اند از آثار و عواقبش جدا شوند، آن قدر دیده ام که به خاطر لج بازی با پدرو مادر و یا همسر و یا حتی یک عالم دین و یا انقلاب، برخی پایشان را در درگاه جهنم نهاده اند، اما چه می توان کرد؟! برخی از افراد ماهیتاً لج باز هستند و برخی دیگر هم توسط اطرافیان به لجاجت کشانده می شوند، پس برای این رفع این خصلت رذیله چه می توان کرد؟! بدون برنامه ریزی و تلاش خیلی سخت است تا این خصلت را رفع نمود؛ در عمل لجاجت یعنی این که به نیت مخالفت با کسی، اقدامی را انجام دهیم و این در بسیاری از موارد با توحید و اخلاص در تضاد قرار می گیرد، چه بسا که تکلیف الهی عملی خاص باشد و اقتضای لجاجت با کسی، موجب دوری از تکالیف الهی گردد و چه بسا حق الناس و حق الله و حق النفسی که به موجب یک لجاجت ضایع می گردد، چه بسا که اوضاع یک کشور و یک ملت به خاطر لج بازی برخی مسئولان بایکدیگر به ورطه نابودی کشیده شود؛ پس لج بازی می تواند نوعی شرک به حساب آید، شرکی که در آن ناراحت کردن کسی در برابر راضی کردن خدا قرار می گیرد.
و اما لجاجت از چه مسائلی ریشه می گیرد:
1- یکی از ریشه های مهم در لجاجت، این است که فرد دچار بیماری خودبزرگ بینی باشد. خودبزرگ بینی مادر بسیاری از رذایل است من جمله همین لجاجت. این که فرضاً من در دلم بگویم من با این علم و آگاهی چرا باید از حرف یا نوشته فرد دیگری که از من کمتر است تبعیت کنم؟! در واقع با عدم تبعیت می خواهد بزرگتر بودن خودش را به دیگران اثبات کند، پس اگر کسی خودبزرگ بین اش را رفع کند توانسته است یکی از ریشه های لجبازی را رفع کند و رفع خودبزرگ بینی به تواضع و فروتنی است و این صفت را می توان در ابتدا با زبان و حرکت نشان داد همانطوری که خداوند در مورد نوع فخرفروشانه روی زمین تذکر می دهد، اگر هنگام راه رفتن، هنگام صحبت کردن و هنگام نگاه کردن به افراد مراقب نوع رفتار و گفتار خود باشیم تا حد زیادی این مشکل نیز قابل حل است البته راه حل ریشه ای تر در درمان خودبزرگ بینی، اصلاح نوع نگرش به خود و دیگران است.
2- یکی دیگر از ریشه های لجاجت بی عقلی است، چه بسا اگر افراد مصلحت خود را بفهمند و عاقبت کارهای اشتباه را تشخیص دهند، به این راحتی خیر و صلاح خویش را با لجاجت معامله نکنند، پس می توان گفت که یکی از ریشه های لجاجت نادانی است و چاره اش هم کسب علم. اگر دکتر به کسی بگوید که فلان چیز را بخوری می میری، فرد چون عاقبتش را می فهمد هرگز از روی لج بازی باهیچ کسی جان خود را به خطر نمی اندازد و بیشتر لج بازی های ما همین است، اگر واقعاً بدانیم کاری ما را جهنمی می کند و اگر واقعاً جهنم را باور کرده باشیم هرگز دست به اقدامی نمی زنیم که منجر به بدبختی ابدی مان بشود.
3- یکی از ریشه های لجاجت بدگمانی و بی محبتی به سایرین است، وقتی که حتی به محبت و دلسوزی یک انسان دلسوز گمان بد می بریم، حتی در برابر نصایح کاملاً درست هم اقدام به لجاجت می کنیم و حال این که اگر بدگمان نبودیم و اگر قادر به درک محبت و دلسوزی افراد می بودیم به همین راحتی به ورطه لجبازی و بدبختی کشیده نمی شدیم، چقدر فرزندانی که قادر به درک محبت و دلسوزی والدین، عالمان دین و معلمان خویش نیستند و با بدگمانی به ایشان موجب گمراهی خود می شوند.
آنها که گفته شد باید از سوی خود فرد رعایت شود تا به لجاجت کشیده نشود اما لجبازی روی دیگری هم دارد و آن برخورد دیگران است، اگر اطرافیان یک فرد دقت کنند تا رفتارشان مناسب باشد می توانند موجب کاهش لجبازی طرف مقابل خود شوند، به عنوان مثال اگر نصیحت کردن به افراد طوری باشد که فرد بتواند دلسوزی و محبت فرد را راحت تر درک کند و یا منطق فرد را بتواند بفهمد، میزان لجاجت فرد هم بسیار کمتر خواهد شد و اگر چه در اسلام روایت داریم که در برابر فرد متکبر باید متکبر بود ولی در برابر فردی که تکبرش از جهل یا از لجاجتی مثلاً به اقتضای سنش است، می توان با برخورد های متواضعانه او را از لجبازی دور کرد.
4- از دیگر مسائلی که می تواند در کنترل لج بازی ها از جامعه مفید باشد انتشار فرهنگ عذرخواهی و عذرپذیری است که قبلاً مبسوطاً به آنها پرداخته ام که می توانید در لینکهای مرتبط به آنها مراجعه نمایید. 

