چندی پیش مطلبی نوشتم با عنوان تلخ ترین فرضیه تورمی و در آن اشاره کردم که وضعیت موجود در کنترل بازار ارز و کالا غیر سهویست و این نظر را که دولت نمی تواند وضعیت موجود را کنترل کند را با توجه به سابقه دولت قبلی و استمرار شرایط سخت اقتصادی در تمام دولتهای انقلاب، غیر منطقی دانستم و البته ریشه ی این سوءمدیرت عمدی را در منافع سیاسی برخی نزدیکان رییس جمهور که بدبینی مردم به انقلاب را دنبال می کنند معرفی کردم. اکنون یک فرضیه ی خوشبینانه تر را مطرح می کنم:
دراین فرضیه هم، تورم ناشی از عدم توان مدیریت دولت در کنترل اقتصاد کشور به نظر نمی رسد، ولی دلیلی غیر از فرضیه ی قبلی برای آن ارائه می گردد. در ابتدای اجرای طرح هدف مندی یارانه ها قرار بود که دولت با توجه به اجرای این طرح درآمدی کسب کند و بخشی از آن را بین مردم و بخشی را برای تولید و بخشی دیگر را در مصارف خاص خودش صرف کند و در همان موقع مبلغی را به عنوان اولین سری پرداخت یارانه به مردم تعریف کردند تا بر همان اساس یارانه پرداخت گردد. دولت در اجرای این طرح کل مبلغ درآمد پیش بینی شده از اجرای طرح هدف مندی یارانه ها را بین مردم تقسیم کرد و این مبلغ تعیین شده یارانه در ابتدا مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان اقتصادی قرار گرفت؛ نظر کارشناسان این بود که این مبلغ پرداختی صرفاًً با افزایش های غیر قابل تحمل در قیمت بسته های انرژی و بنزین میسر است و البته دولت در آن موقع این کارشناسان را حسودانی معرفی کرد که نمی توانند یارانه ی 45 هزارتومانی مردم را آن هم با مدیریت عالی دولت ببینند.
مدتی از اجرای این طرح که گذشت مشخص شد که هزینه های افزوده شده بر زندگی مردم که درواقع درآمد دولت هم از همان محل (و صرفه جویی در مصرف انرژی) باید تأمین می شد، کمتر از مبلغ پرداختی یارانه هاست. مرور زمان دولت را با مشکل نخواندن دخل و خرج مواجه کرد. اکنون دولت مجبور به ادامه ی طرحی بود که هزینه اش بیش از درآمدش است و حال این که دولت در ابتدا با گشاده دستی، حتی سهم خودش را که می توانست یک حاشیه ی امن برای متضرر نشدن دولت ایجاد کند را هم پیش پیش به مردم پرداخت کرده بود و ادامه ی طرح به این شکل نمی توانست ادامه یابد. این بار دولت اراده کرد فاز دوم هدفمندی را با ماهانه 28 هزارتومان ادامه دهد و با توجه به این که دولت قول داده بود در پایان سه فاز هدفمندی مبلغ اولیه سه برابر شود، این مسئله می تواند موید این فرضیه باشد که فاز دوم قرار بود طوری اجرا شود که درآمد بیشتر و هزینه ی کمتری برای دولت ایجاد نماید ولی این مسئله یعنی اجرای فاز دوم با توجه به مخالفت های مجلس و رسانه ها محقق نشد. این بار دولت با توجه به این که کمکی به تولید نکرده بود و سهم کمک به تولید را برگردن داشت و این که حتی درآمد دولت نیز محقق نشده بود، اقدام به اجرای برنامه های دیگری در جهت جبران ضرر نمود که می توان به افزایش قیمت کالاها در جهت حمایت از تولید و کسب درآمد بیشتر از مردم و افزایش قیمت ارز در جهت کسب درآمد بیشتر در تبدیل به ریال و در نتیجه جمع آوری بیشتر یارانه های داده شده به مردم نمود.