مطلب مرتبط:
عذرنخواهی و عذرنپذیری، مادر گناهان ما
عزیزانتان را در موقعیت پوزش خواهی قرار ندهید 
چگونه صحیح دعوا کنیم؟  



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 91 آذر 15   در ساعت 10:47 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


آیا این ضریح قابل زیارت است؟

 

همزمان با انتقال ظریح مقدس امام حسین به کربلا، این ضریح مورد احترام و زیارت بسیاری از هموطنان ما قرار گرفته است که موجب بازنشر یک شبهه قدیمی گردیده است و این شبهه چیزی نیست جز تشکیک در تقدس. بحث تقدس قائل شدن برای اجسام از نظر برخی برادران اهل تسنن به عنوان یک نوع شرک تلقی می شود به نوعی که بوسیدن جلد قرآن یا ضریح ائمه به عنوان شرک مورد انتقاد قرار گرفته است. برای رد این شبهه، دلایل کوتاه و البته کافی را تقدیم می کنم:
یکی از چیزهایی که خداوند در قرآن کریم برای آن تقدس قائل شده است وادی مقدس طوی است. خداوند در آیه 12 سوره طه، برای وادی طوی، تقدس قائل شده است و به پیامبرش امر می کند: فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی تا در آن کفشش را از پای درآورد، در کتاب کامل الزیارات باب فضیلت زمین کربلا حدیثی از امام محمد باقر (ع) بیان شده است: "الْغَاضِرِیَّةُ (کربلا) هِیَالْبُقْعَةُ الَّتِی کَلَّمَ اللَّهُ فِیهَا مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ" و این یعنی حضرت موسی به احترام زمینی که بعدها مقتل سیدالشهدا می شود، باید کفشش را از پا درآورد و چه رسد به این که عاشورا در کربلا به عینیت درآید و چگونه می توان برای ضریحی که با نیت نصب در حرم امام حسین (ع) از نذورات عاشقان این امام همام و با قلم و دست و اشک هنرمندان عاشق ساخته شده باشد، تقدس قائل نبود؟! ضریحی که قرار است در زمین مقدس کربلا، گرداگرد بدن مقدس امام شهدا قرار گیرد؟!
مثال دیگر این که وقتی حضرت آدم (ع) خلق شدند، در حالی که هنوز ایشان مراتب کمال را با عبادت، اطاعت و اختیار نپیموده بودند، به دستور الهی مورد احترام و سجده ملائک قرار گرفت و این یعنی که ایشان به خاطر مراتبی که بعداً قرار است کسب کند از اکنون مورد احترام است. نکته ی ظریفی که از این مثال عیان می شود، عواقب اعتراض شیطان به چنین تقدسی است که همین اعتراض موجب سقوط و هبوط وی می شود.
قرآن کریم و احادیث نبوی و ائمه هدی پر از این گونه مثال ها هستند که همین دومورد را برای اثبات مدعایم کافی می دانم. براین اساس زمین های مقدسی مانند وادی طوی و ایام مقدس که خداوند در قرآن از آنها به ایام الله یاد می کند، قابل احترام و تقدس هستند و بی احترامی به ایشان موجب خسران و چه بسا گمراهی خواهد شد.

لینک این مطلب در عمارنامه: http://ammarname.ir/link/16195

نشانی این مطلب در زاهدانه: http://zahedaneh.ir/?p=7851



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   یکشنبه 91 آذر 12   در ساعت 6:34 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


10 نکته مهم در عزاداری ها

 

عزاداری برای امام حسین (ع) موجب بیداری روحیه ظلم ستیزی و وحدت زیر سایه ی شناخت معارف اهل بیت علیهم السلام درماه پرشور محرم می شود. آموخته ایم که هر چیز مثبتی نیز آفاتی دارد که میزان تأثیر گذاری و حیات آن را تحت تأثیر قرار می دهد. این آفات تمام آن چیزهایی هستند که مواردی را که به آنها اشاره کرده ام را تحت الشعاع قرار می دهند؛ که مهمترین آن ها را برمی شمارم، امیدوارم کسانی که می توانند، در گسترش و نشر این مباحثِ بسیار مهم یاری نمایند:
1- یکی از مهمترین آفات عزاداری تحریف واقعیات عاشوراست. متأسفانه بسیاری از مداحان و معدودی از روحانیون از منابع معتبری برای روضه و نوحه استفاده نمی کنند، ملاک این مداحان و روحانیون ایجاد شور بیشتر و گرفتن گریه و بازارگرمی است. تحریفات عاشورا مانع بررسی و درس آموزی از واقعیات و معارف قیام حسینی می شود. بحث تحریف وقایع عاشورا شدیداً از سوی بزرگانی مانند شهید مطهری و امام خامنه ای مورد هشدار قرار گرفته است و به منظور اصلاح تحریفات و نشر واقعیات عاشورا بهترین و تنهاترین راه استفاده از منابع معتبر تاریخی و روایی است. سابقه نشان داده است که علی رغم تمام این تأکیدات برخی مداحان علاقه ای به مستند گویی نداشته و در قبال این افراد تنها راه این است که از این مداحان دعوت نشود. از دیگر مواردی که می تواند در بحث تحریفات عاشورا بازدارنده باشد، اهتمام شاعران آیینی به استفاده از مستندات تاریخی و روایی است، در صورتی که شاعران در سرودن اشعار خود دقت لازم را داشته باشند یقیناً مداحان نیز حق انتخاب بیشتری برای اشعار نو و مستند خواهند داشت تا مجبور نباشند به اشعار ضعیف روی آورند.
2- از آفات عزاداری های ما افزایش روزافزون هیئات مذهبی کوچک و خانه ای است. بارها دیده ایم که در یک محله، مسجد و حسینه ای وجود دارد که فعال و دارای امکانات مناسبی هم هست، اما ساکنان و مذهبیون ترجیح می دهند در خانه های خودشان هیأت برقرار کنند. بسیاری از این افراد به واسطه نذوری که داشته اند نسبت به این مسئله اقدام می کنند و حال این که می توان در نذرکردن ها بیشتر دقت کرد. هیئات کوچکی که در این محلات برقرار می گردند، بعضاً موجب کاهش رونق مساجد و حسینه ها می گردد و اینجاست که این عزاداری ها روحیه وحدت را از عزاداران دور می کند و اینچنین است که در قبال خلوت شدن مساجد و حسینیه ها، خانه ها نیز جز تعداد کمی عزادار جذب نخواهند کرد. این که در محله ای مسجد یا حسینه ای نباشد و ساکنان اقدام به برگزاری عزاداری در خانه یکی از اهالی و یا گردشی در خانه ی اهالی کنند اقدامی پسندیده است اما باید حواسمان باشد که برگزاری عزاداری ها باید به بهترین نحو و شایسته ترین حالت و با بیشترین وحدت آفرینی اتفاق افتد. چقدر خوب است که چند هیأت کوچک و مجاور باهم یکی شوند تا هم جمعیت و وحدت بیشتری را حاصل کنند و هم در هزینه ها صرفه جویی کنند و هم بتوانند از مداحان و سخنرانان بهتری استفاده کنند.