اکنون اگر چه قیمت ها افزایش یافته است، اما نمی توان از درآمد بیشتری که در نتیجه ی افزایش ارز به جیب دولت می رود و نقدینگی که از جیب مردم و در جهت جمع آوری یارانه های پرداختی کسر می شود، به راحتی گذشت. در واقع با توجه به این که دولت کمک مستقیم به تولید کنندگان را در جهت جبران هزینه های انرژی، موجب عدم افزایش بهره وری صنایع و کاهش مصرف انرژی در آنها می دانست، شاید بهترین راه از نظر دولت این بود که با افزایش قیمت محصولات، به تولید کنندگان در جهت جبران هزینه های افزوده شده کمک گردد و تولید کننده نیز در جهت درآمد بیشتر انگیزه ای برای افزایش بهره وری و اصلاح و بهسازی تکنولوژی خود داشته باشد.
البته این فرضیه تا جایی می تواند برنامه ریزی شده باشد و مسلماً با ایجاد تنش در اقتصاد کشور، با توجه به عوامل و متغیرهای متعددی که در اقتصاد کشور چه از داخل و چه از خارج وجود دارد، کنترل دقیق همه چیز غیر ممکن و غیر منطقی به نظر می رسد و اینچنین سناریوی نوشته شده در برخی قسمتها از کنترل خارج شده و شاید جهش تورمی در برخی کالاها از آثار چنین تنشی باشد و دیگر این که در کنار این فرضیه احتمالاً سوءمدیریت هایی نیز وجود داشته است که احتمالاً از این فرضیه خارج بوده ولی موجب همسویی کور با سیاست تورمی برنامه ریزی شده دولت گردیده اند.
اگر بخواهیم جمعی بین این دوفرضیه برقرار کنم می توانم اینگونه بنویسم که چه بسا کسانی در دولت وجود داشته باشند که بر اساس فرضیه ی اول و در جهت ایجاد نارضایتی به تورم ها دامن زده اند و در کنار همان ها کسانی نیز باشند که به زعم خودشان در جهت اصلاح مشکلات دولت و تولید کنندگان در همان مسیر گام برمی دارند که البته به نظر می رسد که این سیاق در هر صورت موجب نگرانی و ناراحتی است و خوب است که اگر دولت احساس می کند در گامی از برنامه های اقتصای خودش راه را به بیراهه رفته است، مردانه از آن راه بازگردد، نه این که با روش های دیگری که اگرچه نیازی به معذرت خواهی ندارند، موجب پیچیده تر شدن مشکلات گردند.
مطلب مرتبط: تلخ ترین فرضیه تورمی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91 تیر 20 در ساعت 11:18 عصر بدست سیاوش آقاجانی
مدارس شاهد به منظور حمایت بیشتر از تحصیل فرزندان شهدا، جانبازان و ایثارگران تأسیس شدند و به همین دلیل آموزش و پرورش نسبت به این مدارس برنامه و بودجه ی ویژه ای را همه ساله اختصاص می دهد، اما آنچه مرا وامی دارد تا در این خصوص بنویسم این است که طی چند روز اخیر که درگیر ثبت نام دختر کلاس اولیم بودم فهمیدم که مدارس شاهد اگر چه به نام خانواده ی شهدا و ایثارگران و جانباز است ولی به کام خود فرهنگیان محترم است. چرا که بیشتر کسانی که در این مدارس ثبت نام می کنند از فرزندان خود فرهنگیان هستند و فرزند فرهنگی بودن امتیاز ویژه ای برای ثبت نام در این مدارس دارد. اگر چه تبعیض در تمام ادارات و وزارت خانه ها همیشه بوده و هست ولی این که قوانینی در جهت ایجاد و ثبات چنین تبعیض هایی وضع کنند کمی بعید است.
جالب است که فرزندم که با چند گواهی رسمی از جامعه القرآن تا حد روخوانی، روانخوانی و ترتیل به پیش رفته و هم اکنون نیز مراحل تجوید را طی می کند، در سیستم امتیاز بندی که خود آموزش و پرورش تعریف نموده است صفر امتیاز دارد و کودکان فرهنگیان عزیز، امتیاز استفاده از این مدارس را بدون هیچ هنری دارند.