3- آفت مباحث سیاسی متأسفانه یکی از آفاتی است که بسیاری از منبری ها و مداحان ما را درگیر کرده است، متأسفانه در بسیاری از مجالس، به جای این که شعور و معرفت و درک از اعمال و رفتار معصوم به مستمع بدهند، فقط او را به روضه و نوحه مشغول می کنند و مباحث سیاسی را نیز براساس درک خودشان و بعضاً غلط به خورد مخاطبان تحویل دهند، آن گاه است که به جای ماهیگیری آموختن، ماهی به مستمع می دهند و حال این که اگر فلسفه عاشورا و واقعیات و معارف آن بر اساس مستندات تاریخی در اختیار مستمعین قرار داده شود دیگر چه نیازیست که نام افراد و احزاب برای جذب و دفع آنها بر منابر برده شود و بدتر اینکه برخی مداحان و منبری ها پارا فراتر گذاشته و عملاً دست به فحاشی و ناسزاگویی و بعضاً تهمت به افراد می پردازند و حال این که همین ها قبلاً در اظهار علاقه ها نیز افراطی عمل می نمودند، که این حرکات مطمئناً نه تنها موجب بصیرت افزایی نمی شود بلکه وجهه عزاداری ها را نیز آلوده به مطامع سیاسی ویا حداقل بی بصیرتی می نماید.
4- عزاداری ها نباید وسیله و ابزاری جهت ارتزاق شوند که متأسفانه یکی از آفاتی که سال به سال جامعه هیأتی ما را آلوده تر کرده است همین مسئله است. بسیاری از مداحان و منبری ها ذکر معارف و مصیبت را بیشتر وسیله ای برای ارتزاق می پندارند و بعضاً بر سر مزد خود طوری چانه می زنند که انگار نه انگار که طرف معامله شان، اهل بیت هستند نه بانیان و برگزار کنندگان مجالس. بحث ارتزاق از سفره اهل بیت تنها باید به عنوان یک تبرک تلقی شود، نه به عنوان یک شغل تا مداحان همین را به عنوان شغل خود قرار دهند و ناچار باشند برای ارتزاق دین و اهل بیت را ابزار قرار دهند.
5- از آفات عزاداری ها روش های غلط در عزاداری است. عزاداری باید براساس دستور مراجع و علما باشد و براساس فتاوی صادره نباید موجب سوءاستفاده دشمنان و موجب وهن گردد، بر این اساس باید از عزاداری هایی که مانند قمه زنی با ایراد آسیب شدید به بدن صورت گیرد جلوگیری گردد. من نمی خواهم شور و احساس کسی را که ناخواسته با ضربه ای به صورت خود موجب زخمی در صورت می شود را زیر سوال برم بلکه برنامه ریزی و تبلیغ اموری مانند قمه زنی، با زنجیر به صورت زدن و یا ضربات شدید به صورت را به صلاح نمی دانم و البته شرعی بودن یا نبودنش را مراجع و علما نظر داده و می دهند. روی دیگر این گونه عزاداری ها استفاده از تصاویر مجعول از اهل بیت و استفاده از آلات موسیقی است.


6- یکی دیگر از آفات عزاداری ها، حذف و کاهش بخش سخنرانی و معرفت افزایی است. برخی از مجالس متأسفانه به مراتب همت بیشتری به روضه و سینه زنی دارند و بخش سخنرانی را یا حذف می کنند و یا در وقت نامناسب و کم و یا با سخنران های ضعیف انجام می دهند. بالاخره تمام علما و بزرگان مجالس روضه امام حسین را بهانه و وسیله ای برای معرفت افزایی و نشر دین و احکام و اصول آن می دانند و فرصتی مناسب مانند محرم و صفر خیلی بیشتر از آن اهمیت دارد که بتوان آن را صرفاً در خدمت شورافزایی قرار داد بلکه تمام محرم و صفر ماه های زنده نگهداشتن اسلام هستند، وقت احیای نماز، خمس و زکات، امر به معروف و نهی از منکر و ....
7- یکی دیگر از آفات عزاداری ها، طراحی و برنامه ریزی ناصحیح برای نحوه عزاداری است. بحث مکان، مدت، بحث نور، شدت و کیفیت صدا، بحث اقامه به موقع نماز، در نظر گرفتن محل مناسب برای پیرغلامان و کودکان و .... از مواردی است که به شدت در جذب و رضایت خاطر عزاداران مؤثر است. بارها برایم پیش آمده است که در نظر گرفتن مکان تنگ و بدون تهویه هوا و یا بسیار سرد یا گرم یا تاریک و یا با صدایی به مراتب شدیدتر از گنجایش مکان و ظرفیت همسایگان می گردد و بارها دیده ایم که مکان گنجایش ظرفیت مدعوین یا میهمانان را نداشته و مردم با حالتی ناراحت و بسیار فشرده در جلسه حضور بهم می رسانند؛ اگر چه تمام این سختی ها شاید برای مستمعینی که در جلسه می نشینند و سختی ها را به عشق حسین تحمل می کنند اجر داشته باشد، اما وظیفه بانیان جلسات و هیأت ها چیز دیگری است و آن برنامه ریزی و رعایت اصول و استانداردهای یک جلسه مذهبی مناسب و مؤثر است، در این بند نظرم این نیست که مجالس با تکلف برگزار گردند بلکه دقیقاً در برخی موارد موجب صرفه جویی نیز می شود، به عنوان مثال بکار بردن چند بلندگوی بزرگ و سیستم های صوتی آنچنانی در محیط چند ده متری چه لزومی و چه تأثیر دارد جز اصراف و آزار عزاداران و همسایگان؟!
8- یکی از آفات مراسم عزاداری ها، برخوردهای غلط و بد با میهمانان است. این برخوردهای غلط از نحوه و لحن مداحان تا روش پذیرایی و یا نحوه برخورد انتظامات را شامل می شود. بارها دیده ایم که مداحان با مستمعان بد برخورد می کنند و با جملات نامناسب و بیان نامناسب، ایشان را به عزاداری بهتر وامی دارند به نحوی که این لحن صحبت، بعضاً موجب فرار و ریزش عزاداران می گردد. چقدر خوب است که مداحان از قبل جملات و کلمات مناسبی را برای تشویق مردم به عزاداری بهتر آماده کرده باشند و از فریادهای ناهنجار و به کار بردن تشر و بعضاً بی احترامی به عزاداران حسینی خودداری کنند و این که عزاداران را بیشتر محترم بشمارند حتی آنهایی که سینه نمی زنند و یا اشک نمی ریزند ویا جواب شعر را نمی دهند.
9- رعایت مسائل مهم ایمنی عزاداران. چند سال پیش شاهد فوت چندین عزادار در یکی از هیأت های معروف مذهبی بودیم که با رعایت موارد ایمنی قابل جلوگیری بود. استفاده از وسایل حرارتی مناسب، سیستم های برقی ایمن، در نظر گرفتن درب های خروج مناسب برای زمان ازدحام جمعیت، تعبیه سیستم های اطفای حریق دستی، وجود درب های کشویی یا بازشونده به سمت بیرون (برای قابل استفاده بودن در زمان ازدحام جمعیت)، در نظر گرفتن نور حداقلی برای ورود و خروج، در نظر گرفتن روشنایی اظطراری در زمان قطعی برق یا حریق از دیگر موارد مهم در عزاداری ها، به خصوص عزاداری های پرجمعیت حفظ امنیت جانی عزاداران از اقدامات تروریستی است. باید بازرسی بدنی در مراسم های مهم پیش بینی شود و خوب است که سیستم های پیشرفته در این خصوص نیز بکارگیری شوند و دیگر این که با احداث کفش داری های مناسب خیال مردم را از نگهداری کفش ها و بردن پلاستیک و کیسه کفش به داخل هیأت ها خودداری کنند که البته این مسئله موجب مسائل بهداشتی و اشغال فضای مفید داخل مجالس نیز می شود. 
10- یکی دیگر از مباحث مهم حفظ احترام برداران اهل تسنن است، چرا که چندسالی است که ایشان نیز در مراسم عزاداری شرکت می کنند و حفظ احترام ایشان عین ادب و اطاعت از دستور رهبری است و البته منظورم این نیست که مسائل و وقایع تاریخی و حادثه عاشورا تحلیل و تبیین نشود بلکه از این امور سطحی در فحش و ناسزا دادن به ایشان باید خودداری گردد. 