نکته ی قابل تأمل دیگر این که آموزش پرورش برای گواهی های جامعه القرآن که زیر نظر حجه الاسلام طباطبایی صادر می شود و شاید معتبرترین و گسترده ترین موسسه ی فعال قرآنی ایران باشد، ارزشی قائل نیست، چرا که اینگونه باید فرزندان خود فرهنگیان در اولویت باشند.
آیا به نظر شما اگر هر وزارت خانه باید قوانینی تصویب کند که اول به نفع خودشان و فرزندانشان باشد کشور به کجا خواهد رسید!؟ آیا وضع چنین قوانینی روزی صدای خود فرهنگیان را درنمی آورد؟! مثلاً اگر شرکت نفت بگوید که همکارانشان باید سهمیه بیشتری از بنزین ببرند! یا وزارت کار قانونی وضع کند که فرزندان همکاران اول باید در کارگاهها مشغول کار بشوند! یا در قوه ی قضاییه همیشه حق با همکاران و فرزندانشان باشد!
مطالب مرتبط:
کتب کمک آموزشی مخل سلامتی
خرج تراشی جدید دولت برای والدین
نظام جدید آموزشی و مشکلات آن
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91 تیر 19 در ساعت 12:29 عصر بدست سیاوش آقاجانی
بعد از چند هفته سری به پایگاه اطلاع رسانی ایرنا یا همان خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران زدم تا از حال و هوای این سایت جامع خبری مطلع شوم، و چقدر خوب شد! این قدر خوب بود که به همه ی شما توصیه می کنم سری به آن بزنید، چون نه در صفحه ی اصلی و حتی نه در صفحه ی اقتصادی این پایگاه، هیچ خبری از گرانی و یا مشکلات اقتصادی که مردم با آن مواجهند نیست. اصلاً نه حرفی از نرخ تورم نه از نرخ ارز، نه از قیمت مرغ و گوشت و میوه و ... در آن مشاهده نمی کنید؛ با ورود به این سایت آنچنان از مشکلات کشور خودتان دور می شوید که ممکن است پس از خروج از این سایت اصلاً مفهومی به نام گرانی را باور نداشته باشید. در این سایت نه خبری، نه انتقادی، نه برنامه ای و نه پیشنهاد و پیش بینی در خصوص مشکلات اقتصادی و بحث مدیریت اقتصاد کشور مشاهده نمی کنید، تنها در قسمت تجارت از صفحه ی اقتصادی به نقل از خبرگزاری دولت گفته است که "قیمت مرغ و گوشت کاهش یافت" شاید هم همین سایت وزین است که برخی مسئولان را به انکار و یا کوچک انگاری تورم واداشته است، پس اگر شما هم می خواهید واقع بین باشید و با مشکلات اقتصادی کشور دست به گیریبان نباشید، ایرنا بخوانید و شاد شوید.
مطالب مرتبط:
سفسطه ی جدید ایرنا در نفی چادر مشکی
ایرنا، مرگ بر ضد ولایت فقیه را سانسور کرد!
لینک این مطلب در عمارنامه:http://www.ammarname.ir/link/13632
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ شنبه 91 تیر 17 در ساعت 8:44 صبح بدست سیاوش آقاجانی
مطلبی را در سایت شفاف نیوز دیدم که از قول وزیر محترم کشور آقای مصطفی نجار، استانداران را مکلف به کنترل گرانی ها کرده است و ایشان اظهار امیدواری کرده اند که در صورت مدیریت صحیح استانداران، گرانی ها مرتفع خواهد شد و در خلال نقل این مطلب، شفاف نیوز اقدام به ذکر قیمت برخی مایحتاج ضروری مردم کرده است که به اندازه ی کافی مخاطبان سایت، در خصوص اشتباه بودن قیمت ها و به روز نبودن آنها نظر داده اند و حقیر نمی خواهم روی صحت قیمت ها بحث کنم، چون به ساعت فرق می کند و قابل بحث نیست و اما بحث اصلی را در ادامه تقدیم می کنم:
مثل این که فشارهای ناشی از گرانی و نارضایتی مردم دولت و سرانش را به فرافکنی کشانده است، یک روز بازار رفتن مردم، گاهی دستان پشت پرده و وقتی وزارت اطلاعات را و روزی دیگر وزارت کشور و استانداران را مقصر گرانی ها می دانند و استانداران را عتاب می کنند و احتمالاً هم به زودی تعداد زیادی از استانداران را به همین دلیل برکنار کنند و حال این که این وضعیت معلول سیاست های غلط پولی و سوء مدیریت کلان در نحوه ی برخورد با تولید و بازار است.