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   دوشنبه 91 آذر 6   در ساعت 3:45 عصر   بدست سیاوش آقاجانی


کاش رییس جمهور هم تشکر کند


رهبر معظم انقلاب امروز با گذشت و بزرگواری ویژه خودشان، با محبت تمام نسبت به مسئولان کشور برخورد کردند و بدون این که کسی را مورد نکوهش قرار دهند، از نمایندگان خواستند تا طرح سوال از رییس جمهور را در جهت  حفظ آرامش و وحدت در کشور رها کنند. اگر چه بسیار پسندیده تر بود که خود مجلسیان براساس بصیرت شان و بدون نیاز به توصیه و امر رهبر به این مهم اقدام کنند، اما همین که اعلام تبعیت خود را فوراً اعلام کرده اند نیز جای تقدیر و تشکر دارد و ای کاش رییس جمهور نیز به همین سرعت قدرشناسی و تشکر خود را از رهبری اعلام می کردند و البته مهمتر از تشکر و اعلام اطاعت این است که مسئولان قوا و نمایندگان مجلس و سایر مسئولان انقلاب مهمترین نیازهای کشور را بشناسند و بین وظایف و مسئولیت ها اولویت بندی داشته باشند و مدام نیاز نباشد تا رهبر و سایر دلسوزان مسائل بدیهی و مصالح کشور را تذکر دهند.
راستی همدلی اخیر نمایندگان اصولگرا و رییس جمهور و سخنان اخیر رهبری و اعلام اطاعت مجلس از ایشان بشدت موجب انزجار و سرخوردگی ضدانقلاب شده است که همین امشب با گردشی در فضای مجازی، از کامنت ها و فیدها و پست های شان کاملاً آشکار است. امید که هرچه زودتر مسئولان نظام، عناصر و مسائل تفرقه افکن را از صدر امور برداشته و یا توجیه نمایند و با همدلی و  آرامش بیشتر، مسائل کشور را عالمانه، مخلصانه و در محیط های دوستانه حل نمایند.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   پنج شنبه 91 آذر 2   در ساعت 1:6 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


شمشیر محبت حسین (ع)

و حسین در راه است، همین امروز فردا می رسد؛ می رسد به آخر ارض و سما، به تربت پاک کربلا، به کانون کرب و مرکز بلا. امام می رسد با خونی که به قلیان افتاده تا بجوشد از چشمه ی سینه ی فراخش و جاری شود بر کویر دلهای عالمیان. امام به سجده گاه هستی می رسد، سرها بر مُهر مِهر او به رحمت خدا می رسند. امام چشمه ایست که می جوشد، می خروشد و آتش گناهان مان را می نشاند، مِهر امام در کویر دل ها می تراود و نورش بر ظلمت آنها می تابد. امام تماماً عبادت است، آمدن و بودن و رفتنش همگی طاعت است، خواب و بیداری و قیام و قعود و سجودش همه سجده بر آستان قدس الهی و قیام بر عرش کبرایی است. امام بر کرسی دل ها نشسته و مشق عشق بر قلب تاریخ نوشته است، امام حکومت می کند در دلهای ما و ما این ولی را با هیچ والی عوض نمی کنیم. امام آنگاه که قدم بر ارض بلا می گذارد، جهان مشوش، عرش متشنج و طبیعت متوحش می شود، آخر، حسین (ع)، امام همه بود، امام همه هست و ما همچنان در تب و تابیم، گویی هنوز سر به تن دارد سید الشهدا! و گویی هنوز خون در بدن دارد خون خدا! و ما هنوز خنجر خونین کین را باور نداریم، گویی هنوز چکمه شمر را بر سینه شبیر باور نداریم، گویی هر محرم بار دیگر سر از تن عشق جدا می شود و هل من ناصر ینصرنی را به گوش می شنویم. داستان حسین (ع) هرگز تکراری نمی شود، هر چند کل یوم و کل ارض همیشه عاشوراست و کربلا، و هرچند تاریخ همیشه تکرار می شود. اباعبدالله (ع) شمشیر مِهر خدا را کشیده است و چپ و راست بر قلب همه زخم عشق می نشاند، اباعبدالله با اهل و عیالش به تمام عالمیان تاخته است و شمشیر محبتش را بر همگان کشیده است و دلها را به اسارت درآورده است و آنان که این شمشیر را به جان نمی خرند و به سپر نفس پس می زنند، به خنج شیطان زخمی می شوند و هنوز محبت حسین بر شقی ترین های جهان ما را به تعجب وا می دارد.
 حسین جان! چگونه چون منی می تواند شما را شناخته باشد؟! و چگونه شما را نشناخته اینچنین اشک عشق از چشمان مان جاری می شود؟! آیا اینها جز اثبات مقام امامت شماست که ما را کشان کشان به سوی خدا می رساند؟! یا اباعبدالله! صحبت با شما حتی آنجا که گوش دل کر است و شنیدن پاسخ نامیسر، شیرین است! شیرین تر از شهد گل برای زنبور عسل؛ یا اباعبدالله! ذکر نام تان قوت قلب ماست و ما با هر یادتان زنده می شویم و لبیک می گوییم و به درگاهت مدام کشته می شویم، یا حسین! شعور و شورمان را در درگاهت بیفزا.



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   چهارشنبه 91 آبان 24   در ساعت 7:25 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


پلیس فتا سریعاً پاسخگو گردد

 

طی 1-2 روز گذشته مطلبی در خصوص فوت یک نفر زیر شکنجه های پلیس فتا در سایت ها و منابع خبری ضد انقلاب منتشر می شود که تا کنون از سوی این پلیس، اطلاعات یا تکذیبیه ای در این خصوص منتشر نگردیده است. سایت های خبری ضدانقلاب از قبیل بالاترین و بی بی سی و رها و شبکه های اجتماعی از قبیل فیس بوک و پلاس و... به شدت روی این مسئله در حال مانور کردن هستند. این سایت ها ایشان را فردی 35ساله و وبلاگ نویس "دگر اندیش دینی" معرفی نموده اند و این که فرد نامبرده یکروز قبل از دستگیری، در خصوص تهدیدهای شدیدی که به صورت تلفنی به وی شده بود، مطلبی را در وبلاگش منتشر نموده و این که نامبرده دفن نیز شده است.
مجدداً اعلام می کنم فارغ از این که معنی دگر اندیش دینی چیست و معمولاً یک چنین فردی اگر وبلاگ نویس باشد چه چیزهایی را منتشر و منعکس می کند، از مسئولان مستقیم پلیس فتا و ارگان های نظارتی درخواست می کنم نسبت به ارائه گزارش یا برخورد با عاملان امر یا تکذیبیه مستند هرچه زودتر اقدام نمایند، هر یک ساعت تأخیر در پاسخگویی می تواند می تواند به واگذاری چند سنگر گردد و حال این که واقعاً مدتی است که جایگاه بازجویی و محاکمه و مجازات گویی در برخی ارگانهای ما دچار اختلال گردیده است و تمام این ها باعث حساسیت بیشتر مسئله می گردد.


متأسفانه مدتیست که آبروی نظام متأسفانه دستاویز اقدامات ابلهانه ی به ظاهر انقلابی امثال دست اندرکاران زندان کهریزک، لباس شخصی ها، افرطیون و حتی برخی به اصطلاح مداحان گردیده است و از مسئولان نظام و رییس قوه قضاییه و رییس قوه مجریه و رییس مجلس تقاضا داریم هر گونه حمایت و مصلحت اندیشی را نسبت به اینگونه افراد بردارند و در صورتی که واقعاً تمایل به حفظ آبروی نظام و حرمت زندانیان و اجرای عدالت دارند بین زندانیان و مجرمان و یا متهمان مختلف تفاوت نگذارند و برای ایشان خط قرمز و نارنجی و زرد قائل نباشند، چرا باید بین رفتاری که با سران فتنه و مهدی و فائزه هاشمی و سعید مرتضوی و سایر زندانیان سیاسی  و یا حتی فتنه گران کوچکی مانند زندانیان کهریزک این همه تفاوت باشد؟ به راستی اگر با بانیان حادثه کهریزک قاطعانه و به درستی برخورد می شد دیگر شاهد چنین اتفاقاتی می شدیم؟ ماهم قبول داریم که در اوج فتنه نمی شد به بحث کهریزک معطوف شد اما بعد از آن نیز به درستی عمل نشد.
پلیس فتا یکی از متولیان جنگ نرم است و این که خود به نقطه ضعفی بزرگ تبدیل گردد چگونه قابل توجیه است، حقیر از مسئولان نظام خواهش می کنم نسبت به آبروی نظام و زحماتی که سربازان مخلص و افسران جنگ نرم در فضای حقیقی و مجازی انجام می دهند حساس باشند، چرا که این گونه اعمال، جبهه خودی را به شدت تضعیف و آسیب پذیر می نماید، به خصوص وقتی که با بانیان امر نیز قاطعانه برخورد نمی شود. به راستی ما هرچقدر هم از انقلاب و اسلام در برابر ضدانقلاب خوب دفاع کنیم هرگز نمی توانیم دفاع بد و گل به خودی برخی به ظاهر خودی ها را جبران کنیم.

مطالب مرتبط:
این مدافعان انقلاب را سرخورده کنید  
امان از این مداحان!!!  