پیشنهاد مهم و حیاتی حقیر این است که به جای این که دولتیان فرافکنی کنند و این و آن را مقصر گیرند، معلول را درمان کنند، و برای شروع در گام اول، وجود معلول اصلی که همان سیاست های اشتباه بانکی -پولی و سوء مدیریت اقتصادی است را انکار نکنند. بدون شناخت صحیح درد، چگونه شناخت درمان و خود درمان میسر خواهد شد؟! این مهمترین کلید حل مسئله است: درک مسئله!
نمی دانم این محدوده ی قرمزی که سایر وزارت خانه ها، وزرا، استانداران، مردم و مسئولان دیگر را به راحتی متهم میکند، تا دست پیش را بگیرد و کسی او را مقصر نداند، تا کی می تواند به این راه ادامه دهد؟! آیا انصاف و عدالت در مجموعه ی دولت قرار نیست برقرار شود!؟ قرار نیست اگر وزیری یا مسئولی اشتباهی انجام می دهد، خودش پاسخگو باشد؟! قرار نیست که وزرا بدانند که قرار است چوب اشتباهات خودشان را خودشان بخورند؟! و قرار نیست چوب اشتباهات دیگران را بخورند و یا این که دیگران را قربانی تبرئه ی خویش نمایند؟!
راستی بنازم امام زمان (عج) را که نمی گذارد، کسی از نامش سوءاستفاده کند، مدیریت امام زمانی در پرتوی رابطه با انسان کامل چه زود ماهیت انحرافی بودن این نحوه ی مدیریتِ غیر علمی و غیر مسئولانه را نشان داد که البته هر وقت ماهی را از آب بگیریم، هم ماهی تازه است و هم امام زمان بهتر می داند که چگونه مملکتش را از شر اجانب و اشتباهات نجات دهد و اداره کند، البته به شرط این که کسی سوءاستفاده از نام حضرتش نکند.
پیشنهاد: دولت همانطوری که قبلاً از انتقادات و پیشنهادات نخبگان اقتصادی استفاده می کرد، بازهم این کار را بکند و این بار نه مثل یک تئوریسین اقتصادی که سعی دارد تا فرضیه های من درآوردی را بر دیگران اثبات کند، بلکه مانند کسی که بر اشتباه خود واقف و مقر است و حقیقتاً به کمک نیاز دارد به این استمداد اقدام کند و دیگر این که از اشتباهش در نحوه ی تعامل با سایرین و نحوه ی ولایت مداری خود توبه نماید و مقام نائبش را آنچنان که ادعا می کرد، پاس بدارد.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ جمعه 91 تیر 16 در ساعت 3:6 عصر بدست سیاوش آقاجانی
همه ساله با افزایش گرما وضعیت بی حجابی ها تشدید می شود و علتش را اگر از خود بی حجاب های مشدد بپرسید, دلیل شان گرمای تابستان است اما من سوالی از ایشان دارم:
اگر به دلیل گرماست که روسری کوچک و شل و شلوار و دامن کوتاه و مانتوی آستین کوتاه می پوشید، پس چرا صورت تان را با لایه های مختلفی از لوازم آرایشی عایق کاری می کنید؟!
تا آنجا که ما می دانیم، این لایه ها با بستن منافذ پوستی، جلوی تعریق سلول های صورت و خنک شدن و همچنین دفع سموم پوست را می گیرد و حال این که حجاب منافذ پوست را مسدود نمی کند و پوشیدن حجابی مناسب و کامل از جنس پارچه های نخی هم جلوی تعریق را نمی گیرد و هم جلوی تابش مستقیم آفتاب را بر سطح پوست می گیرد و البته حجاب نه تنها جلوی اشعه های خطرناک را می گیرد، بلکه راه نفوذ شیطان را در دل خود انسان و اطرافیانش نیز می بندد و این دلیل است که شیطان را وا می دارد با بهانه های مختلف از جمله گرما، دل های سست را تسلیم نماید، پس کافیست هر کسی نگاه کند که از کارش چه کسانی خوشحال می شوند تا بفهمد که این کار از کدام منبع سرچشمه می گیرد، نفس انسانی و یا شیطانی.