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   جمعه 91 آبان 19   در ساعت 11:50 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


فاصله سران قوا تا خیانت

 

رهبری فرمودند:"از امروز تا روز انتخابات، هرکسی اختلاف ها را به میان مردم بکشاند، به کشور خیانت کرده است" و بازهم فرمودند: "اختلاف نظر طبیعی است اما این اختلاف نظر نباید به اختلاف در عمل و گریبانگیری و مچ گیری در مقابل مردم، تبدیل شود"

اینها یعنی که اگر چه اختلاف سلیقه و نامه نگاری ایرادی ندارد ولی نباید به رسانه ها و مجامع کشانده شود و بهانه ای برای برهم زدن جامعه و سوءاستفاده بیگانگان گردد و در اینصورت چنین اقداماتی از امروز خیانت تلقی خواهد شد و البته حقیر این جملات را اینگونه تعبیر می کنم:
1- باتوجه به تأکیدات قبلی رهبر معظم انقلاب بر لزوم حفظ همدلی و وحدت بین قوا و پرهیز از اختلاف افکنی ها و این که ایشان ادامه چنین رویه ای را از امشب تا انتخابات خیانت نام نهادند، نتیجه این خواهد بود که این اختلاف ها اگر تاکنون روی حماقت و احساسات یا پاسخگویی تلقی می شد از امروز دیگر هیچ یک از این ها را نام نخواهد داشت، بلکه رسماً خیانت به شمار خواهد رفت.
سران قوا هر چند انسان های دلسوز و پرکاری هم باشند و هرچقدر هم که قبلاً و حتی اکنون خدمت کرده و یا در حال خدمت باشند، باید حواس شان باشد که خائنین به انقلاب و نظام و شهدا در این کشور اگر جایگاهی هم داشته باشند، این جایگاه هرگز مسئولیت قوا نخواهد بود.
اگر چه نامه نگاری و اختلاف نظر از سوی رهبری مجاز شمرده شده است اما آنچه موجب دلخوری و نگرانی رهبر و ملت است علنی کردن مسئله است، چرا که جایگاه قانونی تمام قوا و نهادهای کشور در قانون مشخص است و حتی اگر اختلافی هم باشد با ابتکار قانونی رهبر معظم انقلاب با تشکیل شورای حل اختلاف سران قوا به ریاست آیت الله هاشمی شاهرودی قابل حل است و هر راه حلی خارج از این چهارچوب و علنی صورت گیرد یقیناً مشمول خیانت به کشور و انقلاب تلقی خواهد شد.
اگر چه سران قوا هر کدام طی دوره های 4 یا 5 ساله موظف به انجام وظایف مشخص و معینی آن هم با انتخاب و یا تنفیذ مستقیم رهبری هستند، اما این رهبر معظم انقلاب است که به عنوان هماهنگ کننده و متولی انقلاب و ولی فقیه، صیانت از انقلاب و کشور را بر عهده دارد و هیچ کسی و با هر عنوان و رتبه ای حق ندارد به بهانه ی مدت معدودی از تکلیف خود و یا حفظ حریم مسئولیت خود، آینده انقلاب را با حماقت یا خیانت به چالش بکشد.
این مردم همانطوری که در تمامی فتنه های انقلاب با کوچکترین لب تر کردن رهبر به میدان دویدند و فتنه ها را خنثی نمودند، اکنون نیز کوتاه نخواهند آمد، پس تمام مسئولان قوا از سه قوه تا هیأت تشخیص مصلحت و یا هر نهاد دیگری حواسشان باشد که مردم تکلیفشان روشن است و هر کسی که به وظیفه شناسی مردم شک دارد می تواند آزموده را بیازماید اما بداند که این خطا در محضر ملت جزایی جز جزای خائنان نخواهد داشت.

ضمناً این مطلب در سایت زاهدانه نیز منتشر گردیده است.

مطالب مرتبط:
سران هنوز محترم قوا! بخوانند
خطاب به مسئولان محترم قوا
ولله شأن ملت از دولت و مجلس بالاتر است
دیگر کسی در رأس امور نیست؟! 



  دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ   پنج شنبه 91 آبان 11   در ساعت 1:31 صبح   بدست سیاوش آقاجانی


<      1   2   3   4   5   >>   >

 
________________
______
__
 
بازدید امروز : [28] ، دیروز: [65] ، کل بازدیدها:[840165]

استفـاده از مطالب این وبـلاگـ، در وبگاه های دیگر، با ذکر منبـع و البتـه حفظ امـانت، بلامانع می باشد.