خداوند همه ی کسانی را که باعفاف و حجاب و حیای خود، آبروی دین و امید امام زمان و کابوس شیطانند را موفق و مورد هدایت باقی بدارد و ما را نیز در قیامت با ایشان محشور نماید.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ جمعه 91 تیر 16 در ساعت 12:40 صبح بدست سیاوش آقاجانی
چند بار خواستم به مناسبت تولد آقا در نیمه ی شعبان بنویسم، اما قلم همراه چشم گریه کرد، بیش از آن که سخن بگوید و اینچنین پنداشتم بهتر آن است که با خلوص نیت و با همین حالم، تفألی به حافظ بزنم که شعرش همه عشق است و حکمت، و گویی حافظ نیز ما را به بهره مندی از امروز دعوت می کند:
لطفاً ما و همه ی منتظران را دعا کنید، تا در رکابش، رضایش را روزی مان کنند.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 تیر 15 در ساعت 10:32 صبح بدست سیاوش آقاجانی
مدتی است که حتی سایت ها و پایگاه های ارزشی در ثبت و نمایش نظرات به صورت علنی دقت لازم را ندارند و نظراتی را دون شأن مردم و پایگاههای رسمی و ارزشی کشور است منتشر می کنند، که تصویر نمونه ای از این بی دقتی ها را که از سایت ارزشی "مشرق نیوز" است به عنوان نمونه تقدیم می کنم، خاطر نشان می کنم که این مسئله آن قدر شایع شده است که اخیراً سوژه ی برخی خبرگزاری ها و وبلاگ های دیگر هم بوده است.
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 تیر 14 در ساعت 1:52 عصر بدست سیاوش آقاجانی
با توجه به این که بیشتر تیم های فوتبال کشورمان دولتی هستند و یا از کمک های نهادهای عمومی مانند شهرداری تغذیه می کنند و درآمدهای میلیاردی و ماشینهای چند صد میلیونی به بازیکنان خویش می دهند و تازه همان را هم کمتر از حق دوستان می دانند و آرزو دارند که می توانستند تمام بودجه ی دولت را به پای ایشان بریزند و شرمنده از این که چرا نتوانسته اند هواپیمای شخصی به ایشان بدهند، مقایسه ای انجام داده ام بین بازیکنان فوتبال و کارمندان دولت که اتفاقاً ایشان هم نان خور دولتند. در این مقایسه سوالاتی مطرح می کنم که پاسخ شان را می توانید به راحتی با بله و خیر بدهید.
هر دو بر اساس قانون، دقیقاً متناسب با تورم، حقوقشان باید تعریف شود ولی نمی شود؟
هر دو نانخور دولتند و غذای اصلی شان نان و شاید هم پنیر است؟
هر دو با خط فقر اعلامی فاصله ی زیادی دارند؟
هر دو سقف قانونی قرار داد در موردشان رعایت می شود؟
هر دو کسانی مانند آقای رویانیان دارند که تا پای جان از حقوقشان دفاع کند؟
هر دو حقوق شان کاملاً مشخص است و هر دو برای ریال درآمدشان هم مالیات پرداخت می کنند؟
هر دو حین عقد قرارداد خودرو و خانه هدیه می گیرند؟
هر دو اگر تخلف بکنند (اخلاقی، مالیاتی، قاچاقی، مخدری،...) فوراً مورد عفو و گذشت و بعد هم تشویق قرار می گیرند؟
هر دو عزیزند و مورد علاقه مسئولان و رسانه ها به نوعی که نصف روزنامه های سیاسی و صدا و سیما نیز به وضعیت ایشان و احقاق حقوق حقه ایشان می پردازد؟
هر دو مدام مورد کمک مالی شهرداری ها، مجلس، دولت و ارگانهای مختلف قرار می گیرند؟
هر دو اگر کوچکترین ظلمی به ایشان بشود مجلس و کمیسیون های مختلف برای حل مشکلشان جلسات علنی و غیر علنی می گذارند؟
هر دو چه بر نیمکت بنشینند و چه گل بزنند و یا نزنند و یا کار بکنند و یا نکنند حقوق بخور و نمیرشان را می گیرند.
هر دو جزء دهک های بالای درآمدی جامعه هستند؟
هر دو اگر کوچکترین بلایی، بیماری و گرفتاری داشته باشند، مورد حمایت برنامه ی 90 و جذب کمکهای مردمی و دولتی قرار می گیرند؟
هر دو همیشه مصدومند و زخمی روزگار؟
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91 تیر 13 در ساعت 9:21 صبح بدست سیاوش آقاجانی
آن هنگام که سیاستهای انبساطی دولت به خصوص با فرضیه های آقای جهرمی در زمینه ی اشتغال زایی اوج گرفت، چند وزیر اقتصاد و رییس بانک مرکزی به دلیل عدم اعتقاد به سیاستهای انبساطی آقای جهرمی برکنار و یا مجبور به استعفا شدند. آن هنگام سیاستهای انبساطی که با تزریق پول به نام حمایت از صنایع زودبازده موجب تورم شدند، با اعتراض مردم و رهبر و علما به سیاستهای انقباظی مبدل شد. این بار آقای بهمنی رییس بانک مرکزی شد و دیگر جهرمی و تفکراتش در دولت جایگاهی نداشت، اینبار آقای بهمنی گویی قفل صندوق دولت را قورت داده بود و دیگر صنایع حتی برای خرید مواد اولیه خود نیز نمی توانستند تسهیلات بگیرند، آن قدر سود تسهیلات پایین بود که در واقع تسهیلاتی پرداخت نمی شد، صنایع به خاطر نداشتن پول خرید مواد اولیه تحت فشار قرار گرفتند، گویی سیاستهای بانکی یا باید در افراط بمانند و یا تفریط، انگار تعادلی بین این انبساط و انقباض ها قرار نبود بر قرار شود.
از اشتراک نظرهای تمام روسای بانک مرکزی، اعتراض به نحوه ی تعیین سود بانکی بود به نوعی که در شرایطی که تورم کشور حدود 14% بود نرخ سود بانکی 12% تعیین می شد و این سود همواره با شعار کاهش و با هدف رسیدن به زیر 10% دنبال می شد و اگر چه این شعار منجر به کاهش سود نشد، اما علی رغم افزایش تورم به حتی بیش از 20% همچنان همان 12% باقی ماند.
اختلاف زیاد بین سود بانکی و تورم موجب شد که بانکها امکان جذب نقدینگی را نداشته و همان سرمایه ی موجود در بانک ها نیز به بازار روانه شود. با افزایش نقدینگی ناشی از اجرای هدفمندی یارانه ها و عدم جذب بانکها در جذب مازاد یارانه ی نقدی، تورم بیشتر و بیشتر شد و به زعم حقیر که در یکی از مقالات مستقلا(با ارائه پیشنهاد) به آن اشاره کردم موجب افزایش بورس بازی در بازار ارز و در نتیجه رسیدن تورم به 50% شد.
آنچه که نگاشته ام مقدمه ای بود برای طرح یک فرضیه، فرضیه ام که مدتیست ذهنم را به خود مشغول کرده است این است که آیا دولت فرد توانایی مانند آقای احمدی نژاد که شرایط تحریم و فشارهای سیاسی بیشتری را در دوره ی اول ریاست جمهوری به نحو احسن مدیریت کرده بود، نمی توانست شرایط را به نحوی مدیریت کند که اکنون شاهد چنین وضعیتی در اقتصاد کشور نباشیم؟! آیا اگر آقای احمدی نژاد سود بانکی را بر اساس مبانی علم اقتصاد تعیین می کرد، نقدینگی ها به سمت های بورس بازی اعم از ارز و سکه و مسکن می رفت؟! آیا نمی شد با تعیین سود بانکی صحیح جلوی جهش قیمت در ارز را گرفت؟! آیا با افزایش سود بانکی تک رقمی به حدود 20 درصد ناگهان قیمت ارز از حدود 2200 تومان به 1700 تومان کاهش نیافت؟! آیا این مسئله اثبات این فرضیه نیست که تعیین سود بانکی صحیح می تواند و می توانست نرخ ارز را کنترل کند؟! آیا دولت در مدیریت اقتصاد کشور طی این 2-3 سال از ابزارهای خودش در تعیین نرخ سودبانکی، تنظیم بازار، تعادل عرضه و تقاضا، واردات و صادرات و ... به خوبی استفاده کرده است؟! آیا واردات به موقع انجام شده است؟ آیا سود وام ها این قدر کم نبود که بانکها از پرداخت وام به مردم خودداری کنند؟! آیا سود سپرده این قدر زیاد بود که کسی پولی در بانک بگذارد؟! آیا دولت توان خودش را در مدیریت کشور اذعان دارد یا نه آن را در دست سوءاستفاده کنندگان و تحریم کنندگان می داند و می خواند؟! آیا مقصر دانستن وزارت اطلاعات در سوءمدیریت کشور با جهل انجام شده است؟! آیا دولت نظارت را بر دلال ها اجرا کرده است یا فقط تولید است که تحت فشارهای غیر منطقی در حال له شدن است؟! آیا فرهنگ "ما می توانیم" و "این شدنیست" در واژگان دولت هنوز جایگاهی دارد؟!
پاسخ من به همه ی این سوالها این است که حقیر باور نمی کنم که دولت نمی توانسته است اقتصاد کشور را بهتر از این مدیریت کند. من نمی توانم باور کنم دلار و سکه طی چند ماه دوبرابر شود و دولت هیچ اقدام شایسته ای نکرده باشد و اکنون عزم کنترل تورم را داشته باشد؟! حقیر عزم مدیریت مسائل ر ا در دولت نمی بینم! این شاید به زعم برخی تهمت باشد، اما آموخته ام که از تحلیل و ریشه یابی مسائل مهم و کلان کشوری به سادگی عبور ننمایم. اکنون من نمی توانم مدیریت عالی دولت قبلی را در بحث سیاست خارجی و منطقه ای و داخلی، در بحث سهمیه بندی سوخت، در دور زدن تحریم ها، در بی حاشیه بودن، آرام کردن کشور، در مسئولیت پذیری نسبت به قانون، در اعتماد به نفس، در ولایت مداری، در مسکن مهر، در سهام عدالت، در حساسیت به باندهای فساد مالی، در تبلیغ اسلام به جای انسان و ... فراموش کنم و نمی توانم این دولت را ادامه ی همان دولت بدانم، نمی توانم خودم را گول بزنم، فرضیه ام خیلی تلخ است ولی تنها فرضیه ام همین است، کسی دیگر فرضیه دارد بیان کند، این کشور اکنون بیش از 30 سال است که در تحریم و فشار و جنگ سرد و نرم و سخت است، سالهاست که کشور از تحریم ها به خودکفایی رسیده است و هیچ تحریمی نبوده که موجب گشایشی نشده باشد و کمتر رییس جمهوری به توانایی و جان سختی احمدی نژاد دیده بودیم و اینک...این که مشکلات اخیر کشور را به تحریم و به مذاکرات ربط دهیم، بیشتر به ادامه ی یک سناریو شبیه است، سناریویی که در آن کشور باید با جمع فشارهای داخلی و خارجی دچار تلاطم و تنش گردد، اکنون باید فرضیه ها را بررسی کرد و نباید ساده از کنار آنها گذشت اگر نسبت به انقلاب بی تفاوت نیستیم.
مطالب مرتبط:
اثبات تورم 50% و نسخه پیشنهادی
رییس جان! علی میزان عدالت است نه خودمان
وزیر اطلاعات مقصر یا سیبل گرانی ها؟!
رییس جمهور و مشاوره با نامشاوران
آیا چاره ی گرانی ها افزایش بازرسی هاست؟!
یک سفربازاری به جای چند سفر استانی
آیا نرخ سود بانکی فعلی به نفع تولید است؟!
شرایط تحقق شعار امسال (قسمت دوم)
شرایط تحقق شعار امسال (قسمت اول)
درد و بلای نخست وزیر چین را چه کنیم؟!
موتور حاشیه سازی دولت روشن شد
کاش دولت همیشه علمی عمل کند
کاهش آنی قیمت سکه پیامی برای دولت
کاش رییس جمهور بخواند
لزوم پاسخگویی سریع ارزی دولت
دولت دوستان، نشانه ها را نادیده نگیرند
نسبت مصدق با احمدی نژاد
آیا احمدی نژاد نجات می یابد؟!
این بار دعا کنید احمدی نژاد بخواند
لیست مفسدان در جیب یا جیب مفسدان در لیست
13+25=؟
رییس جمهور به کجا می رود؟!!
برای احمدی نژادمان و خودمان دعا کنیم...
بگذارید احمدی نژاد بخواند!
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ شنبه 91 تیر 10 در ساعت 8:33 صبح بدست سیاوش آقاجانی
دو سه سالی است که نزاع بین قوا و سرانشان آن قدر توی ذوق می زند که موجب نگرانی و ناراحتی مردم و عقب افتادگی امور مهم مملکت شده است. دو سه سال است که هر کدام در بین حرف ها و اعمال همدیگر دنبال یک اشتباه می گردند تا پتکی بسازند دسته اش از همه غر و بزنند بر سر هم، انگار عالم محضر خدا نیست، گویی در خدمت مردم و تحت امر رهبر نیستند و شاید هم برای کسی دیگر شمشیر می زنند.
آقایان سران قوا! اوقات مردم و رهبر از وضعیت موجود مکدر است، اگر گمان می کنید که لجاجت ها و ندانم کاری های شما به نام رهبر، نظام و انقلاب نوشته خواهد شد سخت در اشتباهید، بدانید که ما بیداریم و حواسمان هست که چه می کنید، هر ایرادی که در مجموعه ی شما هست دقیقاً از چشم مجموعه ی شما دیده می شود، نه دستان پشت پرده و نه تحریم و نه هیچ کس دیگر، اکنون مردم این کشور، مشکلات و سختی ها را نتیجه ی هیچ چیزی جز قصور مسئولان نمی پندارند و هیچ مسئولی را مقصرتر از کسی نمی دانند که مقصر را در قوه ی دیگری جستجو می کند و خودشان را بی تقصیر می خوانند.
خطابم با شماست آقایان رییس جمهور و لاریجانی، مسئولان محترم قوای سه گانه! احترام تان از تنفیذ رهبر است و یقیناً اگر پایبند امر رهبر نباشید، احترامی هم برایتان متصور نخواهیم بود، جایگاه مسئولیت در این نظام جایگاه قدرت طلبی و جنگ قدرت نیست، جایگاه اطاعت از رهبر است و خدمت به مردم.
مسئولان قوا! هر کدام از شما چه بسا روزی رییس قوه ی دیگری باشید، آیا همان گونه با قوه ی دیگر تعامل دارید، که همان برخورد را رضا باشید؟!
آقایان محترم! اگر به بر زمین گذاشتن امررهبر خو کرده اید، بدانید که ما چنین نیستیم و نمی گذاریم در این کشور هرکسی ساز خودش را بزند و آواز خویش را بخواند، یقیناً چنین کسی هیچ احترامی نخواهد داشت، حتی اگر شخص دوم، سوم و یا چهارم این کشور باشد و دیگر این که بگردید در اطرافتان و معاونت ها و مشاورهای و نزدیکانتان تا اگر کسی می خواهد گندی به ممکلت بزند و به نام انقلاب بنویسد، را مهجور کنید تا قبل از این که ملت حزب الله شما را با معاونت ها و دوستان تان به زیر بکشاند، هنوز تاریخ انقلاب آن قدر قدیمی نشده است، لطفاً رجوعی به آن بنمایید تا ببینید که چه چیزی منافقان و ضدانقلاب هارا به آنجا کشاند، آیا نقش عدول از امر رهبر را در انحراف ها نمی بینید؟!
دیدگاه:()
نوشته شده در تاریخ جمعه 91 تیر 9 در ساعت 7:23 عصر بدست سیاوش آقاجانی